بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زن زیادی | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زن زیادی

بریده‌هایی از کتاب زن زیادی

نویسنده:جلال آل احمد
انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۳.۹از ۹۴۵ رأی
۳٫۹
(۹۴۵)
من هروقت به دکتر مراجعه کردم از جنجال اتاق‌های انتظار وحشت کردم. این همه مریض! آن هم در تهران! آن هم میان آدم‌هایی که به هر صورت بر دیگران رجحانی داشته‌اند که توانسته‌اند خودشان را به دکتر برسانند. فکرش هم اذیت کننده است...
sepideh
زن‌ها ناهارشان را سر پا خورده بودند و هرچه کرده بودند نتوانسته بودند بچه‌ها را بخوابانند. مردها را از خانه بیرون کرده بودند تا بتوانند چادرهاشان را از سر بردارند و توی بقچه بگذارند و به راحتی این طرف و آن طرف بدوند. داد و بیداد بچه‌ها که نحس شده بودند و خودشان نمی‌دانستند که خواب‌شان می‌آید
hamideh rahnama
من دیگر چه طور می‌توانستم توی خانه‌ی پدرم بمانم؟ اصلاً دیگر توی آن خانه که بودم انگار دیوارهایش را روی قلبم گذاشته‌اند. همین پریروز این اتفاق افتاد؛ ولی من مگر توانستم این دو شبه یک دقیقه در خانه‌ی پدری سر کنم؟ خیال می‌کنید اصلاً خواب به چشم‌هایم آمد؟ ابدا. تا صبح هی توی رخت‌خوابم غلت زدم و هی فکر کردم. انگار نه انگار که رخت‌خواب همیشگی‌ام بود. نه! درست مثل قبر بود. جان به سر شده بودم. تا صبح هی تویش جان کندم و هی فکر کردم. هزار خیال بد از کله‌ام گذشت. هزار خیال بد. رخت‌خواب همان رخت‌خوابی بود که سال‌ها تویش خوابیده بودم. خانه هم همان خانه بود که هر روز توی مطبخش آشپزی کرده بودم؛ هر بهار توی باغچه‌هایش لاله‌عباسی کاشته بودم؛ سر حوضش آن قدر ظرف شسته بودم؛ می‌دانستم پنجره‌ی راه آبش کی می‌گیرد و شیر آب انبارش را اگر از طرف راست بپیچانی آب هرز می‌رود. هیچ چیز فرق نکرده بود. اما من داشتم خفه می‌شدم. مثل این که برای من همه چیز فرق کرده بود
کاربر ۲۸۵۵۹۱۱
برسر هر دیوار فریاد زنند و دزدی
☆Roz☆
همه‌ی این انگ‌ها برای او مثل خرمهره‌ای بود که گاو ماده‌ی «کل قربان علی» را از دیگر گاوها مشخص می‌کند. مثل انگی بود که روی بسته‌های قماش می‌زنند یا روی صندوق پرتقال که «پرتقال شهسوار فرمایش حاج عبدالصمد مامقانی.» مثل داغی بود که روی کفل اسب‌های نظامی می‌زنند... این نشانه‌ها و انگ‌ها همیشه برای او حاکی از چیزی خالی از انسانیت بود. و آن‌ها را کوششی برای پست کردن آدم‌ها می‌دانست. نقاط مشترکی که همه‌ی اسب‌های فلان گردان سوار دارند. یا شباهتی که میان پرتقال‌های درون یک جعبه است، به نظر او خیلی بیش‌تر از نقاط مشترکی بود که همه‌ی آدم‌های مثلاً دیپلمه دارند. یا مثلاً همه‌ی سرهنگ‌ها دارند.
کاربر ۲۱۳۱۹۴۵
بدان که (نه آن چه به دهان فرو می‌رود فرزند انسان را نجس می‌کند، بلکه آن چه از دهان بیرون می‌آید.)
در آن منگر که دیگری از تو چه می‌طلبد، به آن بنگر که دل تو از تو چه می‌طلبد.
دود همه‌ی حیاط را گرفته بود و جنجال و بیا برو بیش از همه سال بود. زن‌ها ناهارشان را سر پا خورده بودند و هرچه کرده بودند نتوانسته بودند بچه‌ها را بخوابانند. مردها را از خانه بیرون کرده بودند تا بتوانند چادرهاشان را از سر بردارند و توی بقچه بگذارند و به راحتی این طرف و آن طرف بدوند. داد و بیداد بچه‌ها که نحس شده بودند و خودشان نمی‌دانستند که خواب‌شان می‌آید - سر و صدای ظرف‌هایی که جا به جا می‌کردند - و برو بیای زن‌های همسایه که به کمک آمده بودند و ترق و توروق کفش تخته‌ای سکینه - کلفت خانه - که دیگران هیچ امتیازی براو نداشتند، همه‌ی این سر و صداها از لب بام هم بالاتر می‌رفت و همراه دود و دمه‌ای که در آن
islami5584
هریک از شما هم‌چون چاه باشد که اگر هزار دلو از آن برکشند خشکی نپذیرد و اگر هزار دلو در آن ریزند لبریز نشود
🌱ehsan
۳۱. زینهار به کلام، تخم کین مپاش بلکه بذر محبت. ۳۲. زیرا کیست که مار پرورد و از زهرش در امان ماند و کیست که تاکستان غرس کند واز انگور بی‌بهره باشد؟
محمد حقگو
. جاپای کی سالم مونده که مال تو بمونه؟ جاپای مردم که لازم نیس باقی بمونه. جاپای مردم بایس راه رو واز کنه. مهم اینه که راه وازشه. که جاده‌ی رو برف‌ها کوبیده بشه. جاده که واز شد دیگه جاپا به چه درد می‌خوره؟ مال تو هم همین طور. گیرم که جاپات گم بشه، عوضش تو جاده گم شده. تو جاده‌ای که از رو برف‌ها جلو می‌ره. تو جاده‌ای که مردم ازش می‌آن و می‌رن. گیرم که جاپات گم می‌شه، اما عوضش جاده واز شده جاده‌ی میون برف‌ها...
فرزانه
. اما زنهار کسی از شما خود را نفریبد به این کلمات که می‌نویسد و بدین طومارها که دارد. ۱۱. و گوید که هرچه طومار بلندتر حکمت افزون‌تر. ۱۲. چراکه هرچه حکمت این جهان افزون‌تر غم آن بیش‌تر. ۱۳. و بدان که ملکوت آسمان در کلمه نیست، بلکه در محبت. ۱۴. در کتاب نیست، بلکه دردل‌ها.
کاربر ۲۲۰۴۲۷۷
درست است که کار و بار دکترها خیلی بهتر از ما است. اما این طور که من دیدم دکترها کاسب‌های بدی هستند. خیلی هم بد. می‌دانید چرا؟ برای این که آدم وقتی از یک بقال برنج یا لوبیا می‌خرد، یا از قصاب گوشت می‌خرد، چشم دارد و می‌بیند که چه می‌خرد. جنسی را که می‌خرد خودش انتخاب کرده است. اما آن چه را از دکتر می‌خواهد بخرد - یعنی سلامتی را - آیا می‌تواند تشخیص بدهد؟ می‌تواند انتخاب کند؟ نه. اصلاً از کارشان هم سر در نمی‌آورد. صلاحیت انتخاب را ندارد. برای همین است که من در تمام این مدت در جست و جوی دکتری بودم که به او اطمینان داشته باشم. اعتماد داشته باشم که دکتر بدی نیست. که کاسب بدی نیست. بقال سرگذر یک بار که جنس بد به شما فروخت دیگر از در دکانش هم عبور نمی‌کنید. اما دکتر را مگر به این زودی می‌شود عوض کرد؟ تا ده بار نسخه‌ی اشتباهی ندهند، مزاج آدم به دست‌شان نمی‌آید. و آن وقت تازه دکتر خانوادگی شده‌اند! بله به این علت کاسب‌های بدی هستند. یا اگر بهتر گفته باشیم کسب بدی را انتخاب کرده‌اند.
فرزانه
. فکر این را باید کرد که کار این همه مریض به کجا می‌کشد؟ من هروقت به دکتر مراجعه کردم از جنجال اتاق‌های انتظار وحشت کردم. این همه مریض! آن هم در تهران! آن هم میان آدم‌هایی که به هر صورت بر دیگران رجحانی داشته‌اند که توانسته‌اند خودشان را به دکتر برسانند. فکرش هم اذیت کننده است..
فرزانه
دلم گرفت. دلم در میان مشت نامریی غمی که مرا گرفته بود، فشرده شد. و دیدم که می‌خواهم همه‌ی عقده‌های دلم را سر این گناهکاری که یافته بودم در بیاورم.
محسن سفیدگر
لختی‌ها و پابرهنه‌ها پیداشان نبود. یا مرده بودند و زیر برف‌ها، بی زحمتی و خرجی برای دیگران، دفن شده بودند؛ و یا به دخمه‌هاشان پناه برده بودند که الو کنند.
محسن سفیدگر
مثل این که احتیاج داشتم خودم را در یک هیاهوی انسانی گم کنم.
zohre.gh
چوبی و آهنی را ردیف،
کاربر ۲۴۰۳۰۹۷
بیفزایی. ۲۵. ای کاتب بشارت ده به زیبایی و نیکی و برادری و سلامت! ۲۶. در کلام خود عزاداران را تسلا باش و ضعفا را پشتوانه، ظالمان را تیغ دررو. ۲۷. بی‌چیزان را فرشته‌ی ثروت در کنار و ثروتمندان را دیو قحط و غلابر در. ۲۸. زیرا به‌همان اندازه که دردهای ما در کلام زیاد شود، تسلای ما در کلام می‌افزاید. ۲۹. سال‌ها چنین باد. قرن‌ها چنین باد. آمین. ۳۰.
سروشا
بعدالعنوان، تاکنون ضمن اسفار عهد جدید رساله‌ای به این عنوان از پولوس رسول دیده نشده بود و در ذیل اناجیل اربع، فقط به ذکر سیزده رساله ازین رسول ـ که حورای ممتاز امم و قبایل بود ـ اکتفا شده بود که این رسایل سیزده‌گانه به‌ترتیب خطاب به رومیان، قرنتیان (دو رساله)، غلاطیان، افسسیان، فلیپیان، کولوسیان، تسالو نیکیان (دو رساله)، تیمو تاووس (دو رساله)، تیطوس و فلیمون است. رساله‌ای به عبرانیان نیز هست منسوب به پولوس رسول و نیز منسوب به برنابای صدیق و همین خود مؤید مدعایی است که به زودی خواهد آمد. الغرض، عدد این رسایل چه سیزده باشد چه چهارده، درمیان آن‌ها هرگز ذکری از رساله‌ای که اکنون مورد بحث است نیست. اما را قم این سطور که مختصر غوری در اسفار عهدین داشته، به راهنمایی یک دوست کشیش نسطوری (که به‌الزام مشغله‌ی
سروشا

حجم

۱۱۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۱۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۵۶,۰۰۰
۳۹,۲۰۰
۳۰%
تومان