خوشبختانه بچه، حتی اگر عاشق باشد، خواب مهلتش نمیدهد که تا سحر بیدار بماند. ظاهراً این گرفتاریها مال آدمهای بزرگ عاشق است.
whos_mahyaaa
نه! نباید گریه کنم. از وقتی چشم به دنیا باز کرده بودیم حتی قبل از اینکه زبان باز کنیم و معنی کلمات را درست بفهمیم مرتب در گوش ما خوانده بودند: تو پسری نباید گریه کنی! ... مگر تو دختری که گریه میکنی؟ ... هوهو. این پسر نیست که گریه میکند دختره ...
کاربر ۵۴۵۵۲۴۶
من یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعدازظهر، عاشق شدم.
shariaty
خدایا! عاشقی چه کار سختی است! از درس حساب و هندسه هم سختتر است هیچ نمیدانم چه جواب بدهم.
Rezafaraj01
امّا، بابامجان، مگه خاطرخواهی به این آسانیها علاج میشه؟ بیپدر از هر درد و ناخوشی بدتره. دور از جون از حصبه و قولنج بدتره ...
Rezafaraj01
واللّه، بابامجان ... دروغ چرا؟ ... اونکه ما دیدیم اینجوری است که وقتی خاطر یکی را میخواهی.. آن وقتی که نمیبینیش توی دلت پنداری یخ میبنده ... وقتی میبینیش یک هُرمی توی این دلت بلند میشه، پنداری تنور نانوایی را روشن کردند ... همه چیز دنیا را، همه مال و منال دنیا را برای اون میخواهی، پنداری حاتم طایی شدی ... خلاصه آرام نمیگیری مگر اینکه آن دختر را برات شیرینی بخورند ... امّا این هم هست اگه خداینکرده اون دختر را به یکی دیگر شوهرش بدهند آن وقت دیگه واویلا ... ما یک همشهری داشتیم خاطرخواه شده بود ... یک شب آن دختره را برای یکی دیگه شیرینی خوردند. صبح آن همشهری ما زد به بیابان. تا حالا که بیست سال گذشته هنوز هیچ کس نفهمیده چی شده ... پنداری دود شد رفت آسمان ...
Rezafaraj01
امتیاز عبدالقادر به من این بود که من با ظرافت با زنم حرف میزدم و او با زمختی و خشونت. من روزی یک بار حمام میرفتم او ماهی یکبار. من شعر سعدی میخواندم او بادگلو میکرد. آن وقت در چشم زنم من بیهوش بودم او باهوش، من بیشعور بودم او باشعور. من زمخت بودم او ظریف ...
کاربر ۴۹۴۸۳۳۲
اگر توی اقیانوس غرق شده باشی و در آخرین لحظه که دارد جانت با زجر و شکنجه از بدنت درمیرود یک نهنگ هم نجاتت بدهد به چشمت شکل ژانت مکدونالد میشود.
کاربر ۴۹۴۸۳۳۲
چه آن وقت که بچه بودی، چه آن وقت که جوان بودی، چه حالا، عرضه سانفرانسیسکو نداشتی و نداری ...
دختر بهاری
جسم آدم توی کارخانه ننه آدم درست میشود امّا روح آدم توی کارخانه دنیا ...
دختر بهاری