بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دژ | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دژ

بریده‌هایی از کتاب دژ

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۳ رأی
۳٫۰
(۳)
ضروری است از خودگذشتگی در راه عشق را که دارای اصالت است، با خودکشی که به‌علت نومیدی است و در نتیجه مبتذل و حقیر، از یکدیگر تمیز داد. برای از خودگذشتگی معبودی لازم است، مانند ملک یا جامعه یا پرستشگاه که سهمی را که به آن اختصاص داده‌ای می‌پذیرد و خودت را با آن مبادله می‌کنی. چند نفری می‌توانند بپذیرند به‌خاطر دیگران جان‌شان را از دست بدهند، حتا اگر این مردن بیهوده باشد. ولی هرگز بیهود نیست. زیرا دیگران از این جان‌سپاری آراسته می‌شوند، چشم‌شان روشن‌تر و روح‌شان پردامنه‌تر می‌شود.
Golshad
شناختن یک حقیقت شاید چیزی نباشد جز دیدن آن در سکوت. پی‌بردن به حقیقت شاید در نهایت داشتن حق سکوت ابدی است. من عادت دارم بگویم درخت واقعی است، زیرا با بخش‌های گوناگونش در ارتباط است. بعد هم جنگل که ارتباطی است میان درخت‌ها، سپس مِلک که گونه‌ای ارتباط میان درختان و دشت‌ها و مصالح دیگری از مِلک است. پس از آن امپراتوری که ارتباطی است میان مِلک‌ها، شهرها و مصالح دیگری از امپراتوری، بعد پروردگار که ارتباط کاملی است بین امپراتوری‌ها و هر چیز دیگری که در دنیا وجود دارد. خداوند همان اندازه حقیقی است که یک درخت، اگرچه پی‌بردن به ماهیتش دشوارتر است.
Golshad
زیرا وفاداری مفهومش وفادار بودن به خود است. و من نه تنها تو، بلکه همراهانت را هم می‌خواهم نجات دهم. و آن مداومت درونی را که ویژهٔ روحی استوار است در تو ایجاد کنم. زیرا موقعی که از خانه‌ام دور می‌شوم، ویرانش نمی‌کنم و اگر به گل‌های سرخم دیگر نگاه نمی‌کنم، آتش‌شان نمی‌زنم. آن‌ها آمادهٔ دریافت نگاه جدیدی هستند که به زودی‌شکوفاشان می‌کند.
Golshad
چون تو نه تنها به وسیله اشیایی که در اختیار دارد بلکه توسط مفهومی که او از گره ملکوتی دستگیرش می‌شود، گرهی که همه چیز را به‌هم پیوند می‌دهد، مهارش کرده‌ای. او نابودی خودش را به از بین رفتن آن‌چه در عوض تغذیه‌ای روحی‌دریافت کرده ترجیح می‌دهد. او عامل به جریان افتادن این دو در یکدیگر است. و آن کس که عشق به دریا را در دل دارد، حاضر است با غرق شدن در آن بمیرد. و اگر حقیقت داشته باشد که در لحظهٔ غرق شدن، شاید به تقلا و دست و پا زدن حیوانی در دام گرفتار آمده اقدام کند، این موضوع نیز حقیقت دارد که این انفجار وحشت در وجودش برایش اهمیتی ندارد، زیرا نه تنها آن را پیش‌بینی کرده، پذیرفته و برایش مهم نیست، بلکه برعکس از این یقین خوشش می‌آید که سرانجام روزی در دریا خواهد مرد
Golshad
اگر پیکرتراش باشی مفهوم چهره در ذهنت جان می‌گیرد، اگر کشیش باشی مفهوم پروردگار، اگر عاشق باشی مفهوم عشق، اگر نگهبان باشی مفهوم امپراتوری و اگر نسبت به خودت وفادار باشی و خانه‌ات را، هرچند به حال خود رها شده به‌نظر برسد، تمیز نگه داری، می‌تواند قلبت را گرم نگه دارد. زیرا تو از لحظهٔ دیدار آگاه نیستی، ولی مهم است که بدانی در این دنیا این تنها چیزی است که قدرت خوشبخت کردن را دارد.
Golshad
به‌هیچ‌وجه از تو توقع ندارم در هر لحظه درک یا احساس کنی، زیرا می‌دانم که مستی آفرین‌ترین عشق‌ها گذرگاهی است در صحراهای درونی بی‌شمار.
Golshad
آن‌کس که نامهٔ عاشقانه‌ای را می‌خواند، بدون توجه به کاغذ و مرکبِ آن، خود را غرق در شادمانی احساس می‌کند. او عشق را نه در کاغذ می‌جسته و نه در مرکب
Golshad
پدرم می‌گفت «تو به ماهیت وظیفه آن زمان پی خواهی برد که در آغاز انتخابش نکرده باشی.»
Golshad
«آن کس که تابش خورشید دم ظهر به تحلیلش برده، از راز شبانه‌ای با خبر شده و آن راز هنگام بالا رفتن از کوه برای رسیدن به اوج ستاره‌ها، از سکوت چشمه‌های ملکوتی سیرابش کرده.» آن‌وقت به خدا ایمان خواهی آورد. تو نخواهی توانست وجودش را برای من انکار کنی، زیرا خیلی ساده وجود دارد، مانند اندوهی که در چهره‌ای که در سنگ تراشیده‌ام مشخص است. چون گفتار و کردار چیزی نیستند جز دو منظر از پروردگار. به‌همین دلیل هم کار را نیایش و تلاش را سیر و سلوک می‌نامم.
Golshad
تو هیچ نشانه‌ای دریافت نخواهی کرد، زیرا نشانه یا اشارتی که از خداوند طلب می‌کنی، جز سکوت چیز دیگری نیست. سنگ‌ها از ماهیت پرستشگاهی که بنا می‌کنند بی‌خبرند و نمی‌توانند از آن چیزی بدانند. تکه‌ای از پوسته هم که با پوسته‌های دیگر درختی می‌سازد از چیزی با خبر نیست. نه خود درخت و نه فلان اقامتگاه که با درخت‌ها و اقامتگاه‌های دیگر ملکی را تشکیل می‌دهند. تو هم از خدا چیزی نمی‌دانی، زیرا ماهیت پرستشگاه با سنگ و درخت با پوسته باید آشکار می‌شد، موضوعی که هیچ مفهومی ندارد، چون برای سنگ هیچ زبانی برای درک کردن موجود نیست، زبان از جنس درخت است.
Golshad
ولی آن‌ها خود را هدف و فرجام می‌شمردند و از آن پس جز به آن‌چه به خدمت‌شان درمی‌آمد، به چیز دیگری اعتنا نداشتند، البته نه بالاتر از خودشان که در خدمت کسانی دیگر بودند. به‌همین دلیل بود که دست به کشتار شاهزادگان زدند، الماس‌ها را به غبار تبدیل کردند تا میان خودشان تقسیم کنند، جویندگان حقیقتی را که امکان داشت روزی برآن‌ها چیره شوند به زندان‌ها انداختند. می‌گفتند: «وقت آن رسیده که پرستشگاه به خدمت سنگ‌ها درآید.» و گمان می‌کردند که همگی با بخشی از پرستشگاه که سهم‌شان است ثروتمند خواهند شد. ولی سنگ‌ها موقعی که از سهم ملکوتی‌شان عاری شوند مشتی آوار بیش نیستند.
Golshad
زیرا به‌هیچ‌وجه نتوانسته بودم پروردگار را لمس کنم، ولی خدایی که اجازه می‌دهد آدم‌ها لمسش کنند دیگر خدا نیست، همچنین است اگر دعاهاشان را برآورده کند. برای اولین بار حدس زدم عظمت و شکوه نیایش در آن است که پاسخی به آن داده نشود و خبری از زشتی داد و ستد و بده بستان هم در میان نباشد. کار آموزی در نیایش، کارآموزی خاموش ماندن است. عشق فقط در جایی آغاز می‌شود که دیگر انتظار چشمداشتی وجود نداشته باشد. عشق پیش از همه چیز تمرین نیایش است و نیایش تمرین سکوت.
Golshad
چون من جز نیایش، عمل ثمر بخش دیگری نمی‌شناسم. اما در عین حال قبول دارم که هر عملی اگر ایثار برای «شدن» باشد، نیایش است.
Golshad
«بنابراین برای گفتن آن‌چه در دل داری دچار لکنت نشو. اگر تو زندگی کردن را دستور دهی نظم را بنانهاده‌ای، ولی اگر نظم را تحمیل کنی، مرگ را تحمیل کرده‌ای. نظم برای نظم تصویر مسخره‌ایست از زندگی.»
Golshad
و من دستور داده‌ام، موقعی که امکان‌پذیر شد آرامگاهی کار آمدتر و گران بها برای هر مرده بنا کنند تا بستگانش روزهای عید آن‌جا گردهم آیند و نه تنها به‌خاطر وجود او، بلکه به دلیل همهٔ کارهایی که روح و جسمش انجام داده به یکدیگر بپیوندند و درختی شوند که دارد رشد می‌کند.
Golshad
به تو گفته باشم، اشتباه بزرگ ندانستن این حقیقت است که دریافت کردن چیزی کاملا سوای پذیرفتن است. دریافت کردن پیش از همه چیز یک بخشش است، بخشیدنِ خود. خسیس آن کسی نیست که نمی‌خواهد با هدیه دادن خود را ورشکسته کند، بلکه آن کسی است که حاضر نیست روشنایی چهره‌اش را با آن‌چه تو تقدیمش می‌کنی مبادله کند. خسیس زمینی است که با بذری که در آن پاشیده‌ای آراسته نمی‌شود و به بار نمی‌نشیند.
Golshad
از تو می‌خواهم زندگی کنی، اما نه با آن‌چه دریافت می‌کنی، بلکه با آن‌چه می‌بخشی، چون فقط این کار به شأن و اعتبارت می‌افزاید. اما باعث نمی‌شود آن‌چه را می‌بخشی خوار بشماری. باید میوه‌ات را به بار بیاوری. غرور است که مداومتش را تضمین می‌کند. وگرنه تو آن را به دست باد می‌سپاری، در نتیجه رنگ، بو و مزه هایش را تغییر خواهی داد.
Golshad
کسی که جانش را در راه پرستشگاه فدا کرده، آن کس که وجودش را در اختیار پرستشگاه گذاشته، آن‌که واقعآ عشق ورزیده، چه‌گونه امکان دارد پرستشگاه نابودش کند؟ عشق واقعی آن‌جا شروع می‌شود که تو انتظار هیچ چشمداشتی نداشته باشی. اگر انسان‌دوستی و نیایش این همه مهم جلوه می‌کند، پیش از همه چیز به این خاطر است که انتظار پاسخ متقابلی ندارد. دوستی را در آن چیزی می‌دانم که آدم را از خود نومید نمی‌کند و عشق حقیقی را از آن رو می‌شناسم که به کسی آزار نمی‌رساند. دوست داشتنِ من، پیش از همه چیز همکاری کردن با من است. همین‌گونه است در مورد پرستشگاه که فقط دوست وارد آن می‌شود، اما به تعداد بی‌شمار
Golshad
به این بهانه که آدم مسکینی است به او لبخند می‌زنی، ولی از کجا می‌دانی او آدم فرومایه‌ای است؟ چه‌گونه می‌فهمی چیزی به او بخشیده‌ای، اگر حضور یافتن را که اصل است به او اجازه ندهی، همان حضور یافتنی که روابطت را با کینه‌توزترین دشمنانت آن‌چنان بهبود می‌بخشد؟ در برابر هدیه‌های ارزشمندت چه ابراز حق‌شناسی‌ای از او انتظار داری؟ اگر سرتاپا مقروض از پیش تو برود بی‌شک از تو متنفر خواهد بود.
Golshad
درس‌های لازم برای نزدیک شدن به پروردگار را فقط در نیایش‌هایت که پاسخی هم ندارند می‌توانی بیاموزی. چون فقط این یکی است که بدون واهمه از فرسوده شدن، آرزوهایت را برآورده می‌کند، آن‌هم زمانی که گذشت روزها دیگر به شمار نمی‌آیند و زمان هم دیگر برایت مفهومی ندارد. موقعی به «شدن» می‌رسی که اجازهٔ «بودن» به تو داده شود.
Golshad

حجم

۳۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

حجم

۳۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان