بریدههایی از کتاب برادران کارامازوف؛ جلد دوم
۴٫۲
(۱۲۶)
ولی آقایان چه بپذیریم و چه نپذیریم که مردم با احترام راه را برایمان باز میگذارند، بهنظر این حقیر، هنرمند نابغهمان، حتی اگر با هیجانی سادهدلانه، یا بهخاطر ترس از سانسور آن دوران، کتابش را چنین بهپایان رسانده، کارش نقص نداشته؛ زیرا با بستن شخصیتهای کتابش به این کالسکه، مانند سوباکویچها، نوزدرفها و چیچیکوفها، کالسکهران هرکسی هم که باشد، با چنین اسبهایی به سر منزل مقصود نمیرسد! تازه اینها اسبهای کالسکهکش قدیم هستند که نمیتوانند با امروزیها رقابت کنند، ما حالا بهترینهاشان را داریم...
حسین احمدی
ولی برای ما هم ضروری است که سرانجام روزی با روشنبینی و اندیشیدن زندگیمان را آغاز کنیم، ما هم باید بهعنوان یک جامعه نگاهی به خودمان بکنیم، برای ما هم لازم است از آنچه در جامعه میگذرد آگاه شویم، یا دستِکم شروع کنیم ببینیم دور و برمان چه میگذرد. یکی از نویسندگان بزرگمان در دورهای پیش از ما، بهعنوان نتیجهگیری در پایان بزرگترین اثرش، روسیه را به کالسکهای روسی تشبیه
میکند که بهسوی هدفی ناشناخته میشتابد و خطاب به خودش میگوید: «آه، کالسکه، کالسکه که چون پرنده پرواز میکنی، کی تو را اختراع کرده است!» و با اشتیاقی غرورآمیز میافزاید که همهٔ مردم دربرابر این کالسکهای که با شتاب بهسوی گور ازپیش آمادهشدهاش میشتابد، با احترام برایش راه باز میکنند.
حسین احمدی
آدمها بهرغم هوش انکارناپذیرشان، همهٔ این مسخرهبازیها را جدی میگیرند. گرفتاریهاشان هم در همین مسئله است. طبعاً رنج هم میبرند؛ ولی... درعوض زندگی میکنند، زندگی واقعی، نه خیالی؛ چون زندگی یعنی رنج. بدون رنج، لذت چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ همهچیز خواهد شد نوعی انجام وظیفه یا عبادت، تا آخر عمر؛ درست است که پارسایانه است؛ ولی درعینحال ملالآور هم هست.
حسین احمدی
هیچچیز را از یاد نمیبرد و چیزهایی هم به آن میافزاید. فقط موقعی که خوب خوار و ذلیلت کرد، آنوقت میبخشدت، تازه خوبهاشان اینطورند، شاید هم بهترینشان. همهچیز را که تراشید و بیرون کشید، آنوقت میاندازد به گردن تو. اینها ددمنشی را بهطور طبیعی در ذاتشان دارند. حرفم را باور کن همگیشان اینطورند، همین فرشتههایی که بدون آنها نمیتوانیم زندگی کنیم.
حسین احمدی
ــ خداحفظت کند، پسرجان، هیچوقت بابت خطاهایی که مرتکب شدهای، از زنی که دوستش داری معذرتخواهی نکن، بهخصوص اگر دوستش داری، خطاهایت نسبت به او هرچه میخواهد باشد! چون فقط شیطان است که از باطنِ زن خبر دارد، رفیق. این را من دیگر یقین دارم. حالا بیا و کمی از خطاهایت را بپذیر، «بله، من خطاکارم، معذرت میخواهم، مرا ببخش!» آنوقت است که باران سرزنشها مانند تگرگ روی کلهات میبارد. هرگز بهطور کامل مرد را نمیبخشد، چنان میکوبدت و تحقیرت میکند که بشوی یکتکه قابدستمال کثیف، حتی نسبت به خطاهایی هم که مرتکب نشدهای ملامتت میکند، سرکوفتت میزند، هرچه را بخواهد از زیر زبانت بیرون میکشد.
حسین احمدی
امروز به من میگفت: «در این فکر باش که حقوق اجتماعی مردم را گسترش دهی، یا نگذاری بهای نان و گوشت افزایش پیدا کند، به این ترتیب عشق و علاقهات را به بشریت خیلی آشکارتر و ملموستر نشان خواهی داد تا فلسفهبافی.» من هم در جوابش گفتم: «این تو هستی که بدون اعتقاد به خدا بهای گوشت و نان را بالا میبری و بهجای یک کوپک، یک روبل سود میکنی.»
حسین احمدی
رنج بردن چه اهمیتی دارد؟ من از آن باکی ندارم، حتی اگر ابدی باشد. حالا دیگر از آن نمیترسم، در گذشته چرا، میترسیدم. میدانی، شاید در طول محاکمه هیچ حرفی نزنم... و اکنون من سرشارم از قدرتی که میتواند بر همهچیز چیره شود، بر همهٔ رنجها، به این شرط که در هر لحظه به خودم بگویم، من هستم! میان هزاران رنج، من هستم، زیر شکنجهها به خودم میپیچم؛ ولی وجود دارم! حتی اگر مثل آن راهب ریاضتکش، بر فراز ستونی بیحرکت بمانم؛ ولی باز هم وجود دارم، خورشید را میبینم و حتی اگر آن را نبینم، میدانم که وجود دارد. باری، اگر آدم بهوجود خورشید یقین داشته باشد؛ یعنی زنده است.
حسین احمدی
رنج بردن چه اهمیتی دارد؟ من از آن باکی ندارم، حتی اگر ابدی باشد. حالا دیگر از آن نمیترسم، در گذشته چرا، میترسیدم. میدانی، شاید در طول محاکمه هیچ حرفی نزنم... و اکنون من سرشارم از قدرتی که میتواند بر همهچیز چیره شود، بر همهٔ رنجها، به این شرط که در هر لحظه به خودم بگویم، من هستم! میان هزاران رنج، من هستم، زیر شکنجهها به خودم میپیچم؛ ولی وجود دارم! حتی اگر مثل آن راهب ریاضتکش، بر فراز ستونی بیحرکت بمانم؛ ولی باز هم وجود دارم، خورشید را میبینم و حتی اگر آن را نبینم، میدانم که وجود دارد.
حسین احمدی
میدانید، انگار در گذشته آدمها با هم به توافق رسیدهاند که به همدیگر دروغ بگویند، بههمیندلیل هم همیشه دروغ میگویند. همه در ظاهر ادعا میکنند از بدی متنفرند؛ حال آنکه باطنآ بدی را میپرستند.
حسین احمدی
علاوهبراین، امروزه کم و بیش همهٔ آدمهای باشعور و بااستعداد، از اینکه مورد تمسخر قرار گیرند بهشدت وحشت دارند و همین موضوع هم باعث بدبختیشان میشود.
حسین احمدی
در مردم همهچیز بستگی به عادت دارد، در هر زمینهای، حتی در قلمرو حکومت و سیاست. عادت، قوهٔ محرکهٔ اصلی آدمهاست.
حسین احمدی
کولیا گفت: «میدانی سموروف، من واقعگرایی را دوست دارم. هیچ دقت کردهای سگها چگونه با هم برخورد میکنند و همدیگر را بو میکشند؟ در این کار برای آنها قانونی مشترک و طبیعی وجود دارد.»
ــ بله، قانونی عجیب.
ــ ولی نه عجیب، تو اشتباه میکنی. در طبیعت هیچچیز عجیب نیست، اگرچه برای بشر، با تنگنظریهایش اینطور جلوه میکند. اگر سگها میتوانستند تعقل و انتقاد کنند، بدون شک خیلی از کارها و روابط میان آدمها به نظرشان مسخره میآمد. من به این علت این حرف را میزنم که ما آدمها خیلی بیشتر از حیوانها مرتکب کارهای احمقانه میشویم.
حسین احمدی
هر آدمی میتواند رذل و بیسر و پا باشد؛ ولی دلیل بر این نمیشود که دزد هم باشد، کسی دزد است که واقعاً به پستترین درجات تنزل کرده باشد. بههرحال من از این مسایل سردرنمیآورم، همینقدر میدانم که آدم دزد، از همه پستتر است.
حسین احمدی
همهٔ آدمهای دنیا خوبند، حتی پستترینشان. زندگی در این دنیا لذتبخش است. هرقدر هم آدمهای بدی باشیم، باز زندگی در این دنیا لذتبخش است. ما هم خوبیم هم بد، هم بدیم هم خوب...
حسین احمدی
همه در ظاهر ادعا میکنند از بدی متنفرند؛ حال آنکه باطنآ بدی را میپرستند.
امیرحسین افروزی فرد
امشب خیلی چیزها یاد گرفتم، نهتنها یاد گرفتم که در جلد آدمی رذل نمیتوان زندگی کرد؛ بلکه با فرومایگی مُردن هم ناممکن است... نه، آقایان، آدم اگر هم قرار است بمیرد، باید شرافتمندانه بمیرد...
امیرحسین افروزی فرد
چرا فقط بهخاطر این واقعیت که نطفهٔ مرا بسته باید دوستش داشته باشم،
amin azadi
آقایان هیأتمنصفه به این زن میتوان کلمهٔ مادر را اطلاق کرد؟ بله، البته آنها را بهدنیا آورده؛ ولی برایشان مادری هم کرده است؟ کدامیک از ما جرأت میکند نام مقدس مادر را روی این زن بگذارد؟ جسور باشیم آقایان هیأتمنصفه،
amin azadi
کولیا توی راه پرسید: «دربارهٔ اورشلیم چی میگفت؟»
ــ آیهای است از تورات: کجا میتوانم فراموشت کنم، اورشلیم... یعنی آنچه را از همه برایم ارزشمندتر است هرگز از یاد نمیبرم، امکان ندارد تو را با چیز دیگری عوض کنم...
niloufar.dh
«مستی که از سر آدم بپرد و فکرش آزاد شود، احمق میشود
اگر مشروب بخورد و روحش آشفته شود، آنوقت هشیار میشود.»
niloufar.dh
حجم
۶۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
حجم
۶۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰۵۰%
تومان