بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اوضاع خیلی خراب است | صفحه ۵۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اوضاع خیلی خراب است

بریده‌هایی از کتاب اوضاع خیلی خراب است

۳٫۶
(۴۲۱)
«هرچه رئیسم بگوید انجام می‌دهم تا پول به دست بیاورم. به مادرم زنگ می‌زنم تا از دستم عصبانی نشود. تکالیفم را انجام می‌دهم تا آینده‌ام را خراب نکنم. دروغ می‌گویم و تظاهر به خوبی می‌کنم تا مجبور نباشم بحث و جدل کنم.» هیچ‌چیزی به‌خاطر خودش انجام نمی‌شود. هر چیزی معامله‌ای حساب‌شده است که به‌خاطر ترس از عواقب منفی انجام می‌شود.
SaNaZ
نوجوان یاد می‌گیرد که تعقیبِ محضِ لذت‌ها و اجتنابِ مطلق از رنجْ مشکل ایجاد می‌کند. کارها عواقب دارند، باید تمایلات‌تان را با تمایلاتِ دیگران هماهنگ کنید. باید طبق قوانین جامعه و حکومت بازی کنید و در این صورت است که بیش‌تر سود می‌برید.
SaNaZ
وقتی ارزش‌های اولیهٔ تعریف‌کنندهٔ آیین و جنبش و انقلابْ با هدف حفظ موقعیت کنونی کنار گذاشته می‌شوند، این یعنی خودشیفتگی در سطح سازمانی.
SaNaZ
متضاد خوشحالیْ عصبانیت یا ناراحتی نیست. اگر شما عصبانی یا ناراحت هستید، یعنی هنوز دغدغهٔ چیزی را دارید. این یعنی هنوز چیزی اهمیت دارد. این یعنی شما هنوز امید دارید.
re8za8
«شما و تمام کسانی که دوست‌شان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفته‌اید یا کارهایی که انجام داده‌اید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آن‌هم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگی‌ست. تمام مسائلی که به آن‌ها فکر می‌کنید یا کارهایی که انجام می‌دهید، تنها گریزِ استادانه‌ای از این حقیقت‌اند. ما غبارهای کیهانیِ بی‌اهمیتی هستیم که در یک نقطهٔ آبی پرسه می‌زنیم و به هم برخورد می‌کنیم. عظمتی برای خودمان تجسم می‌کنیم و اهدافی برای خودمان می‌سازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم. پس از قهوهٔ لعنتی‌تان لذت ببرید!»
الهام وحیدی
همهٔ ما دروغگو هستیم. ما دائماً و از روی عادت دروغ می‌گوییم. ما در مورد چیزهای مهم و چیزهای بی‌اهمیت دروغ می‌گویم. اما معمولاً نه از روی سوءنیت؛ ما به دیگران دروغ می‌گوییم، چون عادت کرده‌ایم به خودمان هم دروغ بگوییم.
zahra_biniyaz
درواقع مشکل این نیست که نمی‌دانیم چطور کاری کنیم که از کسی سیلی نخوریم. مشکل این است که زمانی، احتمالاً خیلی وقت پیش، سیلی‌ای به صورت‌مان خورده و ما به جای این‌که در جوابْ سیلی بزنیم، به این نتیجه رسیده‌ایم که حق‌مان بوده است.
zahra_biniyaz
مردم بیش از این‌که متفاوت باشند، شبیه یکدیگرند. بیش‌تر ما هدف‌های یکسانی در زندگی داریم. اما این تفاوت‌های جزئی، باعث ایجاد احساسات می‌شوند و احساسات هم حسِ اهمیت ایجاد می‌کنند. برای همین است که تفاوت‌هامان را به‌مراتب مهم‌تر از شباهت‌هامان در نظر می‌گیریم، و این تراژدیِ واقعیِ بشریت است، این‌که ما محکومیم بر سر تفاوت‌های جزئی تا ابد با هم بجنگیم.
hosein.N
رک منطقی از این‌که باید رفتارتان را تغییر دهید باعث تغییرِ رفتار شما نمی‌شود. باور کنید من تا الان دوازده کتاب دربارهٔ تغذیه خوانده‌ام و همین حالا که دارم این‌ها را می‌نویسم، در حال خوردنِ یک بوریتو هستم. ما می‌دانیم که باید سیگارکشیدن یا خوردنِ شیرینی‌جات یا غیبت‌کردن پشت سر دوستان‌مان را متوقف کنیم، اما همچنان مرتکبِ این کارها می‌شویم. دلیلش این نیست که بهتر نمی‌دانیم؛ دلیلش این است که حسِ بهتری نداریم.
sara
هیچ برای من مهم نیست که فکر می‌کنی چقدر آدم علمی‌ای هستی یا بعد از اسمت چند تا لقب داری، تو هم یکی از ما هستی مردِ جوان
sara
البته روان‌درمانیِ خوب هم اصولاً همین است: پذیرشِ خویشتن و هوشمندیِ احساسی و این حرف‌ها. درواقع همهٔ این «به ذهن عقلانی‌ات یاد بده به جای این‌که دربارهٔ ذهن عاطفی‌ات قضاوت کند و فکر کند او یک تکه آشغال است، آن‌را رمزگشایی و با او همکاری کند.» اساسِ سی‌بی‌تی (درمانِ رفتاری‌شناختی) و اِی‌سی‌تی (درمانِ پذیرش ـ تعهد) و کلی عبارت‌های اختصاریِ بامزهٔ دیگر است که کلینیک‌های روان‌شناسی برای بهترکردنِ زندگی‌مان اختراع‌شان کرده‌اند.
clashiro
بازنگری در روایت‌های زندگی فرصتِ دوباره‌ای به ما می‌دهد تا تصمیم بگیریم: شاید من واقعاً ناخدای خوبی نبوده‌ام، و این اشکالی ندارد. معمولاً با گذشت زمان، درک می‌کنیم چیزی‌که روزی مهم‌ترین خواستهٔ زندگی‌مان بود، درحقیقت هیچ اهمیتی ندارد.
matin
هرچه در مورد چیزی اعتمادبه‌نفس کم‌تری داشته باشید، بیش‌تر بین احساساتِ توهمیِ برتری (من بهترینم) و احساساتِ توهمیِ پستی (من مزخرفم) نوسان می‌کنید.
matin
وقتی مردم دربارهٔ نیاز به یافتنِ هدفِ زندگی‌شان حرف می‌زنند، منظورشان این است که دیگر برای‌شان مشخص نیست که چه چیزی اهمیت دارد، چه چیزی شایستهٔ اختصاصِ زمانِ محدودشان روی کرهٔ زمین است، یا خلاصه بگویم... نمی‌دانند باید برای چه چیزی امید داشته باشند. آن‌ها تقلا می‌کنند بفهمند که قبل و بعدِ زندگی‌شان باید چطور باشد.
hosein.N
اگر توی فروشگاه استارباکس کار می‌کردم، به جای نوشتنِ اسم مردم روی فنجان قهوه‌شان، جملات زیر را می‌نوشتم: «شما و تمام کسانی که دوست‌شان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفته‌اید یا کارهایی که انجام داده‌اید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آن‌هم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگی‌ست. تمام مسائلی که به آن‌ها فکر می‌کنید یا کارهایی که انجام می‌دهید، تنها گریزِ استادانه‌ای از این حقیقت‌اند. ما غبارهای کیهانیِ بی‌اهمیتی هستیم که در یک نقطهٔ آبی پرسه می‌زنیم و به هم برخورد می‌کنیم. عظمتی برای خودمان تجسم می‌کنیم و اهدافی برای خودمان می‌سازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم. پس از قهوهٔ لعنتی‌تان لذت ببرید!»
Ꮋ𝖺𝗇𝗇𝖺
اگر شما عصبانی یا ناراحت هستید، یعنی هنوز دغدغهٔ چیزی را دارید. این یعنی هنوز چیزی اهمیت دارد. این یعنی شما هنوز امید دارید.
کاربر ۳۰۳۱۶۱۳
تجربه‌ها باعث ایجاد احساسات می‌شوند. احساسات باعث ایجاد ارزش‌ها می‌شوند. ارزش‌ها باعث ایجاد روایت‌هایی از معنا می‌شوند. کسانی هم که از روایت‌های یکسانی از معنا برخوردارند، گرد هم می‌آیند تا آیین‌های گوناگون را ایجاد کنند. هرچه آیینی اثربخش‌تر یا احساس‌برانگیزتر باشد، پیروان آن سخت‌کوش‌تر و سامان‌یافته‌تر خواهند بود. هرچه پیروان آیینی سخت‌کوش‌تر و سامان‌یافته‌تر باشند، احتمال این‌که آن آیین بین دیگران گسترش یابد و به آن‌ها حسی از خودکنترلی و امید بدهد، بیش‌تر است. این آیین‌ها رشد و گسترش می‌یابند و سرانجام به تعریف گروه‌های خودی و گروه‌های غیرخودی می‌پردازند.
amir
وقتی بدترین اوضاع را داشته باشیم، در تأثیرپذیرترین حالت خواهیم بود، وقتی زندگیِ ما در حال متلاشی‌شدن است، یعنی ارزش‌های ما ناامیدمان کرده‌اند، و در تاریکی، هوا را به‌دنبال ارزش‌های جدیدی چنگ می‌زنیم
Amir
در چرخشی صدوهشتاددرجه‌ای و کنایه‌آمیز از جانب تکامل، همان علمی که خدایانِ قدیم را از میان بُرد، باعث ظهور خدایانِ جدید خواهد شد.
kiarash.kp
بین این‌همه جا، اولین کشوری که لوبوتومی را غیرقانونی اعلام کرد، اتحاد جماهیر شوروی بود. شوروی اعلام کرد این عمل جراحی "خلاف اصول انسانی"ست و ادعا کرد کارِ آن تبدیل دیوانه به احمق است. این به‌نوعی زنگِ بیدارباش برای دیگران بود؛ چون وقتی استالین دربارهٔ اخلاقیات و نجابتِ انسانی برای شما سخنرانی کند، باید بدانید که قطعاً به فنا رفته‌اید!
کاربر ۲۰۰۶۵۶۳

حجم

۳۶۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۳۶۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان