بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گریه‌های امپراتور | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب گریه‌های امپراتور اثر فاضل نظری

بریده‌هایی از کتاب گریه‌های امپراتور

نویسنده:فاضل نظری
امتیاز:
۴.۶از ۲۲۴ رأی
۴٫۶
(۲۲۴)
بارم که روی شانه عالم زیادی‌ام
ز غوغای جهان فارغ:)
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو! اکنون تو ز من دلزده‌ای! من ز تو دلتنگ
هانی
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار تا گفتم السلام علیکم... شروع شد
سیّد جواد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد
reza
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دِلم ثانیه‌ای بند نشد
SARA
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
هانی
چای می‌نوشم که با غفلت فراموشت کنم چای می‌نوشم ولی از اشک، فنجان پر شده‌ست
محدثه
راحت بخواب ای شهر! آن دیوانه مرده‌ست
همون همیشگی
شادم تصور می‌کنی وقتی ندانی لبخندهای شادی و غم فرق دارند برعکس می‌گردم طواف خانه‌ات را دیوانه‌ها آدم به آدم فرق دارند من با یقین کافر، جهان با شک مسلمان با این حساب اهل جهنم فرق دارند
مـــی گذرد ... ✍
درخت، فصل خزان هم درخت می‌ماند تو » پیش فصل«بهاری نه اینکه پاییزی
اِیْ اِچْ|

حجم

۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان