بریدههایی از کتاب اوضاع خیلی خراب است
۳٫۶
(۴۲۴)
«شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آنهم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست. تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند. ما غبارهای کیهانیِ بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهٔ آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
amir
این چیزیست که خیلیها متوجه آن نمیشوند: متضاد خوشحالیْ عصبانیت یا ناراحتی نیست. اگر شما عصبانی یا ناراحت هستید، یعنی هنوز دغدغهٔ چیزی را دارید. این یعنی هنوز چیزی اهمیت دارد. این یعنی شما هنوز امید دارید.
Sophia
وقتی کمی عمیقتر بیندیشیم و چشماندازِ کلی را ببینیم، متوجه میشویم درحالیکه قهرمانانی مثل پیلکی جهان را نجات میدهند، ما مگس میپرانیم و از این شکایت میکنیم که دستگاه تهویه به اندازهٔ کافی قوی نیست.
Sophia
همه رنج میبریم و به درجات مختلفی قربانی میشویم، مخصوصاً وقتی کمسنوسال هستیم. بعد همهٔ عمرمان را هم صرف تلاش برای جبرانِ آن رنج میکنیم.
SaNaZ
شاید آنموقع، حقیقتِ ناخوشایند را نهتنها درک کنیم، بلکه سرانجام آنرا بپذیریم: اینکه اهمیتمان فقط در خیالِ خودمان بوده.
ما هدفمان را خودمان ابداع کردیم، و نه در گذشته و نه امروز، هیچ نیستیم.
تمامِ این مدت، هیچ نبودهایم.
و شاید بعد از همهٔ اینها، تنها آنموقع، چرخهٔ ابدیِ امید و تخریب به پایان برسد.
امیر
بنابراین خودتان را در جستوجوی امید خسته نکنید. درعوض، این کار را بکنید: امید نداشته باشید. ناامید هم نباشید. درواقع باور نکنید که چیزی میدانید. همین فرضیهٔ دانستن ـ آنهم با این اطمینانِ کور و احساسی و ملتهب ـ است که در وهلهٔ اول ما را در دام چنین دردسری میاندازد. به چیزهای بهتر امیدوار نباشید. خودتان بهتر باشید.
امیر
افراط در احساسات به بحرانِ امید منجر میشود، و سرکوبِ احساسات هم همینطور.
SaNaZ
آزادیِ جعلیْ ما را روی تردمیلی برای تعقیب چیزهای بیشتر قرار میدهد، درحالیکه آزادی حقیقیْ تصمیم آگاهانهای برای زندگیکردن با چیزهای کمتر است.
آزادی جعلی اعتیادآور است: صرفنظر از اینکه چقدر از این آزادی برخوردارید، همیشه احساس میکنید انگار کافی نیست. آزادیِ واقعیْ تکراری، قابلپیشبینی و گاهی کسلکننده است.
امیر
درنهایت، معنادارترین آزادیِ زندگیِ شما از تعهداتتان نشئت میگیرد، چیزهایی در زندگی که تصمیم گرفتهاید بهخاطرشان فداکاری کنید. در رابطهٔ من با همسرم نوعی آزادیِ احساسی وجود دارد که هرگز با هیچ زنِ دیگری نمیتوانم آنرا بسازم. توی بیست سالی که گیتار زدهام، نوعی آزادی، نوعی طرزبیانِ عمیقاً هنری وجود دارد که اگر هزاران آهنگ حفظ میکردم، نمیتوانستم به دستش بیاورم. زندگیکردن در یک مکان بهمدت پنجاه سال نوعی آزادی به همراه دارد: آشنایی و صمیمیت با اجتماع و فرهنگی که هر چقدر هم سفر کرده باشید باز هم نمیتوانید مثل آنرا بسازید. تعهدِ بیشتر همیشه هر مسئلهای را عمیقتر میکند. عدمتعهد اما مستلزم سطحیبودن است.
امیر
همین حالا میتوانید با انتخاب محدودیتهایی که میخواهید برای خود قائل شوید، خودتان را آزاد کنید. میتوانید بهانتخاب خود، هر روز صبح، زودتر از خواب بیدار شوید، هر روز تا نیمههای بعدازظهر از چککردن ایمیلتان خودداری کنید، برنامههای فضای مجازی را از گوشیتان حذف کنید. این محدودیتها شما را آزاد میکنند؛ چون زمان، توجه و قدرت انتخابتان را رها میکنند. آنها با ضمیر و هوشیاریِ شما درست مثل هدف برخورد میکنند.
امیر
بیایید واقعبین باشیم: "برآوردهکردنِ خواستهٔ مردم" فقط #آزادی_جعلی است، چون خواستهٔ بیشترِ ما سرگرمیست، و وقتی با سرگرمی بمباران شویم، چند اتفاق میافتد.
اولین اتفاق این است که بهشدت شکننده میشویم. دنیای ما کوچک میشود تا با اندازهٔ ارزشهای همواره در حال کاهشمان تطابق پیدا کند. ما علاقهای غیرطبیعی به راحتی و لذت پیدا میکنیم. هر گونه فقدانِ احتمالیِ آن لذت برایمان تکاندهنده و بهشدت ناعادلانه خواهد بود. بهعقیدهٔ من کاهشِ وسعتِ دنیای ادراکیِ ما بهمعنای آزادی نیست، بلکه برعکس.
امیر
ابداع بازاریابی باعث ظهور تبِ تازهای برای سیرکردنِ عطشِ خوشبختیِ مردم شد. فرهنگ عامه ظهور یافت و مشاهیر و ورزشکاران بهشدت ثروتمند شدند. برای اولینبار وسایل لوکس به تولید انبوه رسیدند و برای طبقهٔ متوسط جامعه تبلیغ شدند. رشدی انفجاری در فناوریهای راحتطلبانه پدیدار شد: غذای نیمهآماده، فستفود، مبل راحتی، ماهیتابههای نچسب و... . زندگی چنان آسان، سریع، مؤثر و بیدردسر شد که تنها در بازهٔ کوتاهِ صد سال، مردم توانستند تلفنشان را بردارند و کاری را که انجام آن دو ماه زمان میبُرد، توی دو دقیقه انجام دهند.
امیر
وقتی بهخاطر هدفی اجازهٔ احساسِ رنج را از خودمان دریغ میکنیم، درواقع تواناییِ احساسِ هر گونه هدفی در زندگی را از خود دریغ کردهایم.
امیر
جستوجوی شادی، ما را با کله در پوچی و بیعقلی فرو میبَرَد. ما را بهسمت کارهای بچگانه سوق میدهد، آرزویی پیوسته و کوتهفکرانه برای بیشترخواستن، حفرهای که هرگز ممکن نیست پر شود، عطشی که هرگز فرو نشانده نمیشود. این ریشهٔ فساد، اعتیاد، ترحم نسبت به خود و خودتخریبیست.
وقتی بهدنبال رنج هستیم، میتوانیم انتخاب کنیم که چه رنجهایی را به زندگیِ خود راه دهیم، و این "انتخاب" به رنج معنا میدهد.
امیر
هرچه ضدشکنندهتر شویم، واکنشهای عاطفیمان مؤدبانهتر میشوند، کنترل بیشتری روی خودمان خواهیم داشت و ارزشهامان قاعدهمندتر خواهند بود. بنابراین ضدشکنندگی مترادف با رشد و بلوغ است. زندگی جویبار بیانتهایی از رنج است، و رشد بهمعنای پیداکردنِ راهی برای اجتناب از این جویبار نیست؛ بلکه بهمعنای شیرجهزدن درونِ آن و پیداکردنِ موفقیتآمیزِ راه در عمقِ آن است.
امیر
بدنِ انسان بسته به اینکه چطور از آن استفاده شود، میتواند به هر دو صورت عمل کند. اگر از جایتان بلند شوید و فعالانه بهدنبال رنج بروید، بدنْ غیرشکننده میشود؛ یعنی هرچه فشار و تنشِ بیشتری به آن وارد کنید، قویتر میشود. خستگیِ مفرطِ بدن در طول ورزش و کار جسمیِ سخت، عضلات را میسازد و باعث تراکم استخوان میشود، گردش خون را بهبود میبخشد و هیکلتان را زیبا میکند.
امیر
یک رابطهٔ عاشقانهٔ سالم غیرشکننده است: بدشانسی و رنجْ رابطه را قویتر میکند، نه ضعیفتر.
امیر
رفتن بهدنبال شادیْ ارزشی زهرآلود است که مدتهاست به فرهنگِ ما معنا داده، ارزشی خودشکن و گمراهکننده. خوبزندگیکردن بهمعنای اجتناب از رنجها نیست؛ بلکه بهمعنای رنجکشیدن برای هدفِ درست است. چون اگر صرفاً بهخاطر زیستن محکوم به رنجکشیدن هستیم، شاید باید درسترنجکشیدن را هم یاد بگیریم.
امیر
«همانطور که جویبار ـ اگر به مانعی برخورد نکند ـ به راهش ادامه میدهد، طبیعتِ انسان و حیوان هم بهگونهایست که هرگز متوجه نمیشویم چه چیزی مطلوبِ خواست و ارادهٔ ماست. اگر قرار است چیزی را بفهمیم، باید موانعی پیشِ روی خواستههامان باشد. باید نوعی ضربهٔ روحی بخوریم. ازطرفدیگر، تمام چیزهایی که در برابر ارادهٔ ما مقابله، مقاومت، یا ایجاد مزاحمت میکنند، یعنی تمام چیزهایی که ناخوشایند و دردناکاند، بلافاصله اثرِ واضحی روی ما میگذارند. همانطور که نسبت به سلامتِ تمام بدنمان آگاه نیستیم بلکه تمرکزمان روی این است که کفشمان قسمت کوچکی از پایمان را میزند، دائماً به جای اینکه به مجموعهفعالیتهای موفقیتآمیزمان فکر کنیم، به جزئیاتِ بیاهمیتی که آزارمان میدهد، توجه میکنیم.»
امیر
ازبینبردنِ رنجِ آدمها بهمعنای ازبینبردنِ تمام احساسات و عواطفشان است، بهمعنای حذفِ آرامِ خود از زندگی، یا همان چیزیکه انیشتین بهطرز زیرکانهای بیانش میکند:
امیر
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان