بریدههایی از کتاب برادران کارامازوف (جلد اول)
۴٫۰
(۳۷۹)
ناگهان چشمهایش به روی حقیقت باز شود و دریابد که در انتظار رسیدن به والاترین خواستها ماندن، سعادت معنوی ناچیزی است و درعینحال متوجه شود میلیونها آفریدهٔ دیگر خداوند، فقط برای این زاده شدهاند که مورد تمسخر قرار گیرند و نیز این آفریدهها هرگز قدرت آن را نخواهند یافت که اختیار آزادیشان را داشته باشند، همچنین متوجه شود که یاغیانی بیدستوپا و ناچیز هرگز غولهایی نخواهند شد که بتوانند به هدفشان برسند
zohreh
یک نفر هم مانند بازجوی سالخوردهٔ تفتیش عقاید من وجود داشته باشد که در صحرا از ریشهٔ گیاهان تغذیه کرده و بدنش را زجر داده تا بتواند آزاد و کامل شود و درعینحال در سراسر زندگیاش بشریت را دوست داشته باشد، بعد ناگهان چشمهایش به روی حقیقت باز شود و دریابد که در انتظار رسیدن به والاترین خواستها ماندن، سعادت معنوی ناچیزی است و درعینحال متوجه شود میلیونها آفریدهٔ دیگر خداوند، فقط برای این زاده شدهاند که مورد تمسخر قرار گیرند و نیز این آفریدهها هرگز قدرت آن را نخواهند یافت که اختیار آزادیشان را داشته باشند، همچنین متوجه شود که یاغیانی بیدستوپا و ناچیز هرگز غولهایی نخواهند شد که بتوانند به هدفشان برسند، برای چنین آدمهای دستوپاچلفتی و بیارزشی نبوده که آن آدم کمالطلب رؤیای ایجاد هماهنگی را در ذهنش میپرورانده.
zohreh
تو واقعاً گمان میکنی که همهٔ این جنبش کاتولیکی طی قرنهای گذشته فقط بهخاطر کسب قدرت نسبت به مسایل نادرست دنیوی و کسب ثروت بوده است؟
zohreh
علاقهٔ پیشپاافتادهای بهسبک قدرت، عیب و نقصی دنیوی برای به بردگیکشاندن افراد... نوع بردگی جدیدی در آینده که جای زمیندارهای بزرگ را میگیرد... همین و بس.
zohreh
برایت تکرار میکنم که این گلهٔ رام، با یک اشارهٔ دست من به پیش خواهد تاخت تا آتش سیاستگاه را تیزتر کند، آتشی که من تو را در آن میسوزانم، چون در ما آشفتگی ایجاد کردهای.
zohreh
امید دریافت پاداشی آسمانی و ابدی را در دلشان زنده نگه میداریم. چون اگر در آن دنیا چیزی هم وجود داشته باشد، برای آدمهایی مانند آنها نخواهد بود. میگوییم و پیشبینی میکنیم که تو بر خواهی گشت و دوباره بر پلیدیها غلبه خواهی کرد، تو میان برگزیدگان، مباهاتکنندگان و قدرتمندانت برمیگردی. ولی ما خواهیم گفت که آنها فقط خودشان را نجات دادهاند، درحالیکه ما، همهٔ دنیا را نجات دادهایم.
zohreh
داوریمان را با خوشحالی تمام میپذیرند، چون آنها را از دغدغههای بزرگ و شکنجههای وحشتناک ناشی از انتخاب فردی و آزادانهای که امروز دراختیار دارند، مصون میدارد و همگی، همهٔ این میلیونها آدم، بهاستثنای صد هزار نفری که آنها را هدایت میکنند، خوشبخت میشوند؛ زیرا فقط ما، حافظان راز، بدبخت خواهیم بود.
zohreh
پساز مرگ هم جز مردن چیزی نصیبشان نمیشود.
zohreh
و اما بار مکافات این گناهان را، باشد، خودمان بهدوش میگیریم. درواقع با این بار گناهان آنها را بهدوشکشیدن، ما را همچون نیکوکارانی که خود را دربرابر خداوند مسئول گناه دیگران نامیدهاند، پرستش خواهند کرد. آنوقت دیگر هیچ رازی را از ما پنهان نمیکنند. به آنها اجازه خواهیم داد، یا منعشان خواهیم کرد که با زنان و با معشوقههاشان زندگی کنند، فرزند داشته باشند یا نداشته باشند ـو همهٔ این کارها بر حسب میزان رامبودنشان ــ و آنان با شادمانی و نشاط دربرابر ما سر تسلیم فرود میآورند.
