بریدههایی از کتاب برادران کارامازوف؛ جلد دوم
۴٫۲
(۱۲۶)
ما هم از متعالیترین اندیشهها، به هیجان ـدقیقاً به هیجان ــ و جوش و خروش میآییم؛ ولی به این شرط که خودشان بهسراغمان بیایند
13
درعوض زندگی میکنند، زندگی واقعی، نه خیالی؛ چون زندگی یعنی رنج. بدون رنج، لذت چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ همهچیز خواهد شد نوعی انجام وظیفه یا عبادت، تا آخر عمر؛ درست است که پارسایانه است؛ ولی درعینحال ملالآور هم هست.
Afshin
«سرشت را اگر از خود برانید، چهارنعلبهسویتان باز میگردد» و بهویژه، بهویژه از «فلز» ترسی نداشته باشیم و نه از «گوگرد» و مسئله را آنگونه که عقل و عشق به بشریت حکم میکند قاطعانه حل و فصل کنیم و نه آنگونه که عقاید صوفیانه توصیه میکند؛ ولی چگونه حل و فصلش کنیم؟ الآن میگویم. پسر برود پیش پدر و منصفانه بپرسد: «پدر، چرا باید دوستت داشته باشم؟ پدر به من ثابت کن که باید دوستت داشته باشم و اگر پدر قادر باشد به او پاسخ دهد و ثابت کند، آنوقت به این میگویند خانوادهای طبیعی و سالم که اساسش فقط بر پایهٔ تعصبهای درویشمسلکانه نیست؛ بلکه بر پایهٔ عقل، وجدان و بیچون و چرا انساندوستی استوار است. درمورد عکس این مثال، اگر پدر نتواند ثابت کند، تکلیف این خانواده بیدرنگ روشن است؛ او پدری واقعی نیست، پس بچه بیدرنگ از قید فرزندی آزاد میشود و حق دارد پدرش را از آن پس یک بیگانه بیانگارد و حتی یک دشمن. جایگاه ما، آقایان هیأتمنصفه باید مدرسهٔ حقیقت باشد و اندیشههای سالم!»
شکوه
این پول لعنتی را از کجا باید تهیه کند؟ و اگر آن را بهدست نیاورد، همهٔ طرحهایش نقش بر آب خواهد شد؛ «آنهم فقط بهعلت نداشتن پول، آه، زهی مایهٔ شرمساری!»
gh.hanieh
فردا صومعه، اما امشب برقصیم. دلم میخواهد تفریح کنم. آدمهای مهربان، مگر این کار چه عیبی دارد؟ خدا خودش خواهد بخشید. اگر من خدا بودم، همهٔ مردم را میبخشیدم و میگفتم: «بندگان گناهکار عزیزم، از امروز به بعد همگیتان را میبخشم». من میروم و از او طلب بخشش میکنم: «خدایا، آدمهای خوشطینت و زنهای خوشقلب بیشعور را هم ببخش، همین.»
سمیه جنگی
یکبار مرا بوسیدی، از من فاصله گرفتی، نگاهم کردی و حرفهایم را گوش دادی... گوشدادن به من چه فایدهای دارد! مرا ببوس، ببوسم، محکم، همینطوری. وقتی آدمها همدیگر را دوست دارند، باید به این شکل همدیگر را ببوسند!
سمیه جنگی
آه که چهقدر شرمندهام میتیا؛ از همهٔ زندگیام شرمندهام، لعنت به این پنج سالی که گذشت، پنجسالی که اینگونه تلف کردم.
سمیه جنگی
«حقیقت چه فاجعههای وحشتآوری برای آدمها تهیه میبیند!»
سمیه جنگی
«سرشت را اگر از خود برانید، چهارنعلبهسویتان باز میگردد»
نادر کاربر
ولی هرقدر هم شرور و بدطینت شویم، باز تهِ دلمان میدانیم خدا از چه چیزهایی خوشش نمیآید؛
نفیسه
در زندگی هیچچیز گرامیتر، قویتر، سالمتر و مفیدتر از خاطرهای خوش نیست، بهخصوص اگر مربوط به دوران کودکی باشد و خانهٔ پدری.
نفیسه
«اگر احتیاج باشد، برای برندهشدن، هروقت مصلحت باشد همه کاری مجاز است».
نفیسه
«اگر احتیاج باشد، برای برندهشدن، هروقت مصلحت باشد همه کاری مجاز است».
نفیسه
آدم گمراهی بودهام؛ ولی نیکویی را دوست داشتهام.
نفیسه
آیا میخواهید او را به بدترین و مهیبترین مجازاتها محکوم کنید و درعینحال نجاتش دهید و انسان جدیدی از او بسازید؟ اگر چنین است، با گذشت و بزرگواریتان او را زیر فشار عذاب وجدان خردش کنید. خواهید دید و خواهید شنید که روحش تکان خورده و بهوحشت افتاده است؛ «آیا من هستم که این گذشت را دربارهام کردهاند، اینهمه عشق برای من است، آیا استحقاق و شایستگی آن را دارم؟» بله، او اینگونه با خودش حرف خواهد زد.
نفیسه
از روحی جوان، از خودگذشتگی ناممکنی را انتظار نداشته باشید. «سرشت را اگر از خود برانید، چهارنعلبهسویتان باز میگردد» و بهویژه، بهویژه از «فلز» ترسی نداشته باشیم و نه از «گوگرد» و مسئله را آنگونه که عقل و عشق به بشریت حکم میکند قاطعانه حل و فصل کنیم و نه آنگونه که عقاید صوفیانه توصیه میکند؛
نفیسه
با همان ترازو یا معیاری اندازه بگیرید که برای شما بهکار خواهند برد.
نفیسه
«شما را با معیاری اندازهگیری خواهند کرد که خودتان با آن اندازه گرفتهاید»
نفیسه
آقایان هیأتمنصفه، آیا میتوان با تحتتأثیر قراردادنتان شما را بهیقین رساند؟ یادتان باشد که قدرتی نامحدود در اختیار شما گذاشته شده است، قدرت وصل کردن یا فصلکردن. ولی هرقدر این قدرت بزرگتر باشد، بهکارگرفتنش هم دشوارتر است.
نفیسه
نومیدی و عذاب وجدان دو چیز کاملا متفاوتی هستند، نومیدی میتواند لبریز از کینه باشد و آشتیناپذیر و آدمی که خودکشی میکند، میتواند از کسانی که عمری به آنها حسادت ورزیده، بهطور مضاعف متنفر باشد.
نفیسه
حجم
۶۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
حجم
۶۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰۵۰%
تومان