بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درباره‌ی حقیقت و ناحقیقت؛ نوشته‌های منتخب فریدریش نیچه | طاقچه
تصویر جلد کتاب درباره‌ی حقیقت و ناحقیقت؛ نوشته‌های منتخب فریدریش نیچه

بریده‌هایی از کتاب درباره‌ی حقیقت و ناحقیقت؛ نوشته‌های منتخب فریدریش نیچه

نویسنده:فردریش نیچه
گردآورنده:تیلور کارمن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۳ رأی
۳٫۹
(۱۳)
سراسر تاریخ مذهبی نوع بشر تاریخ خرافه‌پرستی روح بوده است.
Faezeh
در میان انسان‌ها فریب، تملق، دروغ‌گویی و دغلکاری، بدگویی از دیگران، تظاهر، زیستن در زرق و برقی عاریه‌ای، نقاب به چهره زدن، پنهان شدن در پوشش آداب و رسوم، نقش بازی کردن در برابر دیدگان دیگران و خود – و در یک کلام، بال و پر زدن پیوسته گرداگرد شعلهٔ غرور - چنان قاعده و قانونی است که تقریباً هیچ‌چیز غیر قابل درک‌تر از این نیست که چگونه ممکن است در میان آدمیان انگیزه‌ای راستین و ناب برای کسب حقیقت به وجود آمده باشد. آن‌ها عمیقاً در اوهام و تصاویر برخاسته از خواب و خیال غرق شده‌اند
پروا
بنابراین پیش‌فرض این است: باید چیزی را درست قلمداد کنیم و نه این که چیزی درست است.
Faezeh
اما امروز، من فکر می‌کنم، ما دست‌کم فراسوی این بی‌شرمی مضحکیم که از زاویهٔ خودمان فتوا دهیم که تنها چشم‌اندازهای مجاز آن‌هایی هستند که از زاویهٔ ما شکل می‌گیرند.
پروا
فکر می‌کنیم زمانی که دربارهٔ درختان، رنگ‌ها، برف و گل‌ها سخن می‌گوییم، چیزی دربارهٔ خود اشیاء و موجودات می‌دانیم، اما با این وجود، تنها استعاره‌هایی برای اشیاء و موجودات در اختیار داریم که به‌هیچ‌روی با جوهر اصلی مطابقت ندارند.
پروا
زمانی کسی با غرور و با خویشتنداری، دیگری با اندیشه‌هایی ژرف و نفر سوم با شفقت، در سرای وجود گام برمی‌داشته اما همهٔ آن‌ها تنها یک درس از خود بجا گذاشته‌اند: او که زیباترین شکل زیستن را تجربه می‌کند، هم‌اوست که آن را چندان محترم برنمی‌شمرد.
pesarexoob80
معمولاً با حیرت می‌نگریم، گویی در آن چیزی به‌راستی ناممکن را تجربه کرده‌ایم. زمانی که درختی بلند می‌شکند، پریشان‌خاطر می‌شویم و فروریختن کوه ما را محزون می‌کند. در سراسر روزهای پایانی سال، راز تضادِ بودن و شدن را احساس می‌کنیم. اگرچه، آنچه که انسان اخلاق‌مدار را بیش از هر چیز می‌رنجاند، این است که لحظهٔ کمال اعلای عالمگیر باید بی‌آن‌که ردی از خویش بجا گذارد، ناپدید شود، چونان ستاره‌ای در حال سقوط که برای اخلاف خویش هیچ ردی بجا نمی‌گذارد.
pesarexoob80
آدمی تنها تا اندازه‌ای خواهان حقیقت است. او پیامدهای خوشایند حقیقت را که حافظ زندگی او هستند، می‌طلبد؛ آدمی نسبت به دانایی محضی که پیامدی ندارد، بی‌تفاوت است، او حتی با حقایقی که بالقوه پرگزند و ویرانگرند، دشمن است. و علاوه‌براین، جایگاه آن قراردادهای زبانی کجاست؟ آیا آن‌ها احتمالاً محصول دانایی و محصول حس شناخت حقیقت‌اند؟ آیا نام‌ها و چیزها همسانند؟ آیا زبان بیان کامل و رسای واقعیت‌هاست؟ تنها با فراموشی است که آدمی می‌تواند خیال داشتن آن اندازه از حقیقت را در سر بپروراند.
پروا
خواست حقیقت که همچنان ما را در مسیر مخاطراتی پرشمار قرار می‌دهد، خواست آن حق‌گویی بلندآوازه‌ای که تا امروز همهٔ فلاسفه با چنان احترامی از آن سخن گفته‌اند – این خواست حقیقت چه پرسش‌هایی که پیش روی ما قرار داده است! چه پرسش‌های شگفت‌انگیز، شیطنت‌آمیز و شک‌برانگیزی! داستانش طولانی است، اگرچه چنان به نظر می‌رسد که گویی هنوز آغاز نشده است. آیا شگفت‌انگیز خواهد بود اگر سرانجام بدگمان شویم، طاقت از کف بدهیم و با ناشکیبایی چشم از آن بپوشیم؟ آیا شگفت‌انگیز است که ما خود نیز چگونه پرسیدن را از این مجسمهٔ ابوالهول می‌آموزیم؟ کیست او که به‌راستی از ما می‌پرسد؟ چیست آنچه در ما به‌راستی در طلب «حقیقت» است؟ - در واقع، دیرزمانی پیش از پرسیدن دربارهٔ آنچه که زمینه‌ساز این خواسته است، درنگ کردیم – دست‌کم تا آن هنگام که پیش از پرسشی حتی بنیادین‌تر، کاملاً متوقف شدیم. ما دربارهٔ ارزش این خواسته پرسیدیم. فرض کردیم که خواهان حقیقتیم.
esrafil aslani
ناتوانی در مخالفت کردن نشانگر ناتوانی است و نه «حقیقت».
Faezeh
بدترین، گسترده‌ترین و خطرناک‌ترین خطا تا این لحظه خطای جزم‌اندیشانهٔ افلاطون بوده است، یعنی ابداع روح مطلق و آنچه که در نفس خود نیک است.
پروا
اگر چیزی را در پس بوته‌ای پنهان کنیم، سپس برای یافتنش جستجو و دیگربار آن را همان‌جا بیابیم، این جستجو و این یافتن چنان نیست که بتوان با غرور از آن سخن گفت؛ با این وجود شرایط جستجو و یافتن «حقیقت» در قلمرو عقل این‌گونه است.
پروا
ما حتی اندامی برای دانستن و برای «حقیقت» نداریم: ما تنها به آن اندازه‌ای که شاید برای منافع جمعی انسان‌ها و نوع بشر سودمند است، «می‌دانیم» (یا باور داریم، یا تصور می‌کنیم)؛ و حتی آنچه که «کارایی» نامیده می‌شود، در نهایت تنها ایمان است، یعنی آنچه که تصور می‌شود وجود دارد، و شاید این دقیقاً فاجعه‌بارترین حماقتی است که روزی ما را به کشتن خواهد داد.
پویا پانا
با کمانی که اینچنین محکم کشیده شده است، اکنون می‌توانیم دورترین آماجگاه‌ها را تیرباران کنیم.
پویا پانا
حقایق خیالاتی واهی‌اند که فراموش کرده‌ایم خیالاتی واهی‌اند، استعاره‌هایی هستند که به سبب فراوانی کاربرد کهنه و ازکارافتاده شده و نیروی خوشایند خود را از دست داده‌اند، سکه‌هایی که نقوش خود را از دست داده و اکنون نه سکه که قطعه‌های فلزی‌اند.
Saa
بایستگی و اعتبار فراگیر هرگز نمی‌توانند نتیجهٔ تجربه باشند: بنابراین، چرا باید فکر کنیم که آن‌ها بدون تجربه، اصلاً می‌توانند وجود داشته باشند؟
Faezeh
باور اگرچه ممکن است برای حفظ و حراست از موجودات الزامی باشد، اما هیچ پیوندی با حقیقت ندارد
Faezeh
آیا گسترش روح علمی با غیر مجاز دانستن هرگونه اعتقاد مؤمنانه برای فرد آغاز نمی‌شود؟... شاید اینچنین باشد
پویا پانا
آنچه که آشکار است این است که حقیقت به خود اجازه نداده که متقاعد شود و به دام افتد – و امروز همهٔ انواع جزم‌اندیشی‌ها محزون و دلسرد، ایستاده‌اند
پویا پانا
به‌راستی آدمی دربارهٔ خود چه می‌داند؟ آیا هرگز، حتی برای یک‌بار، توانسته است خویش را به‌تمامی درک کند و چنان خود را شرح دهد که گویی در آیینه به خود می‌نگرد؟ آیا طبیعت با تبعید و محبوس کردن او در آگاهی دروغین و مغرور که تفاوتی بسیار با پیچ‌خوردگی روده‌ها، جریان سریع گردش خون و لرزش پیچیدهٔ رشته‌های عصبی دارد، تقریباً همه‌چیز را از او پنهان نمی‌کند، حتی جسمش را؟ طبیعت کلید را دورانداخته است؛ و بدا به حال آن کنجکاوی مهلک که ممکن است یک‌بار با موفقیت از میان شکاف چهاردیواری آگاهی با دقت به بیرون بنگرد و نشانه‌ای از این واقعیت بیابد که آدمی در بی‌تفاوتی جهل خویش نسبت به آنچه که حریص، سیری‌ناپذیر، منزجرکننده، بی‌رحم و سبعانه است، آرمیده و چنان وحشی است که در خواب و خیال نیز سوار بر ببر، معلق مانده است.
پویا پانا

حجم

۸۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۴ صفحه

حجم

۸۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد