بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خروج اضطراری | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خروج اضطراری

بریده‌هایی از کتاب خروج اضطراری

انتشارات:نشر ماهی
امتیاز:
۳.۰از ۱۰ رأی
۳٫۰
(۱۰)
انقلابی که دشمنان خود را نابود کرده بود، شروع به ازبین‌بردن بهترین فرزندان خود کرد. و این قربانی‌کردن‌ها دیگر تمامی نداشت. جملهٔ خوشبینانهٔ مارکس دربارهٔ استحالهٔ طبیعی حکومت سوسیالیستی چیزی جز یک آرزوی خوشدلانه نبود.
Rghaf
پس از مرگ لنین روشن شد که حکومت شوروی هم ناگزیر دستخوش همان بلایی خواهد شد که بر سر هر دیکتاتوری می‌آید: یعنی این‌که حلقهٔ کسانی که ادارهٔ کشور و قدرت سیاسی را در دست دارند به‌تدریج تنگ‌تر می‌شود.
Rghaf
هیچ بردگی‌ای بدتر از بردگی ناآگاهانه نیست.
Rghaf
آزادی یعنی که انسان این امکان را داشته باشد که شک کند، اشتباه کند، جست‌وجو کند، حرفش را بزند، بتواند به هر مقامی، چه مقام ادبی و هنری و فلسفی و چه مقام مذهبی و اجتماعی و حتی سیاسی نه بگوید.
Rghaf
«کسانی که در این ناحیه به دنیا می‌آیند واقعاً بدبختند، چون در زندگی دو راه بیش‌تر ندارند: یا طغیان، یا خیانت به مردم و همدستی با ستمگران.»
Rghaf
بزرگ‌ترین صنعت ما در آن زمان صنعت کارمندی دولت بود. این کار استعداد و هوش خارق‌العاده‌ای نمی‌خواست، بلکه داشتن روحیهٔ فرمانبرداری و دنباله‌روی سیاسی برای آن بس بود.
Rghaf
حاکمیت همواره مرادف با دزدی، باندبازی و تبعیض بوده و جز این نمی‌تواند باشد. نه با قانون و نه با اِعمال زور نمی‌توان این وضع را تغییر داد.
Rghaf
دشنامی است که به هیچ دردی نمی‌خورد، ولی دست‌کم دل آدم را خنک می‌کند.
Rghaf
همهٔ عوامل دست‌به‌دست هم می‌داد تا از ما کودکان افرادی فرمانبردار و سربه‌زیر بسازد و ما را به‌گونه‌ای بار بیاورد که جز به کاروبار خودمان به چیز دیگری کاری نداشته باشیم.
Rghaf
هرکسی باید به فکر کار خودش باشد؛ این اندرزی بود که در هر فرصتی به ما یادآوری می‌شد و شرط لازم برای زندگی شرافتمندانه و بی‌دردسر بود.
Rghaf
از همان زمانی که بد و خوب را شناختم، پدیده‌ای که بیش از همه بر من اثر گذاشت تناقض شدید و غیرقابل‌درک و حتی باورنکردنی میان زندگی خصوصی مردم و مناسبات اجتماعی‌شان بود: زندگی خصوصی و خانوادگی که عمدتآ پاک و درستکارانه بود و یا دست‌کم چنین می‌نمود، و مناسبات اجتماعی که اغلب حالتی خشن، نفرت‌انگیز و ساختگی داشت.
Rghaf
می‌توان گفت که ما فقط در طغیان بودیم؛ علیه همه‌چیز و همه‌کس.
Rghaf
زمانی می‌رسد که بازی شروع شده و دیگر کاریش نمی‌شود کرد: رفته‌ای وسط گود و مجبوری دست و پنجه نرم کنی.
Rghaf
دختر آلمانی گفت: «برای کمونیست‌شدن باید کمونیست به دنیا آمد.» نقاش گفت: «اما برای آدم‌شدن باید کوشش کرد.»
Rghaf
نمی‌شود آدم مثل ما آزادی و زندگی خودش را به‌خطر بیندازد، آن‌وقت استدلالش مثل کسانی باشد که خود را بیرون از معرکه می‌دانند.
Rghaf
روزنامه‌های مخالف در همان روزها تعطیل شده بود، روزنامه‌هایی را که هنوز منتشر می‌شدند مجبور کرده بودند تا کوچک‌ترین اشاره‌ای به دستگیری‌ها نکنند؛ و درعوض برای درهم‌شکستن و خردکردن روحیهٔ ما مطالبی را چاپ کنند که شخصیت‌های برجستهٔ دموکرات و آزادیخواه کشورهای دیگر در ستایش از رژیم دیکتاتوری ایتالیا بیان داشته بودند. خبرهایی که سه چهار فرستادهٔ حزب از منابع موثق در نقاط عمدهٔ کشور به دست می‌آوردند و به ادارهٔ مرکزی زیرزمینی حزب می‌رساندند، شکی باقی نمی‌گذاشت که رژیم دیکتاتوری بر آن است تا هر نوع مقاومت و مخالفتی در برابر خود را برای همیشه ریشه‌کن کند.
Rghaf
گفت: «چرا به کلیسا نمی‌روی؟ مگر صدای ناقوس‌ها را نمی‌شنوی؟ زمانی بود که کلیسایت ترک نمی‌شد.» لاتزارو در جوابش گفت: «بله، آن‌وقت‌ها فکر می‌کردم که صدای ناقوس صدای خداست. اما تو آن را صدای زمیندارها کرده‌ای. خدا ببخشدت.»
Rghaf
به نفع دولت‌ها نیست که نسل دهقان را از زمین بردارند، چون در این صورت، چه کسی زمین را می‌کارد؟ ارباب‌ها چه می‌خورند؟ به همین دلیل هم هست که جنگ‌ها معمولا زمان محدودی دارد، و در جریان درگیری‌ها صلیب سرخ به‌طور دائمی تعداد قربانیان جنگ را کنترل می‌کند، و به موقعش می‌گوید: حالا دیگر بس است.
Rghaf
جنگ وسیله‌ای در دست دولت‌هاست تا به یاری آن عدهٔ بیش‌تری از روستاییان را نابود کنند؛ و یکی دیگر از کارهایی که دولت‌ها برای رسیدن به این هدف می‌کنند این است که گه‌گاه وبا یا دیگر بیماری‌های واگیر را میان مردم فقیر شیوع می‌دهند.
Rghaf
آدم‌های درس‌خوانده‌ای هستند که از معلوماتشان برای فریب مردمان بینوا استفاده می‌کنند
Rghaf

حجم

۱۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۶ صفحه

حجم

۱۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان