بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دژ | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دژ

بریده‌هایی از کتاب دژ

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۳ رأی
۳٫۰
(۳)
تو به این علت که جنگجو هستی عشق می‌ورزی و به دلیل معشوق بودنت می‌جنگی.
Golshad
اگر از من بپرسی: «آیا این فرد را باید بیدار کنم یا بگذارم بخوابد تا خوشبخت شود؟» به تو جواب خواهم داد از خوشبختی چیزی نمی‌دانم. اما اگر این سپیده دم دروغین چیزی جز روشنایی‌های قطبی نباشند، آیا می‌گذاری دوستت به خوابش ادامه دهد؟ هرکس بتواند با این روشنایی‌ها آشنا شود نباید بخوابد. طبیعی است که فرد خوابش را دوست دارد و می‌خواهد به آن ادامه دهد: با این همه او را از ادامهٔ خوشبختی‌اش باز دار و از خواب بیرونش بکش تا کسی شود.
Golshad
بدان که هر تضادِ بدون راه حل و هر اختلافِ جبران‌ناپذیر ناچارت می‌کند برای هموار کردنش ابعاد بزرگ‌تری پیدا کنی.
Golshad
کجا دیده‌ای که سرو بتواند از حملهٔ باد بپرهیزد. باد آن را از هم می‌درد ولی در عین حال بنیادش می‌نهد.
Golshad
فقط دست به عمل زدن مهم است. چون عمل است که باقی می‌ماند نه هدف.
Golshad
این تسلای خاطر هم برایم پیش آمد که از قید و بندهایم رها شده بودم، گویی همهٔ این جسم سفت و سخت شده را با بال‌هایی ناپیدا عوض کرده بودم. انگار سرانجام بار دیگر زاده شده باشم، همراه این فرشته‌ای که آن همه در جست و جویش بودم گردش می‌کردم. خودم را مثل این‌که پوستهٔ کهنه و فرتوتم رهایم کرده باشد، به‌طرزی شگفت‌آور جوان می‌یافتم. این جوانی به‌هیچ‌وجه نه از شور و اشتیاق سرشار بود و نه از هوس، بلکه به‌طرز عجیبی آرام بود. این جوانی از آن نوع جوانی بود که به ابدیت پهلو می‌زد، نه آن جوانی که سحرگاه از شور و شوق زندگی لبریز می‌شود. از نوع فضا و زمان بود. به‌نظرم می‌آمد جاودانه شده‌ام، «شدن» را به مرحلهٔ نهایی رسانده‌ام.
Golshad
سکوتِ مفاهیم. سکوتِ دل. سکوت واژه‌های درونی، چون لازم است پروردگار را که سکوتی است در ابدیت باز یابی. زیرا همه چیز گفته شده و همه چیز صورت پذیرفته است.
Golshad
«داد و ستد واقعی یعنی صندوقچهٔ عطر یا بذر یا هدیهٔ این سرو زرد رنگ، چیزهایی که خانه‌ات را از عطر خانهٔ من سرشار می‌کند. یا نعرهٔ جنگ‌طلبانه‌ام موقعی که از کوه‌ها به گوشت می‌رسد. یا شاید به وسیلهٔ سفیری که مدتی طولانی آموزش دیده، تجربه آموخته و آبدیده شده است که همزمان تو را، هم طرد می‌کند و هم می‌پذیرد. طرد کردنت را هنگامی که در درجات پستی قرار داری انجام می‌دهد. اما جایی می‌پذیردت که مرد خود را فراسوی کینه و نفرتش قرار می‌دهد. تنها احترام ارزشمند، احترام گذاشتن به یک دشمن است.
Golshad
پدرم می‌گفت: «هرگز نباید با فرد در سطحی که هست دیدار کنی، بلکه باید در طبقهٔ هفتم روحش، جانش و دلش با او ملاقات داشته باشی. زیرا اگر در پایین‌ترین سطح و پیش پا افتاده‌ترین حرکت‌هاتان به‌هم بربخورید، نتیجه‌اش خون‌ریزی بی‌حاصل خواهد بود.»
Golshad
من از آسان‌گیری متنفرم. اگر کسی به مخالفت برنخیزد آدم نیست. وگرنه لانهٔ مورچه‌ای است که از پروردگار در آن اثری نیست. انسانی است بدون خمیرمایه. حالا معجزه که از تو، از من، از همهٔ ما، از زندانبانانم، از پل‌های متحرکم و از حصارهایم نیرومندتر است، در زندانم خود را به من نمایاند. این معمایی است که مانند عشق هنگامی که عریان و تسلیم در اختیار می‌گرفتمش آزارم می‌داد. معمایی که هم مایهٔ عظمت انسان است و هم باعث حقارتش، چون او را نه در غرور طغیانش، بلکه در ایمانش بزرگ می‌شمارم.
Golshad
«خیال بیهوده نکن. نومیدی‌اش، دست‌های کژ و مژ و به‌هم پیچیده‌اش، بی‌خوابی‌اش و خشمش علیه پروردگار، علیه خودت و علیه بقیهٔ آدم‌ها را در نظر نگیر. چون در او چیزی نیست جز عدم حضور که روز به روز ابعاد بیش‌تری پیدا می‌کند.
Golshad
«شما سلیقهٔ کمال‌طلبی را آموزش می‌دهید، چون هر اثری گامی است به‌سوی پروردگار و جز با مرگ به پایان نمی‌رسد.
Golshad
«شما در آغاز به‌هیچ‌وجه عفو و نیکو کاری را به کسی نمی‌آموزید. چون امکان دارد درست درک نشود و جز توهین یا خشم و خروش چیز دیگری از کار در نیاید. اما شما همکاری شگفتی آور را به همه، به وسیلهٔ همه و از خلال هریک، به آن‌ها یاد می‌دهید. آن‌وقت جراح در صحرا شتاب خواهد کرد که زانوی آسیب دیده‌ای را مداوا کند. چون زانو مانند یکی از دو چرخ ارابه است و رانندهٔ هردوشان یکی است.»
Golshad
«شما احترام گذاشتن را به دیگران می‌آموزید، چون طعنه و کنایه زدن در فرومایگی است و فراموش کردن چهره‌ها. «شما علیه پیوندهای آدم با مادیات مبارزه خواهید کرد. آدم را در قالب تنگش خواهید ریخت، اما پیش از آن مبادله کردن را یادش خواهید داد، چون بیرون از مبادله، جز ماده‌ای سفت و سخت چیز دیگری نخواهد بود. «شما اندیشیدن و دعا کردن را آموزش خواهید داد، چون روح در آن وسعت می‌گیرد. همچنین عشق ورزیدن را، چون چه کسی می‌تواند جایگزین آن شود. عشق فی‌نفسه ضد عشق را در خود دارد
Golshad
«شَهرت چون به پایان رسیده خواهد مرد. زیرا مردمانش نه از آن‌چه دریافت می‌کردند، بلکه از آن‌چه می‌بخشیدند زنده بودند. در جدال بر سر تصرف ذخایر گردآوری شده، گرگ‌هایی می‌شوند در کنام‌شان. اگر سنگدلی‌ات بتواند آن‌ها را از پا درآورد، می‌شوند چهارپایانی در طویله. چون یک شهر هرگز به پایان نمی‌رسد. من می‌گویم اثرم موقعی به پایان می‌رسد که خیلی ساده، دیگر شور و اشتیاقی در من نباشد. آن‌وقت مردمانش می‌میرند، چون پیشاپیش مرده‌اند. اما کمال مطلوب هدفی نیست که آدم به آن برسد، بلکه با پروردگار ادغام شدن است. من هرگز ساختن شهرم را به پایان نرسانده‌ام...»
Golshad
به پدرم می‌گویم: ــ اما کسانی را دیده‌ام که نان‌شان را با دیگران تقسیم کرده‌اند و به افرادی گندیده‌تر از خودشان کمک کرده‌اند تا بارش را خالی کند، یا دل به حال کودکی بیمار سوزانده‌اند... پدرم جواب داد: ــ آن‌ها همه چیز را در اختیار همگان می‌گذارند و با این کار می‌خواهند نیکوکاری‌شان را نشان دهند. البته آن‌چه که اسمش را می‌گذارند نیکوکاری. در آن با دیگران سهیم می‌شوند. اما شغال‌هایی که دور جسدی گرد آمده‌اند، در این پیمان چه کاری بلدند انجام دهند، می‌خواهند احساس بزرگی را جشن بگیرند. می‌خواهند به ما بباورانند که این کار یک بخشش است! اما ارزش بخشش بستگی به آن کسی دارد که به او ارزانی می‌شود.
Golshad
اما خود اوست که فریب واژه‌ها را می‌خورد. چون نمی‌داند واژه‌ها چه معنی‌هایی در دل‌شان نهفته است و نیز اطلاع ندارد که آدم‌ها برای سکونت خانه‌ای در اختیار دارند. و قربانیانش که دیگر بلد نیستند بازش شناسند، شروع می‌کنند به ویران کردن این خانه. آدم‌ها ارزشمندترین دارایی‌شان را که عبارت از مفهوم چیزهاست، هدر می‌دهند.
Golshad
«انبار، پیش از همه چیز یک انبار است و اگر تو ندانی کجا هستی، هیچ‌وقت نمی‌توانی ساکن خانه‌ای باشی. مهم نیست که مصرف کم و بیش ثمربخش باشد. آدم حیوانی برای پروار کردن نیست و عشق برای او خیلی بیش‌تر از مصرف ارزش دارد. تو خانه‌ای را که دارای هیچ چهره‌ای نیست و گام‌ها در آن هیچ معنا و مفهومی ندارند نمی‌توانی دوست داشته باشی.»
Golshad

حجم

۳۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

حجم

۳۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد