بریدههایی از کتاب اوضاع خیلی خراب است
۳٫۶
(۴۲۱)
میدانم، شاید بهدنبال یافتنِ نوعی امید و اطمینان از اینکه اوضاع بهتر میشود، سراغ این کتاب آمدهاید، مثلاً اگر این کار و آن کار و کارهای دیگری را انجام دهید، اوضاع بهتر خواهد شد. متأسفم. من چنین جوابی برایتان ندارم، هیچکس ندارد؛ چون حتی اگر تمام مشکلات امروز بهشکلی جادویی حل شوند، ذهنِ ما ـ ناگزیر ـ مشکلاتِ فردا را تجسم میکند.
بنابراین خودتان را در جستوجوی امید خسته نکنید. درعوض، این کار را بکنید: امید نداشته باشید. ناامید هم نباشید. درواقع باور نکنید که چیزی میدانید. همین فرضیهٔ دانستن ـ آنهم با این اطمینانِ کور و احساسی و ملتهب ـ است که در وهلهٔ اول ما را در دام چنین دردسری میاندازد. به چیزهای بهتر امیدوار نباشید. خودتان بهتر باشید.
چیزِ بهتری باشید: مهربانتر، انعطافپذیرتر، فروتنتر، منظمتر.
محمدرضا
فرمول انسانیت میگوید: «چنان عمل کنید که انسانیت را چه در خودتان و چه در دیگران، همیشه بهمنزلهٔ هدف به کار ببرید، نه صرفاً بهمنزلهٔ وسیله.»
محمدرضا
درنتیجه اجتناب از ناامیدی یا همان خلق امید به مأموریت اصلی ذهن ما تبدیل میشود. تمام معنا، هر چیزیکه دربارهٔ خودمان و جهان میفهمیم، همه در راستای حفظ امید بنا میشوند. بنابراین امید میشود تنها چیزیکه هر کدام از ما حاضریم جانمان را برایش بدهیم.
👽iskelet💀
درواقع مشکل این نیست که نمیدانیم چطور کاری کنیم که از کسی سیلی نخوریم. مشکل این است که زمانی، احتمالاً خیلی وقت پیش، سیلیای به صورتمان خورده و ما به جای اینکه در جوابْ سیلی بزنیم، به این نتیجه رسیدهایم که حقمان بوده است.
سارا
نظر میرسد احساساتِ ما در تصمیمگیری و رفتارمان نقش تعیینکنندهای دارند، فقط اینکه همیشه متوجه آن نمیشویم.
RDH
این روایتهای امید هستند که به زندگیِ ما هدف میدهند. این روایتها بهطور غیرمستقیم به ما میگویند نهتنها چیز بهتری در آینده هست، بلکه میتوانید آستین بالا بزنید و به آن چیز دست پیدا کنید.
RDH
امید چیزیست که باور داریم از خودمان هم والاتر است. ما باور داریم که بدون امید هیچیم.
RDH
متضادِ خوشحالی، ناامیدیست، افقی خاکستری و بیپایان از تسلیمشدگی و بیتفاوتی. یعنی اعتقاد به اینکه همهچیز به فنا رفته! پس اصلاً چرا خودمان را به زحمت بیندازیم؟!
RDH
گوش کنید! این صدای امیدِ شماست که صحبت میکند. این داستانیست که ذهنِ شما خلق میکند تا هر روز برای بیدارشدنتان دلیلی داشته باشید. چیزی باید اهمیت داشته باشد، چون اگر چیزی اهمیت نداشته باشد، دلیلی برای ادامهٔ حیات وجود ندارد. یک جور نوعدوستیِ ساده، یا راهیست برای کاهشِ رنج. ذهنمان دمدستترین وسیله برای ایجاد احساس ارزشمندی در کارهامان است.
همانطور که ماهی به آب نیاز دارد، روانِ ما هم برای بقا به امید نیاز دارد. امید سوختِ موتورِ ذهنِ ماست. امید مثل کره برای مربای ماست.
RDH
ما فرهنگی هستیم که به صلح، رفاه و وسایل تزیینیِ کاپوتِ ماشین نیاز نداریم. ما همهٔ اینها را داریم. ما فرهنگی هستیم که به چیزی بیثباتتر از اینها نیاز داریم. ما مردم و فرهنگی هستیم که به امید نیاز داریم.
RDH
یعنی در شرایطی قرار بگیریم که به نظر میرسد همهچیز کاملاً در آن به فنا رفته، اما هر طور شده شرایط را بهسمت بهبود پیش ببریم.
RDH
«همیشه تلاش کردم طوری زندگی کنم که لحظهٔ مرگم به جای ترسْ احساسِ شادی کنم.»
مسعود صادقی
داستانهای گذشته هویت ما را تعریف میکنند و داستانهای آینده امیدمان را.
هَدیه
خیلی کم پیش میآید که روانشناسان چیزی را بهطور قطعی بدانند؛ اما یکی از چیزهایی که بهطور "قطعی" میدانند این است که آسیبهای دوران کودکیْ ما را به فنا میدهند. اثر گلولهبرفیِ ارزشهای اولیهْ دلیلیست بر اینکه تجربههای دوران کودکیمان، چه خوب و چه بد، تأثیراتی طولانیمدت روی هویتِ ما میگذارند و ارزشهایی اساسی میسازند که بیشترِ زندگیِ ما را تعریف میکنند.
احسان رضاپور
اثر نقطهٔ آبی نشان میدهد که مهم نیست محیط اطرافمان تا چه اندازه امن و راحت باشد؛ هرچه بیشتر بهدنبال موارد تهدیدآمیز بگردیم، بیشتر آنها را پیدا میکنیم.
Kosar Sobhani
خوبزندگیکردن بهمعنای اجتناب از رنجها نیست؛ بلکه بهمعنای رنجکشیدن برای هدفِ درست است.
Standing MAN
اگر لازم است کسی را متقاعد کنید که دوستتان داشته باشد، هرگز شما را دوست نخواهد داشت. اگر لازم است به کسی باج بدهید تا به شما احترام بگذارد، هرگز به شما احترام نخواهد گذاشت. اگر لازم است کسی را متقاعد کنید تا به شما اعتماد کند، درحقیقت هرگز به شما اعتماد نخواهد کرد.
vahid alizadeh
ما غبارهای کیهانیِ بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهٔ آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم
Zahra.kazemi6
خشمْ بدنِ شما را به جلو میرانَد و اضطراب آنرا وادار به عقبنشینی میکند. شادیْ ماهیچههای صورت را باز میکند، درحالیکه غم سعی میکند بر کل وجود شما سایه بیندازد. احساسْ الهامبخشِ عمل است و عملْ الهامبخشِ احساس. این دو جداییناپذیرند.
sara
رفتن بهدنبال شادیْ ارزشی زهرآلود است که مدتهاست به فرهنگِ ما معنا داده، ارزشی خودشکن و گمراهکننده. خوبزندگیکردن بهمعنای اجتناب از رنجها نیست؛ بلکه بهمعنای رنجکشیدن برای هدفِ درست است. چون اگر صرفاً بهخاطر زیستن محکوم به رنجکشیدن هستیم، شاید باید درسترنجکشیدن را هم یاد بگیریم.
stayesh
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان