بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شنل پاره | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شنل پاره

بریده‌هایی از کتاب شنل پاره

نویسنده:نینا بربروا
انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۱۴۲ رأی
۳٫۴
(۱۴۲)
رؤیاهایم در غروب خالی و پایان‌ناپذیر زندگی‌ام بر باد می‌رفتند. رؤیاهای کودکی‌ام برای پرکردن دو دهه کافی بود. از زمانی که آریان ما را ترک کرده و من دیگر ساموییلف را ندیدهبودم، ستاره‌ای خاموش شده بود ولی نورش در دورترهای غیرقابل دسترس همچنان می‌درخشید. اما، به موجب آن قانون محتومی که می‌گوید هر چیز پایانی دارد، این نور دیگر در آستانهٔ خاموشی بود.
ziiinat
میل به بزرگ‌منشی، عطشِ خردمندی، عشق و حقیقت نامید. این کلمات بیانگر چیزهای متفاوتی نیستند، بلکه اجزای کلِ بی‌پایانی هستند که من از برابر آن می‌گذرم بدون این که آن را ببینم.
mahii
سرانجام، کنتس ریدنیکا آمد سراغمان تا «با هم گریه کنیم».
mahii
پس از انقلاب، به دلیل فشارهای سیاسی و تنگی فضای فرهنگی، سرزمین مادری را به‌ناچار ترک کرد و رهسپار تبعید شد. تبعید افق تازه‌ای در برابرش گشود. در واقع، همان‌طور که انقلاب او را از خاستگاه طبقاتی‌اش جدا کرد، مهاجرت به او امکان داد طعم آن آزادی فکری و روحی‌ای را بچشد که تنها با ترک آشیانه و دل‌کندن از جهان مألوف میسر می‌گردد.
Astronaut
رؤیاهایم در غروب خالی و پایان‌ناپذیر زندگی‌ام بر باد می‌رفتند.
|ݐ.الف
به‌راستی، می‌توان از بزرگواری صحبت کرد وقتی فقر و حقارت آن را حقیقتاً غیرممکن می‌سازند؟
|ݐ.الف
نسل جدید ماشین است، انسان نیست!
shabnam kazemfar
در آن زمان، در هیجده سالگی، هر کاری که می‌کرد این معنا را می‌رساند که جایی در زندگی، خوشبختی غیرمنتظره‌ای وجود دارد. سرنوشت ممکن بود در هرلحظه رخ بنماید. پس باید آماده بود، زیرا در آن لحظه درهای تالار بزرگی که پر از نور و موسیقی است سرانجام باز خواهد شد.
کاربر ۱۴۸۶۴۳۲
تو بارها پاهای کوچکت را در این شنل کهنه پوشاندی. من بارها خود را زیر چین‌های آن پنهان کردم تا برای سرگرم‌کردنت چایلد هرولد گذشته‌ها را اجرا کنم. به من بگو، آیا با همین شنل نبود که یوسف در راه مصر، تن مریم و عیسی را پوشاند؟ شاید هم شنل دن کیشوت است؟ چه‌بسا از آنِ خود خدا یا سروانتس باشد؟ به خاطر داری، آن را دور بازوی قطع‌شده‌اش می‌پیچاند، روی چشم‌های نابینایش می‌گذاشت، ما گریه‌کنان در پی‌اش روان بودیم و او دیگر نمی‌توانست ما را ببیند. یا شاید شنل شاه‌لیر است که در میان آن توفان معروف شتابان می‌رفت؟
faezeh
مرا مطمئن می‌کرد که وجود همدلی جدی و پرمهر میان انسان‌ها ممکن است، نوعی حس شعف، وقتی بیگانه‌ای ناگهان آن‌قدر به ما نزدیک می‌شود که قلبمان را تا ابد تحت تأثیر قرار می‌دهد، مُهر خود را بر آن می‌زند و ردی فراموش‌ناشدنی به‌جا می‌گذارد.
Mo0onet
زندگی باید شروع می‌شد، نه این یک، نکبت‌بار و ملال‌آور و مملو از محرومیت، بلکه زندگی دیگری، که ما را در انتظار خود نگاه می‌داشت.
Mary gholami

حجم

۵۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۵۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۴
۵
صفحه بعد