بریدههایی از کتاب برادران کارامازوف؛ جلد دوم
۴٫۲
(۱۲۶)
هرروز به سینهام میکوفتم به خودم قول میدادم خودم را تنبیه کنم و هر روز باز همان کارهای زشت را انجام میدادم. حالا میفهمم که برای آدمهایی مثل من، ضربهای لازم است، ضربهٔ سرنوشت، تا در دام گرفتار شوند و با نیرویی بالاتر از خودشان از پا درآیند.
Leo n
در شهر ما مثلی است که میگوید:
«مستی که از سر آدم بپرد و فکرش آزاد شود، احمق میشود
اگر مشروب بخورد و روحش آشفته شود، آنوقت هشیار میشود.»
zohreh
دیانت مسیح فقط به این کار آمده که به پولدارها و قدرتمندان جهان اجازه دهد طبقات فرودست را در فقر و بردگی نگه دارند، مگر غیر از این است؟
pejman
اشکها تسکینتان میدهند، بعدها که برمیگردید، بابت این اشکها احساس خوشحالی خواهید کرد.
zohreh
همه میدانند که بدون پول حتی یک قدم هم نمیتوان برداشت.
zohreh
سرنوشت چیز وحشتناکی است
zohreh
بنوشیم بهسلامتی زندگی، برادر عزیز! چه چیزی از زندگی ارزشمندتر میتواند باشد؟ هیچچیز!
13
همهٔ مردهای درستکار و شرافتمند باید زیر سیطرهٔ یک زن باشند. عقیدهٔ من چنین است، نه عقیدهام، احساسم. مرد باید بخشنده و جوانمرد باشد، این خصوصیت او را خوار و خفیف نمیکند. حتی یک قهرمان هم خفیف نمیشود، حتی سزار؛ ولی هرگز از زنی تقاضای بخشش نکن، هرگز و به هیچ قیمتی.
نفیسه
آدم باید بلد باشد با چه زبانی با مردم عامی حرف بزند.
Travis
در مردم همهچیز بستگی به عادت دارد، در هر زمینهای، حتی در قلمرو حکومت و سیاست.
Travis
در مردم همهچیز بستگی به عادت دارد، در هر زمینهای، حتی در قلمرو حکومت و سیاست. عادت، قوهٔ محرکهٔ اصلی آدمهاست.
Leo n
«بهطور حتم دوباره زنده میشویم، بهطور حتم دوباره همدیگر را مییابیم، شادمانه، با خوشحالی و آنچه را بر ما گذشته، برای هم تعریف میکنیم.»
zohreh
«اگر خدا را از روی زمین حذف کنیم، او را زیر زمین باز خواهیم یافت! جبرکار نمیتواند بدون خدا زنده بماند، یا خیلی کمتر از آن کسی که به تبعید محکوم نشده. آنوقت در دلِ زمین، ما آدمهایی که در آن زیرزمینها رنج میکشیم و کار میکنیم چکامهای غمانگیز در ستایش خدا میخوانیم که شادی میآفریند! برقرار باد خداوند و شادمانیاش! دوستش دارم.»
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
«آه که ما آدمها چه موجودهای عجیبی هستیم، از این پس از بشریت چه انتظاری میتوان داشت!»
zohreh
بدون انتقاد همهچیز میشود «افسانه»، ولی برای زندگی کردن فقط «افسانه» کافی نیست.
pejman
عشقی که دایماً باید اینگونه مراقبش بود به چه کار میآید و عشقی که برای حفظ آن باید همیشه به کمین نشست، چه ارزشی دارد؟
pejman
من طرف راست بدنم فلج بود، آه و ناله میکردم. به دانشکدهٔ پزشکی مراجعه کردم. درمورد تشخیص بیماری کاملا متبحر هستند، همهٔ بیماریها و علایم آن را میتوانند بهروشنی برایت شرح دهند؛ اما برای مداوای آن چیزی نمیدانند
narges
من مجهول یک معادله هستم.
امیرحسین افروزی فرد
«او به تو زندگی بخشیده، تو از خون و پوست و رگ و ریشهٔ اویی، چرا نباید دوستش داشته باشی.» نوجوان بهرغم میل خودش بهفکر فرو میرود و از خودش میپرسد: «موقعی که مرا بهوجود میآورد دوستم داشت؟» و حیرتزده و سرگردان به پرسیدن از خودش ادامه میدهد: «اقدامش فقط به این خاطر بود که مرا بهوجود بیاورد و دوستم نداشته باشد؟ نه مرا میشناخته و نه میدانسته از چه جنسی هستم، در لحظهای از لذتجویی، شاید هم سرش گرم از بادهٔ ناب، شاید با پسانداختن من، گرایشش به نوشیدن مشروب را هم در من بهجا گذاشته است، این است همهٔ کارهای نیکی که دربارهٔ من انجام داده... پس چرا فقط بهخاطر این واقعیت که نطفهٔ مرا بسته باید دوستش داشته باشم، بهویژه که پس از بهدنیاآمدن، دوستم نداشته است؟»
amin azadi
«شما در پی عرفان و اطاعت محض هستید. قبول کنید که بهطور مثال دیانت مسیح فقط به این کار آمده که به پولدارها و قدرتمندان جهان اجازه دهد طبقات فرودست را در فقر و بردگی نگه دارند، مگر غیر از این است؟»
13
حجم
۶۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
حجم
۶۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰۵۰%
تومان