بریده‌هایی از کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی

هرگاه تنها فرد از نوع خود باشید در خطرِ رانده‌شدن به حاشیه، همواره در جایگاه اتهام قرارگرفتن، بی‌احترامی، زورشنوی، و بدرفتاریِ افراد نادان قرار دارید.

اگر با حداکثر توان کارتان را انجام دهید، درد خواهید کشید. این مأموریت برای این نیست که احساس بهتری داشته باشید، برای این است که انسان بهتری باشید و تأثیر بیش‌تری بر جهان بگذارید.

جبران قرعهٔ بدِ تقدیرِ من فقط و فقط بر دوش خودم بود.

در ارتش همیشه می‌گوییم ما به سطح توقعات خود صعود نمی‌کنیم، بلکه به سطح تمرینات خود نزول می‌کنیم.

در ارتش همیشه می‌گوییم ما به سطح توقعات خود صعود نمی‌کنیم، بلکه به سطح تمرینات خود نزول می‌کنیم.

اگر شما نیز به‌دنبال دسترسی به ۱۰۰ درصد انرژی خود هستید، باید نقاط ضعف و آسیب‌پذیری‌هایِ خود را مشخص کنید. آن‌ها را نادیده نگیرید. برای آن‌ها آماده باشید؛ چراکه در مسابقهٔ استقامت و هر محیط پراسترسی، نقاط ضعف‌تان انگار که موقع تقاص پس‌دادن باشد، یکی‌یکی ظاهر می‌شوند، انباشته می‌شوند، و شما را از پا درمی‌آورند؛ مگر این‌که شما از آن‌ها پیشی بگیرید.

مسخره‌کردن یا تلاش برای ارعاب کسی که حتی نمی‌شناختند، تنها براساس نژاد، نشانهٔ واضحی بود از این‌که آن‌ها به‌شدت در اشتباه بودند، نه من. اما وقتی اعتمادبه‌نفسی نداشته باشید، بهادادن به نظرات بقیهٔ مردم آسان می‌شود و من بدون درنظرگرفتن ذهن‌هایی که آن‌ها را تولید می‌کردند، به نظرات همه بها می‌دادم. احمقانه به نظر می‌رسد، اما به‌آسانی می‌توان در این تله افتاد؛ خصوصاً وقتی علاوه‌بر تک‌افتادگی، دچار تردید درونی هم باشید.

هیچ آزمون زمان‌داری وجود نداشت، چیزی رتبه‌بندی نمی‌شد، و پاداشی هم وجود نداشت. آن هفته صرفاً جنگ تمام‌عیار خودم با خودم بود. وقتی در هاسپیتلیتی‌پوینت به نهایت ضعف خودم سقوط کرده بودم دوباره خودم را در همان نقطه یافتم: «چرا؟! چرا هنوز با خودت این کار رو می‌کنی گاگینز؟!» داد زدم: «چون تو یه لعنتیِ سرسختی.» صداهای درون سرم آزاردهنده بودند. باید دوباره بلند داد می‌زدم. تلاشم داشت نتیجه می‌داد.

مهم‌ترین گفت‌وگوهایی که در زندگی تجربه می‌کنید گفت‌وگوهایی هستند که با خودتان دارید. شما با آن‌ها بیدار می‌شوید، با آن‌ها راه می‌روید، با آن‌ها به خواب می‌روید، و درنهایت براساس آن‌ها عمل می‌کنید؛ فارغ از این‌که بد باشند یا خوب.

هرکسی گاهی شکست می‌خورد. قرار نیست زندگی منصفانه باشد؛ چه رسد به این‌که به هر خواستهٔ شما تن بدهد.

چه‌کسی تابه‌حال رؤیایی برای خودش متصور شده است و به‌خاطرش موردِ نکوهش دوستان و همکاران و خانواده قرار نگرفته است؟ اکثر ما انگیزه‌ای قوی داریم تا در جهت دنبال‌کردن رؤیاهای‌مان دست به هر کاری بزنیم تا این‌که اطرافیان‌مان خطرات، نکات منفی، محدودیت‌های خودمان، و تمام افرادی را که پیش‌از ما موفق به انجام آن کار نشده‌اند به رخ ما می‌کشند. البته گاهی نیت خوبی پشت این نصیحت‌ها هست. خود آن‌ها واقعاً اعتقاد دارند که خوبیِ شما را می‌خواهند؛ اما اگر به آن‌ها اجازه دهید، همین آدم‌ها با حرف‌های‌شان شما را از رؤیاهای‌تان منصرف خواهند کرد و گاورنرِ شما هم در این مسیر به آن‌ها کمک خواهد کرد.

حالا که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم که هربار که تصمیم گرفته‌ام کار سختی انجام دهم در محیط راحتی قرار داشتم؛ چراکه وقتی روی مبل لم داده‌اید و یک لیوان لیموناد یا یک شیک شکلات در دست دارید همه‌چیز آسان به‌نظر می‌رسد. زمانی‌که راحت هستیم نمی‌توانیم به سؤال‌هایی پاسخ دهیم که قطعاً در گرماگرم نبرد به‌سراغ‌مان می‌آیند؛ چراکه اصلاً نمی‌توانیم آن سؤالات را تصور کنیم.

مضحک است که ما انسان‌ها چالش‌برانگیزترین اهداف و رؤیاهای‌مان، یعنی رؤیاهایی که بیش‌ترین تلاش را طلب می‌کنند و هیچ تضمینی برای موفقیت ندارند، را وقتی در دایرهٔ راحتی‌مان هستیم طرح‌ریزی می‌کنیم.

هفت سال پیش‌ازآن، در آشپزخانهٔ فست‌فودها و سطل زباله‌ها جانواران موذی را شکار می‌کردم؛ اما اکنون درحال پرواز بودم!

افرادی که به خود مطمئن‌اند برای افراد دیگر قلدری نمی‌کنند؛ بلکه مراقب افراد دیگر هستند. پس اگر کسی برای‌تان قلدری می‌کند، بدانید که با شخصی تعامل می‌کنید که در زمینه‌هایی مشکل دارد و می‌توانید از آن‌ها بهره ببرید یا آن‌ها را آرام کنید.

همه‌چیز در زندگی بازی‌ای ذهنی است! هر زمانی‌که در بازی‌های زندگی گیر بیفتیم، چه کوچک و چه بزرگ، فراموش می‌کنیم که درد هرقدر هم شدید باشد و شکنجه هرقدر هم آزار دهنده باشد و خلاصه هرچیزِ بدی بالاخره تمام می‌شود. این فراموشیْ درست زمانی رخ می‌دهد که کنترل احساسات و اعمال‌مان را به افراد دیگری می‌سپاریم و همین کار زمانی رخ می‌دهد که درد درحال اوج‌گرفتن است.

شما از داستان خود، این فهرست بهانه‌ها، این دلایل خوب برای این‌که چرا به هیچ‌چیزی در زندگی نمی‌رسید، به‌عنوان سوختی برای رسیدن به موفقیت استفاده خواهید کرد

یاد بگیرید که به آن‌چه شما را می‌ترساند عشق بورزید، از شکست لذت ببرید، با تمام قوا زندگی کنید، و خودتان را واقعاً بشناسید.

از وقتی نفس‌های اول خود را می‌کشید مستعد مرگ می‌شوید. همچنین مستعدِ رسیدن به تعالی و جنگجوشدن نیز می‌شوید؛ ولی بستگی به شما دارد که خودتان را برای مبارزهٔ پیشِ‌رو مجهز کنید. فقط خودتان می‌توانید بر ذهن‌تان تسلط یابید تا زندگی‌ای دلیرانه و پر از موفقیت داشته باشید، موفقیت‌هایی که بسیاری از افراد خارج از ظرفیت خود می‌بینند.

همهٔ ما مقصریم که اجازه می‌دهیم حرف‌های به‌اصطلاح کارشناسان یا صرفاً افرادی که در یک زمینهٔ خاص بیش‌تر از ما تجربه دارند روی استعدادهای‌مان سرپوش بگذارد.