بریدههایی از کتاب برادران کارامازوف؛ جلد دوم
۴٫۲
(۱۲۶)
ولی خاطرهٔ خوشی از دوران کودکی، شاید از همهچیز آموزندهتر باشد. اگر آدم تعداد زیادی از این خاطرهها در ذهنش داشته باشد، همهٔ عمر خوشبخت خواهد بود. حتی اگر یک خاطره هم باشد، روزی بهکارمان میآید و نجاتمان میدهد.
Afsaneh Habibi
«پدر کوچولوی عزیزم، موقعی که قبرم را با خاک پُر کردند، تکهنانی خرد کن و روی آن بریز تا گنجشکها بیایند بخورند، من صدای جیکجیک شادمانهشان را میشنوم و خودم را تنها حس نمیکنم.»
Afsaneh Habibi
نیازی نداری از من طلب بخشش کنی و نه من از تو. چه مرا ببخشی و چه نبخشی، برای تمام عمر همچون زخمی در روحم باقی میمانی و من در روح تو. اینطور باید باشد...
Afsaneh Habibi
آلیوشا، تقوا و درستکاری در چیست؟ تقوای من چیزی است و تقوای فردی چینی چیزی دیگر. پس نسبی است، یا نه؟ نسبی نیست؟ سؤال موذیانهای است.
Afsaneh Habibi
گاهی فکر میکنم اگر کارهای بد و خیلی زشت انجام دهم، بیسر و صدا و بدون اطلاع کسی، وقتی فاش شود و همه باخبر شوند، دور من جمع میشوند، با انگشت نشانم میدهند و من هم با گستاخی به آنها زُل میزنم. خیلی جالب است آلیوشا، راستی چرا اینقدر دلپذیر است؟
ــ دلیلش روشن است. نیاز به انجام کار خلاف، یا بهقول خودتان آتشزدن و ازبینبردن، یا بدیکردن در حق دیگران است که به شما لذت میبخشد.
Afsaneh Habibi
«موقعی که بزرگتر شدی، سن و سالت بالاتر رفت، میفهمی که سن یا درواقع تجربیات چه تأثیری در اعتقادهای آدم دارد. حالا هم بهنظر من این چیزهایی که میگویی اعتقادهای خودت نیست.»
Afsaneh Habibi
آیهای است از تورات: کجا میتوانم فراموشت کنم، اورشلیم... یعنی آنچه را از همه برایم ارزشمندتر است هرگز از یاد نمیبرم، امکان ندارد تو را با چیز دیگری عوض کنم...
Travis
از دروغ گفتن پرهیز کن، حتی اگر بهقصد انجام کار خوبی باشد.
Travis
«زندگی سرشار است، حتی زیر زمین هم وجود دارد، باورت نمیشود آلیوشا که میل به زندگی الآن چهقدر در من قوی است، چه عطشی برای زندگیکردن و فهمیدن در این چهاردیواری منفور در من بهوجود آمده.
Leo n
آلیوشا ناگهان بیآنکه بداند چرا، گفت: «گوش کنید کولیا، برای شما هم لحظههایی پیش میآید که در زندگی احساس بدبختی کنید.»
کولیا بیدرنگ تأییدکنان گفت: «میدانم، میدانم؛ ولی چهکار میکنید که میتوانید پیشاپیش به این چیزها پی ببرید؟»
ــ اما این را هم اضافه کنم که در کل، زندگی برایتان دلپسند خواهد بود.
penelope
پس از اینکه پسر خدا را به صلیب کشیدند و مرد، از صلیب پایین آمد و یکراست به جهنم رفت تا همهٔ دوزخیانی را که آنجا عذاب میکشیدند آزاد کند. جهنم که دید دیگر کسی به آنجا نمیآید، شروع کرد به نالیدن و پسر خدا به جهنم گفت: «ناله کن، دوزخ، چون باز هم همهگونه آدمی پیش تو خواهند آمد، بزرگان قوم، حکمرانان، قضات بزرگ و ثروتمند و باز مثل قرنهای گذشته پر خواهی شد، تا من دوباره برگردم.» این واقعیت دارد، چنین حرفهایی گفته شده...
mohamad mirmohamadi
پول همیشه به کار میآید. مردی که پول دارد، همهجا یک مرد است.
zohreh
آدم باید بلد باشد با چه زبانی با مردم عامی حرف بزند.
zohreh
در زندگی هزار چیز ممکن است پیش بیاید که از دید باهوشترین و نکتهسنجترین داستاننویسها هم پنهان بماند.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
سرشت زن زودباور است
هم حیلهگر و هم بدنهاد
zohreh
دیگر ایجاد مزاحمت نمیکنم، خودم را کنار میکشم، دیگر کسی مرا نخواهد دید. زندگی کن، شادی قلبم... تو یک ساعت، یک ساعتی زودگذر مرا دوست داشتهای.
zohreh
انسانهایی هستند که گرفتار اندوه، همهٔ دنیا را متهم و مقصر میشمارند؛ ولی این فرد را با گذشت و چشمپوشی شرمنده کنید، عشق نثارش کنید، آنوقت به کارهایی که کرده، لعنت خواهد فرستاد، چون در وجودش روح انسانیت همچنان زنده است.
zohreh
بهرغم میل خودش، نفرتی شدید سراپایش را دربر میگیرد، نفرتی پرهیزناپذیر، دیگر قادر به اندیشیدن و استدلال کردن نیست؛ ناگهان در یکلحظه، همهچیز در او غلیان میکند، اوج جنون و دیوانگی و در کنار آن انگیزشی طبیعی برای انتقامگرفتن، انگیزش ناآگاهانه و مقاومتناپذیر
zohreh
من بهطور مثال، مطلقاً تقاضا دارم از صفحهٔ روزگار حذف شوم؛ ولی میگویند نه، وجود داشته باش چون درغیراینصورت هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. روی زمین همهچیز به صورتی منطقی و عقلانی خواهد گذشت و حادثهای هم روی نخواهد داد. بدون تو، حادثهای در کار نخواهد بود؛ ولی باید باشد.
zohreh
بدبختانه حقیقت بیشتر وقتها فاقد روح است.
zohreh
حجم
۶۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
حجم
۶۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰۵۰%
تومان