بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برفک | طاقچه
تصویر جلد کتاب برفک

بریده‌هایی از کتاب برفک

۳٫۶
(۲۷)
ساختار جامعه جوریه که آدم‌های فقیر و تحصیل‌نکرده بیشترین آسیب رو از حوادث طبیعی و غیرطبیعی می‌بینن.
صبا بانو:)
این امکان وجود دارد که آدم برای جایی که همان لحظه در آن قرار دارد دلتنگ شود.
صبا بانو:)
هر چیزی که توی زندگیت در جریانه نتیجهٔ حرکت یه‌سری مولکوله که یه جای مغزت دارن به‌سرعت این‌طرف و اون‌طرف می‌رن.
شراره
چیزی که از لمسش اکراه داریم اغلب مهم‌ترین عنصر رستگاری‌مان است.
شراره
همهٔ ما از مرگ می‌ترسیم، با درجات مختلف. اون‌هایی که خلاف این رو ادعا می‌کنن دارن به خودشون دروغ می‌گن. آدم‌های سطحی‌ای هستن
شراره
عشق به ما کمک می‌کند تا هویتی پدید آوریم آن‌قدر خاطرجمع که راحت بتواند خود را تحت حمایت و توجه فردی دیگر قرار دهد.
صبا بانو:)
جالب این‌جاست که من دیوانهٔ بدن زن‌ها نیستم. عاشق ذهن‌شونم. ذهن یه زن. جریان دقیق و بی‌نقص یک‌جهته مثل حرکت گلوله توی لولهٔ تفنگ، مثل یه آزمایش فیزیکی. چه‌قدر لذت داره حرف زدن با یه زن روشنفکر که جوراب مشکی پوشیده و پاهاش رو می‌ندازه روی هم. این صدای خش‌خش جزئیِ کشیده شدن نایلون از خیلی جهات خوشحالم می‌کنه. طنز ماجرا اینه که بدون استثنا من جذب پیچیده‌ترین و دیوانه‌ترین و مشکل‌ترین زن‌ها می‌شم. من مردهای ساده دوست دارم و زن‌های پیچیده.»
zeynab
«نمی‌دونم نظر شخصی تو راجع‌به این ماده چیه ولی به‌نظرم اشتباهه که آدم حس مرگ رو از دست بده، حتا ترس از مرگ رو. مرگ مرزی نیست که بهش نیاز داریم؟ به زندگی یه‌جور بافت نفیس نمی‌ده؟ حس معنادار بودن؟ آدم باید از خودش بپرسه که ممکن بود بدون آگاهی از یه خط پایان، حد یا مرز، کارهاش زیبایی یا معنا داشته باشه؟»
نسیم رحیمی
قدرت مُردگان در این است که فکر می‌کنیم همیشه در حال تماشای ما هستند. مُردگان حضور دارند. آیا ترازی از انرژی وجود دارد که صرفاً متشکل از مُردگان باشد؟‌ البته در زمین هم هستند، خوابیده و در حال زوال. شاید رؤیای ما را می‌بینند.
نسیم رحیمی
«تلویزیون موقعی دردسره که یادت رفته باشه چه‌جوری باید نگاه کنی و گوش بدی، من و دانشجوهام دایم راجع‌به این بحث می‌کنیم. احساس می‌کنن باید علیه این رسانه بایستند، درست مثل نسل قبلی‌شون که علیه والدین و کشورشون ایستادن. من به‌شون می‌گم که باید یاد بگیرن دوباره شبیه بچه‌ها نگاه کنن. هر محتوایی رو تو ذهن‌شون ریشه‌کَن کنن. به قول تو کُدها و پیام‌ها رو پیدا کنن جک.»
صبا بانو:)
هر چی بیشتر چیزی رو تمرین کنی احتمال وقوع حادثه‌ای که بابتش تمرین کردی کمتر می‌شه.
شراره
«آخرسر یه سؤال باقی می‌مونه. آدم تمام عمرش با بقیه خداحافظی می‌کنه، ولی با خودش چه‌طوری باید خداحافظی کنه؟»
نسیم رحیمی
چیزی که از لمسش اکراه داریم اغلب مهم‌ترین عنصر رستگاری‌مان است.
teOdOr
«سردردها و خستگی رو فراموش کنین. اختلالات عصبی و رفتارهای خشن و غیرمعمول توی خونه‌ها چی؟ این‌ها یافته‌های علمی هستن. فکر می‌کنین این‌همه بچهٔ ناقص‌الخلقه از کجا می‌آن؟ از رادیو و تلویزیون.»
استودیوس
وقتی تمرینِ تلفظ می‌کردم مستقیم به دهانم زل می‌زد. یک‌بار دست راستش را کرد توی دهانم تا زبانم را در حالت صحیح قرار دهد. لحظهٔ غریب و وحشتناکی بود، عملی از سر صمیمیت هولناک. هیچ‌کس تا آن موقع به زبانم دست نزده بود.
m.dehnavi
«حرفم اینه که نمی‌تونی با غرق شدن تو یأس و ترحم به خود زنده‌ها رو از خودت ناامید کنی. مردم ازت انتظار دارن که شجاع باشی. چیزی که آدم‌ها از یه آدم روبه‌مرگ انتظار دارن
کاربر mim_ alf
موری گفت «این از شکل غلط توجه و دلسوزی نصیب آدم می‌شه. مردم مبتلا به پژمردگی مغز می‌شن. چون یادشون رفته شبیه بچه‌ها نگاه کنن و گوش بدن. یادشون رفته چه‌طور داده‌ها رو جمع‌آوری کنن. از نظر تأثیر روانی یه حریق جنگل توی تلویزیون مرتبهٔ پایین‌تری داره از تبلیغ یه ماشین ظرف‌شویی اتوماتیک. تبلیغ امواج عمیق‌تری داره، تجلی عمیق‌تر. ولی ما ارزش نسبی این‌ها رو واژگون کردیم. برای همین چشم و گوش و سیستم عصبی مردم این‌قدر خسته شده. یه مثال ساده از استفادهٔ نادرست.»
کاربر mim_ alf
معصیت انسان در تاریخ و در امواج خون خودش به وسیلهٔ تکنولوژی بغرنج شده، نفوذ هرروزهٔ مرگ خائن.
کاربر mim_ alf
طنز ماجرا اینه که بدون استثنا من جذب پیچیده‌ترین و دیوانه‌ترین و مشکل‌ترین زن‌ها می‌شم. من مردهای ساده دوست دارم و زن‌های پیچیده.»
zeynab
وقتی ناگهان از انگلیسی دست کشید و شروع به آلمانی حرف زدن کرد احساس کردم یکی از تارهای صوتی‌اش پیچ خورد. حسی وارد صدایش شد، خراش و غرغره‌ای شبیه بیدار شدن جاه‌طلبی یک هیولا. به من چشم‌غره رفت و ژست گرفت، قارقار کرد، تا مرز خفگی رفت. اصوات از بیخ زبانش فوران می‌کردند، صداهایی ناهنجارْ خیس از شورواشتیاق. فقط داشت به من الگوهای تلفظ حروف را نشان می‌داد ولی تغییرات چهره و صدایش باعث شد فکر کنم دارد بین دو سطح از وجود راهی باز می‌کند.
m.dehnavi

حجم

۳۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

حجم

۳۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
۳۸,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد