بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رنج های ورتر جوان | طاقچه
تصویر جلد کتاب رنج های ورتر جوان

بریده‌هایی از کتاب رنج های ورتر جوان

انتشارات:نشر ماهی
امتیاز:
۴.۱از ۱۰۸ رأی
۴٫۱
(۱۰۸)
آه از این حسِ گم‌کردگی، این کمبود وحشتناکی که در سینهٔ خود دارم! ــ اغلب می‌اندیشم، اگر که می‌شد یک بار، تنها یک بار او را بر قلب خود بفشارم، تمامی این کمبود از میان می‌رفت.
rain_88
آخ، من صدبار دست به خنجر برده‌ام و خواسته‌ام قلبم را از فشار این رنج خلاص کنم. می‌گویند نژادی از اسب نجیب هست که اگر وحشتناک تازاندی و به ستوه‌اش آوردی، از سر غریزه یک رگ خود را به دندان پاره می‌کند، که تنفس را بر خود آسان‌تر کرده باشد. من هم اغلب چنین حالی دارم. دلم می‌خواهد یک رگ خودم را باز کنم و به این ترتیب به آزادی جاویدان برسم.
raha
درد کهنه این است که این مردم به پیامبر تو ایمان دارند، ولی به سخنانش گوش نمی‌دهند،
مریم صادقی
تنها این من نیستم که رنج می‌کشم. همهٔ انسان‌ها امیدشان به ناامیدی می‌کشد و از انتظاراتشان جز فریبی به‌جا نمی‌ماند.
raha
سرنوشت امثال ما این است که کج بفهمندمان.
علی دائمی
بهترین کار تو در حق دوستانت این است که چشم دیدن شادی آن‌ها را داشته باشی و با شرکت در این شادی، شادمانی آن‌ها را افزون کنی. آیا اگر روزی دیدی جان و دل آن‌ها از حسی هولناک در عذاب است و دلشان از غصه پریشان، عرضه داری که ذره‌ای از رنجشان بکاهی؟
pejman
درد کهنه این است که این مردم به پیامبر تو ایمان دارند، ولی به سخنانش گوش نمی‌دهند
علی دائمی
هیچ‌چیز آن‌قدر از کوره به درم نمی‌بَرَد که ببینم دارم از حس قلبی و باطنی‌ام حرف می‌زنم و جوابم را با جملاتی پوچ و قالبی می‌دهند.
علی دائمی
جوان دوباره رشتهٔ کلام را به دست گرفت و گفت: شما تندخویی را عادتی زشت می‌دانید. به گمانم دارید اغراق می‌کنید. گفتم به‌هیچ‌وجه. چون آن خویی که باعث خودآزاری و دیگرآزاری می‌شود، لایق اسمی غیر از این نیست. مگر همین بس نیست که از خوشبخت‌کردن همدیگر عاجزیم؟ دیگر چرا از اطرافیان و معاشرانمان آن شادی را هم بگیریم که گاهی از خود دلمان می‌جوشد و بیرون می‌ریزد.
rain_88
محبوبهٔ من فرشته‌ای آسمانی است! برو بابا! هر کسی محبوبهٔ خودش را فرشته می‌خواند، مگرنه؟
علی دائمی
مردم هر آدم فوق معمولی را که به کاری بزرگ یا درظاهر ناممکن دست زده، از قدیم وندیم با انگ مستی یا دیوانگی بدنام کرده‌اند.
علی دائمی
ما تا زمانی در باب این یا آن مطلب حق اظهار نظر داریم که خود نیز احساسش کرده باشیم.
مریم صادقی
وقتی آن مرز و محدودیتی را می‌بینم که پویایی و پژوهندگی آدمی اسیر حصار آن است، وقتی می‌بینم هدف همهٔ سختی‌ها تأمین نیاز زندگی است و هدف این تأمین باز به سهم خود افزودن بر روزهای همین زندگی سخت، یا وقتی می‌بینم دلخوشی آدمی به آن اندک دستاوردهای دانش و پژوهشْ بر توهم وتسلیم پایه دارد و از این حیث آدمی صرفآ اسیری است که دیوارهای سیاهچال خود را با تصویرهایی رنگین و چشم‌اندازهایی زیبا می‌آراید...
Aisan
جز گور پایانی برای این رنج‌ها نمی‌شناسم.
پویا پانا
من، از زمانی که او دوستم دارد، در چشم خودم ارجمند می‌آیم. می‌پرسی آیا احساسم گستاخی است یا یقینِ یک رابطهٔ راستین؟ ــ من آدمی سراغ ندارم که بترسم در گوشه‌ای از قلب لوته رقیب من باشد. با این حال، وقتی که از نامزد خودش حرف می‌زند، آن‌هم با آن‌همه گرمی و با آن‌همه عشق، حالت آدمی را دارم که همهٔ افتخارات و مقام‌هایش را از او سلب کرده، و شمشیرش را از او گرفته باشند.
omidariobarzan
زندگی در چشم برخی آدم‌ها خواب و خیالی بیش نیست. این گمان گاهی به من هم دست می‌دهد. وقتی آن مرز و محدودیتی را می‌بینم که پویایی و پژوهندگی آدمی اسیر حصار آن است، وقتی می‌بینم هدف همهٔ سختی‌ها تأمین نیاز زندگی است و هدف این تأمین باز به سهم خود افزودن بر روزهای همین زندگی سخت، یا وقتی می‌بینم دلخوشی آدمی به آن اندک دستاوردهای دانش و پژوهشْ بر توهم وتسلیم پایه دارد و از این حیث آدمی صرفآ اسیری است که دیوارهای سیاهچال خود را با تصویرهایی رنگین و چشم‌اندازهایی زیبا می‌آراید...
raha
البته می‌دانم که من و این مردم مثل هم نیستیم و نمی‌توانیم هم باشیم. اما معتقدم اویی که فاصله‌گرفتن از این به‌اصطلاح عوام را لازمهٔ حفظ احترام خود می‌داند، هم به اندازهٔ آن ترسویی درخور سرزنش است که از ترس شکست، خودش را از نگاه دشمن پنهان می‌کند.
علی دائمی
ما انسان‌ها اغلب گله می‌کنیم چرا روزهای خوب زندگی‌مان کم است و روزهای بدمان زیاد. ولی به گمان من حق چنین گله‌ای نداریم. چه، اگر در قبال خوبی‌هایی که خداوند همه‌روزه ارزانی‌مان می‌کند گشاده‌رو بودیم، سختی‌ها هم برایمان تحمل‌پذیر می‌شد.
rain_88
چه‌قدر خوشحالم که گذاشته‌ام و رفته‌ام! دوست عزیز، راستی که قلب آدمی چیست! من، تویی را که دوست دارم و دلبسته‌اش هستم می‌گذارم و می‌روم و خوشحالم! می‌دانم که تو می‌بخشی‌ام.
raha
زندگی در چشم برخی آدم‌ها خواب و خیالی بیش نیست.
Sophie

حجم

۱۶۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۱۶۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۹صفحه بعد