zohreh
بله، ما اجازهٔ ارتکاب گناه هم به آنها میدهیم. آنها ضعیف و ناتوانند و بهخاطر اینکه اجازه دادهایم مرتکب گناه شوند، دوستمان خواهند داشت. به آنها خواهیم گفت هر گناهی به این شرط که ما اجازهٔ ارتکابش را داده باشیم، قابل خریداری است و اگر اجازهٔ این کار را به آنها میدهیم، به این خاطر است که دوستشان داریم.
zohreh
ما را تحسین خواهند کرد، ما بذر ترس را در دلشان میکاریم و از اینکه میبینند ما قدرتمند و باذکاوت هستیم بهخود میبالند، چون میبینند ما این گلهٔ هزاران میلیون رأسی و آشفته را رام کردهایم. این آدمهای سبکعقل دربرابر خشم ما به خود میلرزند، به روحشان افسار زده میشود، چشمهاشان مانند زنان و کودکان غرق در اشک میشود؛ ولی با یک اشارهٔ ما، بهآسانی شاد میشوند و میخندند، شادمانی و سعادتی کودکانه.
zohreh
ما سرانجام متقاعدشان میکنیم دچار غرور نشوند، زیرا تو به آنها رفعت دادهای و درنتیجه غرور برشان داشته؛ ما به آنها ثابت خواهیم کرد که سبکمغزند، کودکانی هستند ترحمانگیز؛ ولی سعادت کودکانه شیرینترین سعادتهاست. ترس برشان میدارد، چشم به ما میدوزند و هراسان خود را به ما میفشرند، مانند جوجههایی که زیر پر و بال مادرشان جمع میشوند.
zohreh
وقتی از ما نان دریافت میکنند، بهطور حتم متوجه خواهند شد که ما همان نان خودشان را گرفتهایم، نانی که بهدست خودشان تهیه شده و حالا بدون هیچ معجزهای آن را میانشان پخش میکنیم، خواهند دید که ما سنگها را تبدیل به نان نکردهایم؛ ولی درحقیقت، حتی مهمتر از خود نان، این حقیقت که نان را از دست ما دریافت میکنند، باعث خوشحالیشان میشود!
چون کاملا بهخاطر دارند که در گذشته، بدون ما، نانی که خودشان تهیه کرده و پخته بودند، در دستشان سنگ شده بود، حال آن که موقعی که بهسوی ما رو آوردند، همان سنگها در دستهاشان تبدیل به نان شد.
zohreh
خودشان در خواهند یافت که حقیقت را میگوییم، چون دلهرههای دوران بردگی و آشفتگیهایی را که آزادی پیشنهادی تو آنها را بدان سوق داده بهیاد خواهند آورد. آزادی، استقلال روحی و دانش آنها را در چنان ظلمتی سرگردان خواهد کرد و دربرابر چنان شگفتیهایی و رازهایی حلنشدنی قرارشان خواهد داد که یاغیها و ددمنشها همدیگر را نابود خواهند کرد و دیگران؛ یعنی یاغیهای سبکعقل هم به نابودی یکدیگر خواهند کوشید و بازماندگان از این کشتارها، ضعیف و درمانده، بهسوی پاهای ما خواهند خزید و التماسکنان خواهند گفت: «بله، حق با شماست، شما تنها کسانی هستید که «راز» او را دراختیار دارید، ما بهسوی شما بازمیگردیم، نجاتمان دهید.»
zohreh
ما متقاعدشان خواهیم کرد که هیچگاه آزاد نخواهند شد، مگر آنکه آزادیشان را دراختیار ما بگذارند و خودشان را نیز به ما بسپارند.
zohreh
باری، با ما، همه خوشبخت خواهند شد، دیگر طغیان نخواهند کرد، به کشتار همدیگر نخواهند پرداخت، حال آن که با آن آزادی که تو به آنها بخشیدی، همهجا کشت و کشتار راه افتاده بود.
zohreh
ما متقاعدشان خواهیم کرد که هیچگاه آزاد نخواهند شد، مگر آنکه آزادیشان را دراختیار ما بگذارند و خودشان را نیز به ما بسپارند.
zohreh
تو به برگزیدگانت میبالی؛ ولی جز برگزیدگان کس دیگری نداری، حال آن که ما صلح و آرامش را برای همه بهارمغان میآوریم.
zohreh
ملتهای بزرگ با تاریخ شکوهمند فراوان بودند؛ ولی ملتها هرقدر به اعتلا و عظمت بیشتری دست یافتهاند، تیرهروزتر شدهاند، زیرا خیلی بیشتر از دیگران به اتحاد جهانی بشر آگاهی پیدا کردهاند.
zohreh
نیاز به اتحادی جهانی، سومین و آخرین رنج انسانهاست.
zohreh
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰۵۰%
تومان