بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همه‌ی افق (مجموعه داستان) | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب همه‌ی افق (مجموعه داستان) اثر فریبا وفی

بریده‌هایی از کتاب همه‌ی افق (مجموعه داستان)

نویسنده:فریبا وفی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۱۵ رأی
۳٫۸
(۱۵)
می‌زند. خوشم می‌آید از کلمهٔ آواره. نه این‌جور عاجز و بدبخت که از دهان او بیرون می‌آید. آوارهٔ من شکل درویش بی‌نیاز است نه گدا
Pariya
خیال می‌کردم اگر آرام و صبور باشم همه‌چیز درست می‌شود. خسته بودم از این‌که می‌دیدم همه‌چیز روزبه‌روز بدتر می‌شود.
Pariya
"... یک نفر توی دنیا آدم را از ته دل دوست داشته باشد. می‌فهمی؟ حتا اگر بد دوست داشته باشد یعنی از طرز دوست داشتنش خوشت نیاید. توجهت را معطوف کن به زندگی‌ات."
Pariya
"من که رفتم بشین یک‌کم فکر کن." شیر آب را بستم. "به چی؟" "به این پیله‌ای که دور خودت بسته‌ای و نمی‌توانی ازش بیرون بیایی. تو زندگی خوبی داری. شوهرت بهت علاقه دارد. خیلی مهم است که یک نفر، فقط یک نفر..."
Pariya
روحت وحشی است. نمی‌دانی باهاش چه‌کار کنی. ذله‌ات کرده. از پسش برنمی‌آیی."
Pariya
با تاریک شدن هوا انگار شمعی در ذهنش روشن می‌شد. خودش می‌گفت شر دنیا کمتر است. برای بچه لالایی قشنگی می‌خواند. برایم فال حافظ می‌گرفت. راحت حرف می‌زد. نه قضاوت می‌کرد نه غیبت. با خودش و با کائنات در صلح بود
Pariya
با تاریک شدن هوا انگار شمعی در ذهنش روشن می‌شد. خودش می‌گفت شر دنیا کمتر است. برای بچه لالایی قشنگی می‌خواند. برایم فال حافظ می‌گرفت. راحت حرف می‌زد. نه قضاوت می‌کرد نه غیبت
Pariya
زندگی‌ام را دوست نداشتم. احساس غبن ولم نمی‌کرد. فکر می‌کردم زندگی‌ام جای دیگری است، نه در این صبح‌های بی‌معنا
Pariya
"من این‌جور مردها را می‌شناسم. یک‌کم خل‌وچل‌اند، برای زندگی خوب نیستند، اما دلبرند. جذاب‌اند. خیال آدم را به بازی می‌گیرند. گرفتارت می‌کنند، می‌دانی که ته ندارد، عاقبت ندارد، ولی عاشق همین خیال واهی می‌شوی. بعد خودت می‌خواهی همهٔ وجودت را دودستی تقدیم‌شان کنی. فکر می‌کنی می‌ارزد."
Pariya
روز که می‌شد حس‌های قشنگ شبانه می‌پرید.
Pariya

حجم

۶۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۶۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۲۲,۰۰۰
۱۱,۰۰۰
۵۰%
تومان