بریده‌هایی از کتاب هنر نه گفتن

جسارت یعنی ابراز دیدگاه و نظرات و عدم وجود این احساس که نیاز به تأیید یا تصدیق دیگران دارید.

جسور بودن یعنی داشتن اعتماد به نفسی که با آن می‌توانیم نیازها و خواست‌های‌مان را ابراز کنیم و به دنبال اهداف‌مان باشیم؛ حتی اگر در شرایط مخالفی قرار داشته باشیم. جسور بودن یعنی به دیگران بگویید موضع‌تان چیست و یعنی این‌که جایی برای سردرگمی وجود ندارد

در نظر بگیرید که چگونه مهمانداران هواپیما تدابیر امنیتی را برای مسافران توضیح می‌دهند. در حالتی که فشار هوای کابین هواپیما کم می‌شود، از شما می‌خواهند تا قبل از این‌که به دیگران کمک کنید تا ماسک خود را بگذارند، ابتدا ماسک اکسیژن خودتان را بگذارید. یعنی ابتدا به خودتان کمک کنید و بعد، به دیگران برسید. این دستورالعمل‌ها برای این نیست که حمایت از خود (صیانت نفس) را پرورش دهید. برعکس، مسئولان هواپیما می‌دانند که اگر شما ابتدا به دیگران کمک کنید، ممکن است از کمبود اکسیژن از پای درآیید. و این کار مانع می‌شود به دیگران کمک کنید.

اگر ابتدا به خودتان توجه نکنید، در بلندمدت چه فایده‌ای برای دیگران خواهید داشت؟

تفاوت میان افراد موفق و افراد بسیار موفق این است که افراد بسیار موفق تقریباً به همه چیز "نه" می‌گویند. وارن بوفت

تفاوت میان افراد موفق و افراد بسیار موفق این است که افراد بسیار موفق تقریباً به همه چیز "نه" می‌گویند. وارن بوفت

اگر زندگی‌تان را اولویت‌بندی نکنید، شخص دیگری این کار را می‌کند. گِرک مک‌کیان

اما حتی گاهی اوقات بهترین مشتری‌ها هم درخواست‌هایی دارند که بهتر است آن‌ها رد کنید. به عنوان مثال، ممکن است برای انجام پروژه‌ای خاص با کمبود منابع روبرو باشید. و اگر چنین پروژه‌ای را قبول کنید، با شکست مواجه خواهید شد. یا شاید در مقایسه با دستمزدی که می‌گیرید باید زمان و انرژی بیش از حدی را متحمل شوید. یا ممکن است پروژهٔ خوبی باشد اما سفری را در راه دارید که دسترس پذیری‌تان را محدود می‌کند.

از طرفی مشتری‌های بدقلق هم وجود دارند. این مشتری‌ها اصرار دارند که مهلت‌های غیرمعقولی به شما بدهند. مدام از شما می‌خواهند وظایفی را انجام دهید که خارج از شرایط قرارداد یا توافق‌نامه‌تان است و به حدی کارتان را تحت کنترل قرار می‌دهند که می‌ترسید بر روی پروژه‌ای که به خاطرش استخدام شده‌اید، کار کنید.

بزرگ‌ترین نبردهای روح ما سر و صدایی ندارند و فقط در گوشه‌ای از دل اتفاق می‌افتند. گاهی این نبرد چنان در سکوت رخ می‌دهد که دل از خونریزی این جنگ داخلی می‌میرد.

شما می‌توانید متوجهٔ بهانه آوردن دیگران شوید. به همین ترتیب، دیگران هم از بهانه آوردن شما مطلع می‌شوند. هیچ یک از ما آن قدرها که فکر می‌کنیم نمی‌توانیم حالت‌های‌مان را پنهان کنیم.

بزرگ‌ترین چالش برای رویارویی با نه گفتن این است که به احساس گناه، ترس و شرمندگی‌تان هنگام رد درخواست افراد غلبه کنید. این کار آسان نیست. در بسیاری موارد، به سال‌ها آموزش بی‌وقفه نیاز دارد.

اگر مدام به دیگران پاسخ مثبت دهید و اولویت‌های آن‌ها را به اولویت‌های خودتان ترجیح بدهید، زمان یا انرژی لازم را برای توجه به خود نخواهید داشت و به تدریج تندخو، بدبین و بیچاره خواهید شد.

مادامی که با مهربانی و به طور صریح پاسخ می‌دهید، مسئول رنجشی نیستید که درخواست‌کننده در خود احساس می‌کند.

غالباً مردم از چیزهایی که نباید برنجند، رنجیده خاطر می‌شوند. مثلاً از شنیدن کلمهٔ "نه" بعد از درخواست کمک رنجیده‌خاطر می‌شوند.

معنای جسارت در قالب کلی و اساسی‌اش یعنی رک‌گویی و بدون رودربایستی حرف زدن. فقط همین!

هنگامی‌که نیازهای خودتان را در اولویت قرار می‌دهید، بعضی‌ها می‌کوشند تا شما را وادار کنند به کار آن‌ها بپردازید. آن‌ها حاضر نیستند جواب "نه" بشنوند. شما باید در چنین مواردی، جسور باشید.

اما صدای آهسته‌ای که همواره به من می‌گفت به دیگران پاسخ مثبت دهم، مرا مجبور می‌کرد به خودم "نه" بگویم.

متوجهٔ تغییرات دیگران می‌شوید. آن‌ها احترام بیش‌تری برای‌تان قایل خواهند شد؛ ارزش بیش‌تری برای وقت‌تان در نظر می‌گیرند؛ و در چشم آن‌ها یک رهبرید تا یک دنباله‌رو.

"نه"ای که با اعتقاد راسخ باشد بهتر از "بله"ای است که برای شاد کردن یا بدتر، برای پرهیز از دردسر و مشکل باشد.