بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دایی جان ناپلئون | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دایی جان ناپلئون

بریده‌هایی از کتاب دایی جان ناپلئون

۴٫۰
(۷۵۱)
وقتی من با عجله خودم را از اداره به خانه می‌رساندم علتش به چشم او این بود که جایی نداشتم بروم. اگر به زن دیگر نگاه نمی‌کردم برای این بود که عرضه‌اش را نداشتم
soroosh7561
دریغا از ایران که ویران شود، کنام پلنگان و شیران شود.
soroosh7561
جسم آدم توی کارخانه ننه آدم درست می‌شود امّا روح آدم توی کارخانه دنیا
reihane faraji
مرقوم بفرمایید: به حضور مبارک عالیجناب آدلف هیتلر دامت شوکته پیشوای بزرگ آلمان بعد از عرض ارادت و احترامات فائقه به عرض آن عالیجناب معظّم می‌رساند. فدوی یقین دارد که آن عالیجناب از مبارزات طولانی و سرسخت فدوی و مرحوم ابوی با استعمار انگلیس اطلاع کافی دارند، معهذا جسارتاً شرح مبارزات خود را ذیلاً به عرض عالی می‌رساند ... مرقوم فرمودید؟
Hanieh Sadat Shobeiri
امّا این دایی‌جان تو اگر خود چرچیل هم بیاید و به صد و بیست و چهار هزار پیغمبر قسم بخورد که با استوار فوج قزاق کاری ندارد باورش نمی‌شود
Hanieh Sadat Shobeiri
... اندر بلای سخت پدید آرند/فضل و بزرگ‌مردی و سالاری ...
amp37
به قول ناپلئون، فاصله خائن تا خادم یک قدم است. به شرط اینکه به موقع برداشته شود.
نیلوفر معتبر
اونکه ما دیدیم این‌جوری است که وقتی خاطر یکی را می‌خواهی.. آن وقتی که نمی‌بینیش توی دلت پنداری یخ می‌بنده ... وقتی می‌بینیش یک هُرمی توی این دلت بلند می‌شه،
sadra shamaii
جسم آدم توی کارخانه ننه آدم درست می‌شود امّا روح آدم توی کارخانه دنیا
Mohadese
لیلی ومجنون مرگ ومیر، شیرین وفرهاد مرگ ومیر، رومئووژولیت مرگ ومیر، پل وویرژینی مرگ ومیر، آن پاورقی عاشقانه مرگ ومیر. خدایا نکند واقعاً عاشق شده باشم و من هم بمیرم؟
Niloofar
تنها چیزی که در ذهنم مانده کلام اسداللّه میرزاست که یک موقعی زیر گوشم گفت: «باباجان، زیاد غصه نخور! با همه اینها، باز برنده هستی که عشق را شناختی. سعادتی بردی که در عمر کوتاه آدم نصیب همه کس نمی‌شود»
سپیده دم اندیشه
خدایا! چرا فرار کردم؟ چرا نماندم تا عکس‌العمل او را ببینم؟ خودم هم هیچ نمی‌فهمیدم. به خاطره‌ام رجوع کردم. هیچ‌جا نخوانده و نشنیده بودم که عاشق بلافاصله بعد از اظهار عشق فرار کند.
𝑱𝒂𝒅𝒐𝒐𝒈𝒂𝒓𝒆 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📖
«وقتی خاطرخواهی همه چیز دنیا را، همه مال ومنال دنیا را برای او می‌خواهی، پنداری حاتم طایی شدی»
کاربر ۵۳۸۲۶۷۹
ــ احمق جان، اگر دست روی این هندی بلند می‌کردی فردا توی کمپ انگلیسا دوتا گلوله توی مغز پوکت خالی می‌کردند.
محمد جواد
اولین بار بود که زشتی جنگ و اِشغال مملکت را حس می‌کردم. بیست روز بود که متفقین به مملکت سرازیر شده بودند.
محمد جواد
قبل از اینکه درباره عاشق شدن یا نشدنم به نتیجه برسم از سرنوشت عشاقی که مرور کرده بودم وحشت کردم. تقریباً همه آنها سرنوشت غم‌انگیزی داشتند و ماجرا به مرگ ومیر تمام شده بود.
.
من یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعدازظهر، عاشق شدم. تلخی‌ها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود، شاید اینطور نمی‌شد.
.
ممکن است آدم از یک فکر احمقانه خنده‌اش نگیرد ولی دلیل نمی‌شود که احمقانه نباشد.
Bookworm
اصلاً مثل اینکه با دوای سانفرانسیسکو عقل و هوشش هم سر جایش آمده است. باید قبول کرد که سانفرانسیسکو بهترین دوای امراض روحی است!
جهان
جسم آدم توی کارخانه ننه آدم درست می‌شود امّا روح آدم توی کارخانه دنیا ...
Parinaz

حجم

۴۵۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۹۶ صفحه

حجم

۴۵۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۹۶ صفحه

قیمت:
۱۵۲,۵۰۰
۷۶,۲۵۰
۵۰%
تومان