بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دو امام مجاهد | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دو امام مجاهد

بریده‌هایی از کتاب دو امام مجاهد

امتیاز:
۴.۶از ۱۴۹ رأی
۴٫۶
(۱۴۹)
وقتی‌که لشکریان اسلام به فتوحاتی دست زدند و این مرز وسیع اسلامی از لحاظ جغرافیایی به وجود آمد، متأسّفانه به محاذات وسعت مرز جغرافیایی، عمق فکر پیش نرفت.
محمد محمد
صلح را پذیرفت برای اینکه بتواند سرِ پُستش بِایستد؛ قبول کرد با معاویه مخاصمه را ترک کند و جنگ را بظاهر متوقّف کند، برای اینکه بتواند کارش را، یعنی دیدبانی اسلام و حفاظت از قرآن و هدایت نسلهای آیندهٔ تاریخ را در موقع خود و آن‌چنان که باید، انجام بدهد.
Samira Hozouri
آن اختلافات از لحاظ جنس و نژاد و نسب، از یک طرف تأثیر داشت، دورتر بودن از منابع فکر اسلامی و مسلمان شدن در سطح تأثیر داشت، یکسره و یکدست نبودن و در میان آنها جاسوسهای معاویه و طرف‌داران فکر معاویه قرار داشتن اثر داشت؛ و خوارج که باز به احتمال قوی همان‌طوری که عرض کردم از معاویه الهام میگرفتند، اثر داشتند؛ و شایعه‌های معاویه هم که امام مجتبیٰ میخواهد صلح کند، قیس‌بن‌سعد هم آنجا صلح کرده است، عبیدالله هم فرار کرده است، مطلب را تمام کرد و در بین مردم دودستگی و اختلاف به وجود آمد.
Samira Hozouri
از درددل‌های علی‌بن‌ابی‌طالب است؛ (میفرمایند:) بخشی و پاره‌ای از حق را میگیرند، با باطل می‌آمیزند، با وجههٔ حق، باطل خود را به خورد مردم میدهند و افکار را در مقابل خود خاضع و تسلیم میکنند؛ لباس حق را بر تن میکنند و به میدان جنگ حق می‌آیند؛ قرآن را روی دست میگیرند و به جنگ قرآن و علی که قرآن ناطق است می‌آیند.
Samira Hozouri
تشیّع که با فرد نمیجنگد؛ با شکل (باطل) میجنگد، با فکر (باطل) میجنگد
Samira Hozouri
علی‌بن‌ابی‌طالب است؛ (میفرمایند:) بخشی و پاره‌ای از حق را میگیرند، با باطل می‌آمیزند، با وجههٔ حق، باطل خود را به خورد مردم میدهند و افکار را در مقابل خود خاضع و تسلیم میکنند؛ لباس حق را بر تن میکنند و به میدان جنگ حق می‌آیند؛ قرآن را روی دست میگیرند و به جنگ قرآن و علی که قرآن ناطق است می‌آیند.
Berkut
شیعهٔ جاهل باید بداند که استناد به کار امام حسن به‌عنوان نقطهٔ مقابل کار امام حسین، هم توهین به امام حسن است، هم توهین به امام حسین.
z.rahbar
اگر آن شرایطی که در زمان حسین‌بن‌علی (صلوات‌الله‌علیه) به وجود آمد، در زمان امام عسکری هم به وجود می‌آمد، شهید واقعه، امام عسکری بود؛ عقیدهٔ ما این است. (اگر) کسی این‌جور معتقد نباشد، شیعهٔ درست و حسابی نیست. ما بین امام حسن و امام حسین و امام سجّاد و امام علی‌النّقی و امام عسکری (صلوات الله علیهم) هیچ فرقی قائل نیستیم؛ ما معتقدیم که هر کدام آنچه عمل کرده‌اند، برطبق وظیفه و تکلیف الهی و اسلامی و قرآنی خود عمل کرده‌اند و هر کدام دیگر جای این عامل میبودند، عیناً مثل او عمل میکردند. عقیدهٔ ما این است که اگر امام حسین به جای امام حسن بود، حتماً صلح میکرد؛ اگر امام حسن در دوران امام حسین بود، حتماً شهید حادثهٔ کربلا بود
z.rahbar
قول و فعل و تقریر امام حجّت است؛ به زبان فارسی، گفتار و کردار و امضای امام حجّت است؛ اگر بگوید کاری را، اگر بکند کاری را، اگر تصدیق و امضا کند کاری را، آن کار بر ما لازم و واجب است؛ مقتضای شیعه بودن این است. پس ما باید بدانیم که حسین‌بن‌علی چه کرده. هر کاری که حسین‌بن‌علی کرده، درصورتی‌که شرایط، شرایط حسین‌بن‌علی باشد، آن کار بر همهٔ آحاد شیعه‌مذهب لازم است.
z.rahbar
ما اگر خودمان را پیرو حسین میدانیم، باید بدانیم که حسین چه کرد؛ بعد از آنکه دانستیم چه کرد، درصدد برآییم که تشیّع خود و پیروی خود را نسبت به آن بزرگوار ثابت کنیم؛ معنای شیعه بودن این است؛ معنای ولایت این است؛ معنای توسّل به حسین‌بن‌علی این است و اثرش همین است.
z.rahbar
مبارزات حادتر امام کاظم (علیه‌السّلام) با دستگاه خلافت در زمان موسی‌بن‌جعفر مسئله شکل حادتری به خودش گرفت؛ یعنی در زمان امام صادق، سازندگی بیشتر بوده است؛ هم مدّت طولانی‌تر بوده، هم زمان درازتر بوده است، و هم اینکه امکانات جوری بوده است که امکان سازندگی وجود داشته. امّا در زمان موسی‌بن‌جعفر بر اثر اوضاع و شرایط خاصّی _ که نشان دادنِ این اوضاع، احتیاج به مطالعه و دقّت و بررسی فراوان‌تری دارد، اگر بخواهیم به تفصیل این اوضاع را نشان بدهیم _ امام موسی‌بن‌جعفر بیش از دیگر ائمّه رویاروی قدرت زمان قرار گرفته است؛ به صراحت بیشتری با او حرف زده؛ اهداف خود را روشن‌تر کرده است. مثل اینکه زمینه را آماده‌تر میدیده‌اند، قیامهای پی‌درپی سادات علوی، که غالباً از طرف ائمّه مورد تأیید بوده است برطبق اسناد و مدارک مسلّم تاریخی، اینها وجود پیدا کرده و اوضاع حکومت را متزلزل کرده و به امام امکان داده است که حرف خود را صریح‌تر و بی‌پرده‌تر و عریان‌تر بیان کند.
العبد
بنی‌امیّه به مردم اجازه دادند که ایمان را بشناسند؛ نماز خواندن از علائم ایمان است، روزه گرفتن از علائم ایمان است، حج گزاردن علامتی از علامتهای ایمان است، اداء حقوق مالی، علامتی از علامتهای ایمان است امّا توحید به‌طور مسلّم و به‌طور غیر قابل انفکاک با اینها توأم نیست؛ یعنی میتواند کسی نماز بگزارد امّا موحّد نباشد. «و لم یطلقوا تعلیم الشرک»، نگذاشتند و اجازه ندادند که مردم شرک را بفهمند و بشناسند. مردم شرک را نمی‌شناسند، اجازه نمیدهند مردم شرک را بشناسند؛ چرا؟ «لکی إذا حملوهم علیه لم یعرفوه.‌»‌؛ برای اینکه اگر مردم را وادار به شرک کردند، مردم نفهمند این شرک است. شرک یعنی چه؟ شرک یعنی حکومت ولیدبن‌یزید؛ حکومت مروان‌حمار، حکومت منصور عبّاسی، حکومت هشام‌بن‌عبدالملک؛ اینها شرک است؛ شرک یعنی همین، شرک یعنی برای خدا رقیب درست کردن، فرمان غیر خدا را گردن نهادن. این «غیر خدا»، گاهی بت هُبل است _ که از عاجزترین و بی‌عرضه‌ترین رقبای خدا است _ گاهی ابوسفیان است، گاهی عبدالملک، گاهی هشام بن عبدالملک، گاهی معاویه است، گاهی یزید است؛ این هم طاغوت است
العبد
در این فرصت و فترتی که در زمان درگیری بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس پیش آمد، امام صادق مجال پیدا کرد که اوّلاً جمعیّت را توسعه بدهد، تکثیر افراد بکند؛ ثانیاً به آنها بیاموزد و تعلیم کند یعنی آگاهی به آنها بدهد؛ به آنها آگاهی بدهد و به مردم بفهماند که نظام بنی‌امیّه، نظام شرک‌آلود و شرک‌آمیز است؛ معنای شرک را و معنای توحید را به مردم بیان کند؛ به مردم بفهماند که طاغوتی که در قرآن هست، یعنی همین قدرت زمان، یعنی همین فرد اموی که امروز در رأس جامعه قرار دارد؛ به مردم حالی کند که جامعهٔ توحیدی آن جامعه‌ای است که در آن جامعه، حکومت الهی و حکومت مقرّرات الهی نقش‌بند جامعه باشد؛ چون نمیگذاشتند مردم معنای شرک و توحید را بفهمند.
العبد
امام صادق بساط علمی را پهن کرد و بنا کرد به تدریس و چهار هزار شاگرد تربیت کرد. تا این حرف را میزنند، آدم خیال میکند که امام صادق می‌آمده (پشت) یک تریبونی می‌نشسته و چهار هزار نفر پای درسش جمع میشدند و امام بنا میکرده به درس گفتن و حقایق علمی را بیان کردن؛ نخیر، این‌جوری نبوده قصّه. بین این چهار هزار نفر کسانی هستند که میرفتند به «حیره» _ تبعیدگاه امام صادق، آنجایی که امام صادق در آنجا تبعید بود _ سه روز میماندند که امام را ببینند، و از بس مأمورین زیاد بودند، برایشان این امکان دست نمیداد و برمیگشتند؛ بعضی‌شان کسانی بودند که امام ششم را در حال تواری و فرار که به‌طور مخفی از یک جایی به جای دیگر میرفت، میدیدند؛ بعضی در مدینه مخفیانه خانهٔ امام صادق میرفتند؛ بعضی از ناراضی‌های زمان میرفتند به خانهٔ امام صادق و امام به اینها میگفت مصلحت نیست من و شما با هم تماس بگیریم، شما برو پی کارَت و اینجا نمان پیش ما؛ این‌جوری بودند چهار هزار نفر شاگرد.
العبد
امام سجّاد با یزید که روبه‌رو میشود، آن‌چنان با او حرف میزند که یک انسانی که دست از جان شسته و با تمام وجود به فکر و هدف خود مؤمن است، فقط میتواند آن‌جور حرف بزند. و شما ببینید چقدر جنایت شده به دستگاه امامت و امامان اهل‌بیت که مطالب را درست وارونه کرده‌اند. نقلهای دروغ، نقلهایی که با صریحِ سیرهٔ ائمّه منافات دارد در بین نوشته‌جات حدیث ما به‌طور فراوان مشهود است. و البتّه جای گله هم نیست؛ برای خاطر اینکه یک قدرتی که ششصد سال حکومت میکند _ قدرت بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس بیش از ششصد سال در جامعهٔ اسلامی برقرار بوده است _ و همیشه از طرف شیعه اینها بیمناک بودند، شما میخواهید که یک چنین قدرت مستمرّالحکومه‌ای دربارهٔ پیشوایان شیعه چنین جعلهایی و چنین تحریفهایی نکند؟ خب باید جعل کند
العبد
امام چهارم را مردم ما می‌شناسند؛ همه می‌شناسند امام چهارم را، امّا در مقام یادآوری از ایشان اصطلاح معروف این است: «امام بیمار»؛ مثل اینکه لقبی افتخارآمیزتر از کلمهٔ بیمار برای امام چهارم پیدا نکردند؛ امام بیمار! خب هر انسانی در مدّت عمر بیمار میشود، پس ما به همهٔ مردم بگوییم بیمار؟ بابا! امام سجّاد یک جوانی بود، در یک برهه‌ای از زمان یک تبی عارضش شد، سرماخوردگی پیدا کرد، تب کرد و در واقعهٔ کربلا مریض بود، این اسمش امام بیمار دیگر نباید باشد. بله، همین امام بیمار، حزب شیعه را، جمعیّتی را که هواخواه اهل‌بیت بودند و طرف‌دار حکومت اهل‌بیت و تشکیل جامعهٔ اسلامی به‌معنای واقعی، بعد از واقعهٔ کربلا که ضربت کوبنده‌ای بر پیکر این جمعیّت بود، مجدّداً متشکّل کرد، افراد را جمع کرد، دوروبر بنی‌امیّه را خالی کرد.
العبد
فشار و خفقان وقتی‌که زیاد شد، وقتی یک ضربت قاطع و کوبنده بر پیکر یک جامعهٔ مبارز و پیکارگر وارد شد، تا مدّتی یک حال مدهوشی و گیجی به وجود می‌آید؛ عدّهٔ زیادی برمیگردند، عدّهٔ زیادی روشهای دیگری را انتخاب میکنند، عدّهٔ زیادی با توجیه‌هایی که برای خود میکنند راه‌های جداگانه‌ای را که به نظر خودشان ادامهٔ آن راه است و در معنا انحراف از آن راه و خیانت به آن راه است انتخاب میکنند؛ عدّه‌ای آخرت‌گرا میشوند، به فکر زهد و گوشه‌گیری می‌افتند؛ عدّه‌ای مأیوس میشوند؛ عدّه‌ای به خیال خود به‌اصطلاح به فکر تحقیقات و بررسی به مسائل عمیق و علمی میپردازند؛ همهٔ اینها انحراف است، همه برگشت است، همه ارتداد است. یک عدّه‌ای هم البتّه در آن آخر میمانند که اینها همان راه را با همان شدّت و با همان قوّت ادامه میدهند. «ارتدّ النّاس بعد الحسین الّا ثلاثة»؛ سه نفر باقی مانده بودند و امام سجّاد همین سه نفر را زیاد کرد و گسترش داد و شیعه را مجدّداً متشکّل کرد و تحویل امام باقر داد، تا امام باقر بتواند آن نقش تاریخی خود را ایفا کند. یک روش هم این روش است.
العبد
«ارتدّ النّاس بعد الحسین الّا ثلاثة»؛ مردم بعد از حسین همه از راه برگشتند، مگر سه نفر. همه برگشتند؛ یعنی چه؟ «ارتدّ النّاس» یعنی چه؟ مگر همهٔ مردم از دین برگشته بودند؟ یعنی اسلام را منکر شده بودند (به) معنای مصطلح ارتداد؟ اینکه مسلّم نبود و مرتد آن کسی است که صریحاً از دین برگردد. یا همهٔ مردم از طرز فکر ائمّهٔ اهل‌بیت برگشته بودند؟ (به‌طور) مسلّم این هم نیست؛ چون همهٔ مردم به طرز فکر ائمّهٔ اهل‌بیت معتقد نبودند تا همه برگردند. شیعه از اعتقادشان برگشتند؟ مسلّم این‌جور نیست؛ به‌خاطر اینکه در زمان امام سجّاد و بعد از واقعهٔ کربلا و شهادت امام حسین، بسیار بودند افراد شیعه که معتقد به امامت اهل‌بیت بودند و اینها از عقیدهٔ خودشان برنگشته بودند. «ارتدّ النّاس» یعنی آن جمعیّتی که به‌طور متشکّل، مبارزه و پیکار با قدرت زمان را، با قدرت اموی را وجههٔ همّت خود قرار داده بودند، از این راه برگشتند.
العبد
در هر موقعیّتی از موقعیّتهایی که برای امامان وجود داشته است، (به گونه‌ای عمل میکردند)؛ یعنی یک روز یک حاکمی بر سر کار بوده است که ظواهر اسلام را مراعات میکرده، یک‌جور باید با او عمل میکردند؛ یک حاکمی بوده است که به ظواهر بی‌اعتنا بوده است، شیوهٔ عمل طور دیگری میشده؛ یک روزی جمعیّت کم بوده است، شیوهٔ عمل یک شکل بوده؛ یک روزی گرویدگان و علاقه‌مندان بیشتر بوده‌اند، شیوهٔ عمل یک نوع دیگری بوده است؛ یک روزی ارعاب و تهدید، آن‌چنان شدید و خفقان آن‌چنان سنگین بوده است که مجبور بودند با یک شکل خاصّی عمل کنند؛ یک روزی آزادی نسبی‌ای وجود داشته است، یک شکل خاصّی عمل میکردند؛ یک روز دشمن از راه تهمت زدن وارد میشده است، یک‌جور عمل میکردند؛ یک روز دشمن از راه سرگرم کردن مردم به مسائل فلسفی و انحرافی و درست کردن مسئلهٔ روز وارد میشده است، یک‌جور عمل میکردند؛ یک روز دشمن با شدّتِ عمل، صریح، رویاروی وارد میشده، یک‌جور دیگر عمل میکردند؛ هر روزگاری به تناسب. این نقش زندگی ائمّه است.
العبد
انتخاب تاکتیک‌های گوناگون در دوران ۲۵۰ سالهٔ امامت ولی شما یک انسان معمولی را هم که به دنبال یک هدفی و برای رسیدن به یک مقصدی حرکت میکند و یک راهی را در نظر دارد، نمیتوانید فرض کنید که در تمام طول این راه، با یک ژست خاص، با یک نوع حرکت، حرکت میکند؛ این‌جور نیست. وقتی‌که عازم سفر هستید، از همان‌وقتی که از درِ اتاق منزلتان خارج میشوید، گفته میشود شما عازمید که بروید به فلان شهر برسید. امّا قدم اوّل، این است که چمدانتان را میبندید، از پلّه‌های منزلتان مثلاً پایین می‌آیید، از در خانه خارج میشوید، سوار اتومبیل میشوید، بعد میرسید به یک محلّی که سوار یک وسیلهٔ دیگری باید شد _ سوار قطار میشوید، سوار هواپیما میشوید، سوار اتوبوسهای بزرگ میشوید _ و در بین راه هم گاهی استراحت میکنید، گاهی حرکت میکنید، گاهی تندتر میروید، گاهی آهسته‌تر میروید، اگر چنانچه جوی آبی باشد، لازم باشد، پل میبندید، اگر چنانچه پرتگاهی باشد، لازم باشد خود را با مراقبت و مراعات از این پرتگاه پیش میبرید، اگر یک جایی تونلی بود و تونلی لازم بود، این تونل را حفر میکنید و از تونل عبور میکنید؛
العبد

حجم

۲۸۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۳۱ صفحه

حجم

۲۸۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۳۱ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۵۰%
تومان