بریدههایی از کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
۳٫۶
(۲۲۷)
«زندگیکردن با تجربههای زندگی»، یعنی زندگی در لحظه، بسیار ارزشمندتر از زندگی ذهنی است.
elham
حقیقت این است که آنها نیز همانند شما رنج میکشند. تمامی آنها رنجِ از دستدادن عزیزی را تحمل کردهاند و یا، اگر عمر کافی داشته باشند، در آینده تحمل خواهند کرد. همهٔ آنها، در طول زندگی، گرفتار دردهای جسمانی بودهاند و یا در آینده گرفتار خواهند شد. همهٔ انسانها ناراحتی، خجالت، اضطراب، ترس و شکست را تجربه کردهاند. همهٔ ما خاطراتی حقارتآمیز، ناراحتکننده و یا شرمآور داریم. همگی ما رازهای پنهانِ دردناکی با خود داریم، اما نقابهای درخشان و شاد به چهره میزنیم و وانمود میکنیم همه چیز روبهراه است، مشکلی وجود ندارد و زندگی بر وفق مراد پیش میرود. اما واقعاً چنین نیست. آدمی برای انسانبودن، نسبت به دیگر مخلوقات، درد و رنج بسیار بیشتری را تحمل میکند.
سمانه
از نظر لغتشناسی ریشهٔ "forgiveness"، بخشش و «رهاکردنِ آن چیزی است که قبلاً روی داده است». گذشت، در واقع هدیهای است که به خودتان میدهید، نه به رویدادها یا افرادی که به زندگی شما آسیب وارد کردهاند.
سمانه
انسانها درگیر بازی قدرتمندی هستند که ذهن آنها برای غلبه بر محیط اطرافشان و تسلط بر آن ترتیب داده است، ولی این بازی اولین آسیب را به خود آنان میزند.
شاید دقت کرده باشید، بعضی وقتها مشکلات پیچیدهای در زندگی بهوجود میآیند که حتی اگر در خصوص چگونگی حلکردن آنها ایدهای داشته باشید، باز هم مدیریت آن از کنترل شما خارج میشود. این یک پندار نیست، بلکه نتیجهٔ درخواست بخش منطقی ذهن است که میخواهد کاری را انجام دهد که هرگز برای آن طراحی نشده است، و رنجبردن یکی از نتایج تلاش بیهودهٔ ذهن ما برای کنترل چیزهایی است که قابل کنترل نیستند.
RoYa
حقیقت این است که آنها نیز همانند شما رنج میکشند. تمامی آنها رنجِ از دستدادن عزیزی را تحمل کردهاند و یا، اگر عمر کافی داشته باشند، در آینده تحمل خواهند کرد. همهٔ آنها، در طول زندگی، گرفتار دردهای جسمانی بودهاند و یا در آینده گرفتار خواهند شد. همهٔ انسانها ناراحتی، خجالت، اضطراب، ترس و شکست را تجربه کردهاند. همهٔ ما خاطراتی حقارتآمیز، ناراحتکننده و یا شرمآور داریم. همگی ما رازهای پنهانِ دردناکی با خود داریم، اما نقابهای درخشان و شاد به چهره میزنیم و وانمود میکنیم همه چیز روبهراه است، مشکلی وجود ندارد و زندگی بر وفق مراد پیش میرود. اما واقعاً چنین نیست. آدمی برای انسانبودن، نسبت به دیگر مخلوقات، درد و رنج بسیار بیشتری را تحمل میکند.
melik
معنای مورد نظر ما از «پذیرش» عبارت است از: «قبولکردن کاملِ یک موضوع، بدون مقاومت».
Neda F
زمانی که درگیر مشکلات روانشناختی میشویم با این باور که تسکین درد و رنجِ ما نیاز به توجه ویژه دارد، زندگی خود را به حالت تعلیق درمیآوریم
کاربر ۱۲۵۰۶۲۳
درگیری شما با درد و رنج را میتوان به این ببر خانگی تشبیه کرد. هر زمان که برای آرامشدن درد و رنج خود، به این ببر کوچک غذا میدهید (اجتناب از تجربه) در واقع آن را تقویت میکنید. بهنظر میرسد غذادادن به این ببر عملی محتاطانه باشد. ببرِ درد و رنج، بهطور وحشتناکی نعره میزند و از شما میخواهد که همهٔ خواستههای او را برآورده کنید، در غیر اینصورت شما را خواهد بلعید. هنوز هم هر زمان که به او غذا میدهید، به قویترشدن درد و رنجتان کمک میکنید و به او اجازه میدهید تا کنترل بیشتری بر زندگی شما داشته باشد.
سمانه
- دردِ روانشناختی طبیعی است و همه آن را تجربه میکنند.
- نمیتوانید از درد روانشناختی خود خلاص شوید، اگرچه میتوانید گامهایی را برای جلوگیری از افزایش آن بردارید.
- درد و رنج دو مرحلهٔ متفاوت از وجود ما هستند.
- نباید خودتان را با رنجتان یکی بدانید.
- پذیرفتن درد، گامی در جهت رهایی از آن است.
- میتوانید از همین حالا شروع کنید که براساس ارزشهایتان زندگی کنید، اما برای این کار باید بیاموزید چگونه از ذهن خود بیرون بیایید و وارد زندگی شوید.
در نهایت، روش پذیرش و تعهد، ایجاد تغییری اساسی در دیدگاهتان را از شما میخواهد: تغییر شیوهٔ برخورد با تجربههای درونیتان
Dr_Bazgir
از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
شهرزاد بانو😇
اجتناب بیشتر، رنج بیشتر
وقتی سعی میکنیم از یک فکر، هیجان و یا احساس بدنی دردناک فرار کنیم، آن موضوع اهمیت بیشتری پیدا میکند و شدیدتر و بیشتر از گذشته روی میدهد، زیرا فرار به این معناست که افکار ترسناک را بهمعنای واقعی کلمه قبول کردهایم و به این ترتیب، آنها قابل باورتر و محکمتر از قبل میشوند، در نتیجه «درد حاضر» رشد میکند. در عین حال، وقتی با فرایندهای درونی دست به گریبان هستید، زندگی متوقف میشود و «درد غایب» نیز رشد میکند، و نقطهٔ سیاهِ وسط شکل بزرگ و بزرگتر میشود.
بهاره مظاهری
«اگر دوست نداری احساس و یا فکری را داشته باشی، حتماً آن را تجربه میکنی».
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
فکرکردن بهخودیخود خطرناک نیست، بلکه خطر اصلی در نوع نگرش شما نسبت به افکارتان است.
Reyhane Falahati
کسی که امروز صبحانهٔ شما را خورد چه کسی بود؟ صبحانه را در نظر بگیرید و یکبار دیگر بررسی کنید که آیا میتوانید با دنیای پشت چشمانتان ارتباط برقرار کنید.
حالا دقت کنید که چه کسی این کتاب را میخواند. توجه کنید که شما، اینجا و در این لحظه، در حال خواندن این کتاب هستید و باز توجه کنید کسیکه پشت چشمانی است که این کتاب را میخواند، زمانیکه امروز صبحانه میخوردید و زمانیکه شما کودک بودید، آنجا بوده است. شما در تمام این مدت، با تمام تغییراتی که در افکار، احساسات، نقشها و بدنتان اتفاق افتاده، خودتان بودهاید، و دقیقاً در همین لحظهای که به خطوط جوهر روی کاغذ خیره هستید، به کسی که خیره است، توجه کنید.
سمانه
- نباید خودتان را با رنجتان یکی بدانید.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
هنوز هم در بسیاری از زمینههای مشکلآفرین، افرادی که باهوش و موفق هستند، ضرورتاً شادتر و خوشبختتر از سایر همتایان خود در دیگر بخشهای جهان نیستند. مشکلات اجتماعی یا شخصی (مانند خودکشی) افرادی که در کشورهایی با شرایط اقتصادی فوقالعاده موفق زندگی میکنند، نسبت به همتایان خود که در شرایط اقتصادی نامساعدتری بهسر میبرند کمتر نیست (چیلیز و استروسال، ۲۰۰۴).
sh.tavakoli
پیشفرض ما این نیست که انسان بهخودیخود شادمان است و کسب تجربهای ناموفق و ناگوار میتواند این آرامش و خوشحالی را از او بگیرد، بلکه از دیدگاه روش مبتنی بر پذیرش و تعهد، رنج مسئلهای کاملاً طبیعی است و انسان باید بیاموزد که چگونه با آن کنار بیاید.
sh.tavakoli
ذهن همان زبان است و زبان همان تیغ دولبهای است که همزمان با خدمتهای بزرگ به ما، میتواند موجب رنج و بدبختی ما نیز بشود؛ البته اگر ذهنآگاه و هشیار نباشیم. پادزهر این کنشِ زبانیِ طبیعی در انسان، تفکیک و جداسازی خود از آنچه زبان به ما القا میکند، گشودگی نسبت به آنچه در درون رخ میدهد، در اینجا و الانبودن یا همان ذهنآگاهی، دیدنِ خود بهعنوان یک بافتار و زمینه، کشف و شناسایی ارزشها و تعهد به آنهاست.
کاربر ۲۸۱۸۱۰۵
خودِ مفهومسازیشدهٔ شما، خلاصهٔ طبقهبندیها و ارزیابیهای کلامی شما از خودتان است. خود مفهومسازیشده ، خودِ کلامی «من هستم» ها است. همانطور که در جملههای زیر میآید:
من سالخورده هستم، من مضطرب هستم، من مهربان هستم، من حقیر هستم، من دوستنداشتنی هستم، من بامزه هستم، من زیبا هستم و... .
خودِ مفهومسازیشده پر از محتواست. این محتوا، داستانی است دربارهٔ شما و زندگیای که برای خودتان تعریف کردهاید. این خودْ تمام افکار، احساسات، علائم بدنی، خاطرات و پیشامدهای رفتاریای است که شما در تصویر کلامی ثابتی از خودتان آورده و ترکیب کردهاید. این خود، خودی است که شما احتمالاً بیشتر با آن آشنا هستید، زیرا محصول کاربستهای طبیعی زبان برای شما و زندگیتان است.
خودِ مفهومسازیشده، از جنبهٔ به دامانداختن شما در آنچه باعث رنجتان میشود، بسیار خطرناک است، زیرا خودِ مفهومسازیشده با داستانی که شما برای توجیه کارهایتان، میگویید هماهنگ است و با تجربههای شما همخوانی دارد.
بهاره مظاهری
یک گربه اجاقگاز داغ را دوبار لمس نمیکند، اما حداقل نیاز به یکبار تجربهٔ مستقیم دارد تا از داغبودن آن آگاه شود. کودک انسان نیازی به لمسکردن اجاق داغ ندارد تا از آن آگاه شود، بلکه صِرف توضیح کلامی مادر میتواند برای او کافی باشد. در دنیای بیرونی و واقعی، این توانایی بشر ابزاری بیهمتاست، اما در دنیای درونی، این قواعد زبانی میتوانند زندگی ما را بهشکلی جدی محدود کنند.
احسان رضاپور
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
قیمت:
۹۷,۵۰۰
۴۸,۷۵۰۵۰%
تومان