بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نطلبیده؛ جلد اول | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نطلبیده؛ جلد اول

بریده‌هایی از کتاب نطلبیده؛ جلد اول

نویسنده:م. بهارلویی
انتشارات:انتشارات سخن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۱۰۲ رأی
۳٫۱
(۱۰۲)
کفری از ضعفی که در برابر خانواده‌اش داشت و جلوی نامدار به نمایش گذاشته بود، تمام حرصش را سر بردیا خالی کرد: ــ چی می‌خوای پدر سوخته که چپ و راست آمار منو برمی داری؟ دو ساعته من این جام، بیست بار از لای این در منو دید زدی! بدو برو خونه تا باباتو به عزات ننشوندم!
Yasi
نمی دونم تو از دست کی می‌کشی، اما من که پشت پا از خودم خوردم و بدم خوردم. حس و حال غذا خوردنم ندارم.
Yasi
بیحوصله پک کم جانی به سیگارش زد، با این پکها بیشتر سعی در خاموش نشدن سیگار داشت تا فیض بردن!
Yasi
ــ فاز ما، فاز "در به در همیشگی کولی صد ساله منم"ـه. بهت نمیخوره نامدار خان که تو جرگهٔ ما باشی. اگه می‌بینی ما یله دادیم گوشه‌خیابون، جایی رو نداشتیم یه امشبو تخته قاپو کنیم، جایی ام داشتیم جرات رفتنشو نداشتیم با این مادر فولاد زره‌ای که ما داریم. بزنم به تخته، به تو می‌خوره حج واجب باشی و بیجا و مکان نشی!
Yasi
ــ یکی هم برای ما آتیش کن خدری جان. توی کل زندگیم بدم می‌اومد کسی بگه ما که از همه کشیدیم اینم روش، اما امشب اینم روش.
Yasi
می بینی تو رو خدا روزگارمون شده روزگار سگ!
Yasi
آیناز "ایش"ی گفت و زنگ را فشرد. صدای طلبکار طلعت را شنید: ــ چیه؟ چه کار داری؟ بی گمان این جواب مجید بود و نه آیناز. آیناز با صدای پر عشوه و طنازی گفت: ــ مامانی جونم منم نه کس دیگه! درو باز کن یخ زدم!
Yasi
ــ وقتی می‌دونی مرد گنده ست، چرا این اداها رو در می‌آری؟ ــ خب آخه مرد گنده ست که باشه، مگه مردای گنده اشتباه نمیکنن و اشتباه مخصوص دختر بچه هاست؟!
Yasi
ادای ننه من غریبم درنیار که در حال حاضر غریب تر از خودم نیست ننه...
Yasi
در جوابش جملهٔ "ممنون لطف عالی مزید! از طرف شما به ما رسیده و دیگه نمیخوام از طرف مادرتون مورد اهانت قرار بگیرم" آمد تک زبانش، اما خوردش. بعضی حرفها گفتن نداشت. در جواب تمام حرف هایی که توی ذهنش می‌آمد گفت: ــ اگه لطف کنید و عجله کنید ممنون می‌شم.
Yasi
بردیا که متوجه توبیخ مادرش توسط طلعت شده بود چند باری پشت هم پلک زد و رفت دامن پیراهن مادرش را چسبید و با این کار حمایت خودش را از منیر نشان داد.
Yasi
دلامصب هیچ کس را نداشت برای این روزهایش...
Yasi
دلامصب هیچ کس را نداشت برای این روزهایش... مجید توانا باشی و زبان باز و این قدر تنها؟! نوبر است!
Yasi
مجید توانا توپ به سر و صورتش خورده و احتمالا قاطی کرده بود! ــ بابای همه تونو در... نگاهش به رضای بیخیال افتاد و یادش آمد که بابای رضا، دایی مرحوم خودش می‌شود. تند حرفش را پس گرفت: ــ نه نه کاری به باباهاتون ندارم... دمار از روزگار خودتون در می‌آرم...
Yasi
کیسهٔ یخ را عصبانی پرت کرد کف کارگاه و با چشم هایی بیرون زده گفت: ــ دلم پره؟! آره پره! از تو، از جاوید، از... از همه تون... از خودی و غیر خودی و بیخودی و نخودی خوردم، می‌خوای دلم پر نباشه؟!
Yasi
عجب ناقلای روانشناسی بود. تماما از افعال منفی استفاده می‌کرد، آن هم سوالی! طوری که مخاطب مجبور می‌شد از لفظ "نه "استفاده کند!
Yasi
ــ خدایا کرمت رو شکر، ما رو با کیا کردی هفتاد میلیون؟!
Yasi
نمی خواست بازی دوستانهٔ فوتبالشان، عامل خصومتهای بعدی باشد، اما محال بود
Yasi
رفیع بیشترین گزینهٔ مردانگی را داشت... اگر نه، مطمئن بود که گزینه‌های زنانگی را هم ندارد...
Yasi
دست برد سمت یقهٔ جاوید، به ظاهر داشت یقهٔ نامرتبش را مرتب می کرد، اما لحنش بوی تهدید می‌داد: ــ حواستو بده من جاوید، توپ از دروازهت رد شده نشده! اگه رد شد دو روز حقوقت کسر می‌شه. شستن توالت کارگاهم تا یه ماه گردنته... جاوید به اعتراض افتاد که: ــ خب توپ اول از شما... نگاه چپ مجید را که دید حساب کار آمد دستش. آب دهانش را به زحمت قورت داد
Yasi

حجم

۴۹۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۵۹ صفحه

حجم

۴۹۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۵۹ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۷۰%
تومان