بریدههایی از کتاب دو امام مجاهد
۴٫۶
(۱۴۹)
شهید یعنی آن که میمیرد برای اینکه انسانیّت زنده بماند؛
Sobhan Naghizadeh
پیغمبر اسلام آمد و به انسانیّت ارزش داد و فهماند که انسان میتواند به یک مقامی برسد، به یک اوج و پروازی برسد که از فرشتگان بالاتر برود؛ و این تکریم انسان یکی از اصول اساسی مکتب اسلام است
Sobhan Naghizadeh
شهید کیست؟ شهید آن کسی است که جان خود را مایه میگذارد، خون خود را میریزد، برای ابقای فکر و ایدهای که به آن احترام میگذارد؛ این شهید است. حسینبنعلی شهید است برای خاطر اینکه از خود گذشت تا ارزشهایی که برای آنها احترام قائل بود، در اجتماع بشری بماند.
Sobhan Naghizadeh
از جمله مهم ترین این تفاوتها، نحوهٔ رفتار امام حسن (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) در رفتار با حکومت اموی است. امام حسن (علیه السّلام) با معاویه صلح میکند و امام حسین (علیه السّلام) علیه یزید قیام میکند در حالی که معاویه و پسرش یزید هر دو حاکم اموی اند و از نظر فکر و عمل، تفاوت ماهوی ندارند.
تفاوت رفتار امام حسن و امام حسین (علیه السّلام) در طول تاریخ، مورد سؤال و بحث فراوان واقع شده و در برخی موارد نیز مورد تحلیلهای غلط قرار گرفته است.
براساس تفکّر شیعی، علّت این تفاوت عملکرد به تفاوت شرایط و مقتضیات زمانهٔ هریک از این بزرگواران باز میگردد.
حضرت آیت الله خامنه ای (مدّظلّه العالی) که مطالعات گسترده ای را از دوران جوانی در سیرهٔ سیاسی امامان معصوم (علیهم السّلام) داشته اند، با ابداع تعبیر «انسان ۲۵۰ ساله» این بزرگواران را در حکم یک انسان واحد میدانند که در طول ۲۵۰ سال دوران امامت، با انتخاب راهکارهای مختلف، برای حفظ اسلام ناب و دستیابی به رهبری سیاسی جامعه تلاش نموده اند.
العبد
در وصیّت امام (علیهالسّلام) است به محمدبنحنفیّه که در این نامه میفرماید: انّما خرجت ارید الاصلاح فی امّة جدّی ارید ان آمربالمعروف و انهی عن المنکر؛ خروجم و قیامم یا بیرون آمدنم از مدینه و مکّه، بهمنظور ایجاد این انقلاب و اصلاح بنیادی همگانی است در پیکر جامعهٔ اسلامی.
Fateme
صلح امام حسن آتشبس بود و به منظور ایجاد انقلاب بود و این در جملات خود امام حسن پیدا است. صلح امام حسن تبدیل جبههٔ جنگ از روی زمین بود به زیر زمین؛ اینها را بدانید. امام حسن (علیهالسّلام) وقتی دید برای خاطر اینکه یاور و ناصر حسابی ندارد، در میدانِ رویاروی، با معاویه نمیتواند پنجه بیفکند، مبارزه را تمام نکرد، مبارزه را قطع نکرد، جای مبارزه را عوض کرد. از روی زمین مبارزه را برد به زیر زمین؛ تشکیلاتیاش کرد، حزبیاش کرد، مخفیاش کرد، نهانش کرد.
Fateme
همیشه اینجور است که اگر جهل نباشد، شمشیر غرض کُند است؛ آنچه شمشیر غرضورزیها را جلا میدهد و تیز میکند، جهل تودهها است.
Fateme
و این را هم عرض کنم که انقلاب حسینی یک انقلاب صامت نیست، یک انقلاب ناطق است؛ یک قیامی است که بلندگویش کار میکند، بلندگو دارد، حرف میزند. انقلاب حسینی به برکت همین رجزهایی که خوانده شده، به برکت حرفهایی که حسینبنعلی زده و خطبههایی که ایراد کرده و بعد از واقعهٔ عاشورا آنچه زینب کبریٰ (سلاماللهعلیها) و بقیّهٔ زنان خاندان عصمت و طهارت و امام سجّاد (صلواتاللهعلیه) گفتهاند و خواندهاند، به برکت اینهمه، واقعهٔ عاشورا چهرهٔ خودش را مجسّم و روشن میکند.
Fateme
اجمالاً در صلحنامه، امام حسن تصریح میکند که تو اسمت امیرالمؤمنین نیست؛ امیرالمؤمنین لقب مخصوص خلیفهٔ پیغمبر است که مسلمین به خلیفهٔ پیغمبر از زمان عُمَر امیرالمؤمنین میگفتند؛ و از نظر شیعه مخصوص علیبنابیطالب است؛ به امام حسن هم امیرالمؤمنین نمیگویند. به تو امیرالمؤمنین نمیگوییم؛ یعنی تو خلیفهٔ رسمی از نظر ما نیستی. و همین جا شما ببینید که خلافت را به مال دنیا فروختن چقدر تطبیق میکند با این حرف
یا حسین(ع)
آتشبس؛ تعبیر بهتر برای صلح بین امام حسن (علیهالسّلام) و معاویه
امام این صلحنامه را امضا میکند، جنگ را قطع میکند، امّا بهعنوان آتشبس؛ آتشبس تعبیر من نیست، آتشبس تعبیر یکی از علمای اقدمین شیعه است؛
یا حسین(ع)
زدودن کجبینیها و جایگزین کردن واقعیّات و حقایق به جای آنها، مشکلتر است تا اصل اظهار حقایق و بیان آنچه هست. کار امیرالمؤمنین این کار اوّلی بود. پنج سال حکومت امیرالمؤمنین (صلواتاللهعلیه) به این مسائل گذشت؛ پنج سال!
آر-طاقچه
من میگویم حسینبنعلی از زمان معاویه در فکر کار کربلا بود. از همان وقت _ از زمان زنده بودن امام حسن _ این دو برادر به این فکر بودند. از زمانی که معاویه بود که قیام حسینی در آنوقت امکانپذیر نبود، حسینبنعلی مشغول تهیّهٔ مقدّمات بود برای ایجاد یک قیامی، برای ایجاد یک انقلابی، برای تشکیل حکومت حقّهٔ اسلامی و علوی، برای بازگرداندنِ حقّ از دست رفته، به جوی برگرداندنِ آب از جوی رفتهٔ اسلام و قرآن. از همان روز به فکر بود.
ز.م
دو نفر از علمای قرن سوّم هجری در دو کتابِ جداگانه این صلح را به نام قیام معرّفی کردند و «قیامالحسن» گفتند، درست فهمیدند.
ز.م
امام حسن اگر در میدان جنگ کشته میشد، به این معنا بود که معاویه تنها منازع خود را، تنها کسی را که امکان دارد نقش افشاگری و رسواگری در برابر روشهای پنهانی و ریاکارانهٔ معاویه ایفا کند، یک چنین رقیبی را دیگر در مقابل راه خود نبیند. امام حسن اگر خود را به کشتن میداد، یگانه کسی را به کشتن داده بود که امکان دارد پرده از چهرهٔ معاویه بردارد و معاویه را به دنیا بشناساند. شما چه تصوّر میکنید دربارهٔ آن جامعهای که در رأس آن جامعه معاویهای باشد و در میان آن جامعه امام حسن یا امام حسینی نباشد؟ در رأس آن جامعه کسی باشد که با تمام ارزشهای اسلامی، بجانْ دشمن است؛ با توحید اسلامی _ توحیدی که بهمعنای نفی تمام قدرتها است جز قدرت الله _ با تمام وجود مخالف است، با وحدت طبقات، با برخورداری عمومی از فرصتها و امکانات و حقوق اجتماعی، بشدّت مخالف است؛ برای خود و برای هر چیز و هرکسی که به خود او وابسته است، اصالت و موضوعیّت قائل است؛ به اسلام ذرّهای مؤمن نیست و به انسانیّت سرِسوزنی پایبند نیست
ز.م
خیلیها که مسلمان نیستند و قرآن را به کتاب آسمانی بودن و بالطّبع حسینبنعلی را هم به امامت و پیشوایی قبول ندارند، بر حسینبنعلی میگریند. پس این گریه کردن یک چیزی نیست که بتواند ما را بهعنوان پیرو حسین مشخّص و ممتاز (کند). ما اگر خودمان را پیرو حسین میدانیم، باید بدانیم که حسین چه کرد؛ بعد از آنکه دانستیم چه کرد، درصدد برآییم که تشیّع خود و پیروی خود را نسبت به آن بزرگوار ثابت کنیم؛ معنای شیعه بودن این است؛
ar
دست دشمن کوشش میکند تا چهرهٔ واقعی و اصیل حادثهٔ صلح را از نظر مردم پوشیده بدارد و صلح امام حسن را بهمعنای فروش خلافت یا گریختن از میدان جنگ یا ترسیدن از مرگ یا عشق به ادامهٔ زندگی وانمود کند
ar
یهودهپنداران که خیال میکنند حسینبنعلی دست به یک عمل تهاجمیِ مثبت نزده است و قیام نکرده و اسم عمل او نهضت و انقلاب و حرکت نیست، عمل حسینبنعلی یک قیام است، یک انقلاب است
یمنا
هر آنگاه شرایط، شرایط یزیدی بود، شرایط زمان قیام حسینبنعلی (علیهالسّلام) بود، تکلیف، تکلیفی است که حسینبنعلی (علیهالسّلام) انجام داد
eskandari
صلح امامحسن، آغاز مبارزهٔ مخفی خاندان پیغمبر است با قدرت طاغوتی بنیامیّه. به چه منظور؟ بهمنظور اینکه از یک طرف، او را ضعیف کنند و او را رسوا کنند، از یک طرف جمعیّت خودشان را نیرومند کنند و در یک فرصت مناسب بر او بتازند و او را از بین ببرند.
eskandari
اگر جهل نباشد، شمشیر غرض کُند است؛ آنچه شمشیر غرضورزیها را جلا میدهد و تیز میکند، جهل تودهها است. مصلحین بزرگ باید پابهپای قطع دست غرضمندان و غرضورزان، غبار جهل را از ذهن تودههای مردم دور کنند
eskandari
حجم
۲۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۱ صفحه
حجم
۲۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۱ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۵۰%
تومان