بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتاب

بریده‌هایی از کتاب کتاب

نویسنده:فاضل نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۹۲ رأی
۴٫۵
(۱۹۲)
مرا که طاقت این چند روز دنیا نیست چگونه حوصلهٔ جاودانگی باشد
Fatima
با آن که مرا از دل خود راند، بگویید ملکی که در آن ظلم شود، دیر نپاید
Fatima
دل، اهل مکدر شدن از حرف کسی نیست ای آه جگرسوز! به آیینه چه گفتی؟
هدی✌
چون زخم، لب گشودن و چون شمع سوختن «لبخند» ناگزیر، همین است زندگی
هدی✌
چون زخم، لب گشودن و چون شمع سوختن «لبخند» ناگزیر، همین است زندگی
هدی✌
در چرخش تاریخ، چه سرخورده چه سرخوش دنیا نه به جمشید وفا کرد، نه کورش آسوده‌ام از آتش نیرنگ حسودان از تهمت سودابه بری باد، سیاوش ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم جایی که در آن شرط حیات است توحش ای دل! من اگر رازنگهدار تو بودم این چشمهٔ خشکیده نمی‌کرد تراوش من بی تو سرافکنده و دم‌سردم و دلخون ای عشق! سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش
محيا
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند، نشد آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد گفتم از قصهٔ زلفت گرهی باز کنم به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از من مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلکه چون بَرده مرا هم بفروشند نشد.
zoha
تویی که نام تو در صدر سربلندان است هنوز بر سر نی چهره تو خندان است اگر در آتش مهرت گداختیم چه غم جزای سوختگان در غمت دوچندان است به احتیاج سراغ از غم تو می‌گیریم که غم، قنوت نماز نیازمندان است از آن زمان که گرفتی ز مردمان بیعت جدال عهدشکن‌ها و پایبندان است خوشا به تربت پاک تو سجده بردن ما تویی که نام تو در صدر سربلندان است
𖣔 ★ꪑ.ꪀꪖ𝓳ꪖᠻ𝓲 ★𖣔
ما به نظم تو خطایی نگرفتیم ای شعر! تو هم آداب پریشانی ما را بپذیر
melik
آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
Sahar B
اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی که آنچه «کاخ» تو را «خاک» می‌کند ستم است
Kargosha
من بی تو سرافکنده و دم‌سردم و دلخون ای عشق! سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش
یلدا
چو قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟ هیچ‌یک! من چو کبوتر؛ نه رهایم، نه اسیر
SARA
اختلاف حرف دل با عقل صد فرسنگ بود
SARA
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست وگرنه فاصلهٔ ما هنوز یک قدم است
وانیلِ تلخ
گمان مکن که تو مختاری و جهان مجبور که اختیار تو را هم خدا به جبر نوشت
کاربر ۲۱۳۸۵۹۳
گفتم از قصهٔ زلفت گرهی باز کنم به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد
aseman
شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است کسی با چاه راز رنج خود را باز می‌گوید چه تسبیحی‌ست این؟! آه است، این آه است، این آه است
Hope🤗
شکایت از غم پاییز برگ‌ریز بس است
Hope🤗
ای‌کاش عشق سر به سر ما نمی‌گذاشت
mah.gh

حجم

۳۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۳۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
۵۵,۰۰۰
۵۰%
تومان