بریدههایی از کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
۳٫۶
(۲۲۷)
گاهی ما منبع دردمان را در تاریخچه زندگی و آنچه بر ما گذشته است میبینیم و استدلال میکنیم: اگر این تاریخچه را نداشتیم، خیلی بهتر عمل کرده بودیم. این یک فریب زبانی است. درست است که گذشتهتان، شما را به جایی که امروز هستید، آورده است، و گذشتهتان منبع تنظیم درجهٔ ناراحتی شماست، اما اینکه این افکار و احساسات، امروز چگونه عمل کنند، به میزان زیادی به این بستگی دارد که شما با آنها چهکار کنید. الان موضوع این است: چهکار میتوانید بکنید تا از کشمکش با گذشتهٔ خود دست بردارید و اینجا و الان بهطور مؤثرتری عمل کنید؟
سمانه
کسی که خود را یک قربانی میبیند، نهایتاً، بهگونهای (ذهنی یا عینی) قربانی خواهد شد.
سمانه
در این کتاب میآموزید که افکار خود را به شیوهای جدید بهکار گیرید. افکار ما همچون لنزهایی هستند که جهان خود را از میان آن مشاهده میکنیم. همگی تمایل داریم به لنزهای خاص خود محکم بچسبیم و به آنها اجازه میدهیم تا چگونگی تعبیر ما از تجربیاتمان را به ما دیکته کنند؛ تا جایی که ماهیت وجودی ما را شکل میدهند. اگر اکنون در لنزهای درد روانی خود گیر افتادهاید، شاید با خود بگویید: «من افسردهام».
Funny Coubs
تصور کنید در حال راندن اتوبوسی هستید که نامش «زندگی من» است. مثل همهٔ اتوبوسها، در مسیر خود مسافرانی را سوار میکنید. در اینجا، مسافران شما خاطرات، احساسات بدنی، هیجانات شرطیشده، افکار برنامهریزیشده، کشش و رغبتهای درونی و... هستند. شما به بعضی از مسافران علاقه دارید؛ مانند پیرزنی مهربان و عزیز که امیدوارید در قسمت جلو و نزدیک شما بنشیند. به بعضی از مسافران نیز علاقهای ندارید؛ مثل اعضای یک باند مخوف که دوست دارید، هرچه زودتر، به اتوبوس دیگری بروند.
آیا درست است اگر بگوییم که وقتی این کتاب را شروع کردید، روی این مسافران تمرکز داشتید؟ آنها ماهیت درگیری و منازعهٔ شما را با دردهای روانشناختیتان تعیین میکردند. احتمالاً زمان زیادی را صرف کردهاید که بعضی از مسافران خاص را پیاده کنید، ظاهرشان را تغییر دهید، یا کاری کنید که آنها را کمتر ببینید. اگر از اضطراب شدید، کشش و فشارهای رنجآور، یا احساس دردناک غمگینی رنج میبردید، احتمالاً تلاش میکردید اتوبوس را متوقف کنید و مسافران بدقلق و ناخوانده را مجبور به ترک آن کنید.
بهاره مظاهری
در درون انسان، قانون بسیار متفاوتی حاکم است: «اگر دوست نداری احساس و یا فکری را داشته باشی، حتماً آن را تجربه میکنی
سحر
اگر احساسات ناراحتکنندهای نسبت به خود دارید و بهعمد آنها را پنهان میکنید، هر کاری که برای جبران این احساس بکنید، به شما این نکته را یادآوری میکند که: «در عمق وجود من مشکلی نهفته است».
کاربر ۵۹۸۰۵۴۷
رنجبردن یکی از نتایج تلاش بیهودهٔ ذهن ما برای کنترل چیزهایی است که قابل کنترل نیستند.
کاربر ۶۹۵۸۳۷
اگر دوست نداری احساس و یا فکری را داشته باشی، حتماً آن را تجربه میکنی». این قانون در اصطلاح به این معناست که مثلاً اگر نمیخواهی احساس اضطراب کنی، اضطراب بیشتری احساس خواهی کرد، و زندگی محدودتری خواهی داشت.
n1995ch
پیمودن مسیر یک زندگی دلخواه و آموختن اینکه چگونه میتوانید آرزوهایتان را برآورده کنید کار آسانی نیست، زیرا ذهن شما، همانند ذهن تمامی انسانهای دیگر، مانعی را پس از یک مانع و دامی را پس از یک دام بر سر راه شما قرار خواهد داد.
elham
«انحراف زندگی» نشانهٔ میزان رنج شماست.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
چگونه میتوان آنچه را که در ذهن و بدنتان در جریان است، مشاهده کنید، بدون اینکه به افکار و احساسات خود چسبیده باشید.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
پذیرفتن درد، گامی در جهت رهایی از آن است.
elham
در حقیقت مصرف قرصهای ضدافسردگی بهقدری بالاست که رودخانهها را نیز آلوده کرده و حتی ماهیهایی که صید میشوند نیز از این آلودگی دور نماندهاند
کاربر ۴۸۲۳۴۳۴
پذیرفتن درمان براساس روش پذیرش و تعهد، مبتنی بر این مفهوم ـ بهعنوان یک قانون ـ است که تلاش برای رهایی و خلاصشدن از درد و رنج فقط باعث افزایش آن میشود، و شما را بیشتر در خود گرفتار میکند. در چنین شرایطی تمام فکر و ذکر فرد خلاصشدن از درد و رنج است و تقریباً زندگیکردن را کنار میگذارد.
sh.tavakoli
«چه اتفاقی میافتاد اگر آنها جنگی به راه میانداختند و کسی برای جنگیدن نمیآمد».
rayeheh jafari
- گاهی برای کنترل آنچه فکر یا حس میکنید، دچار مشکل شدهاید.
- تجربههای زندگی و شخصیت خود را براساس افکاری که از خود دارید تعریف کردهاید.
- تمایل دارید افکار خود را واقعی تلقی کنید، پس زندگی را از دریچهٔ افکارتان میبینید.
- افکاری که با آنها درآمیختهاید موجب درگیری بیشتری در شما شدهاند.
- چالش و درگیری با افکار راهکار مؤثری برای شما نبوده است.
این افکار در کنار یکدیگر، مجموعهای از شرایط خطرناک را موجب میشوند که منجر به رنج شما خواهد شد. اگر این پنج مورد صحیح باشند، پس قطعاً در حال رنجبردن خواهید بود. اما اگر یاد بگیرید بهجای آنکه سعی در کنترل افکار یا احساسات خود داشته باشید، صرفاً افکار و یا عواطف خود را مشاهده کنید، چه اتفاقی رخ میدهد؟ فکرکردن بهخودیخود خطرناک نیست، بلکه خطر اصلی در نوع نگرش شما نسبت به افکارتان است.
سمانه
آدمها با آنکه میدانند ممکن است در روابط انسانی آسیب ببینند، همچنان با هم دوستی میکنند و به یکدیگر عشق میورزند. با اینکه میدانند روزی خواهند مُرد، همواره به آینده امید میبندند.
Funny Coubs
متأسفانه برخی روشهای اجتناب از درد و رنج، ماهیتی آسیبزا دارند. مثلاً پرتکردن حوا س و یا مصرف مواد و داروهای غیرقانونی شاید موقتاً درد را کاهشده ند، اما، پس از مدتی، درد قویتر از قبل بازمیگردد و آسیب بیشتری ایجاد میکند. انکار و بیتفاوتی آموختهشده نیز باعث کاهش درد میشوند، اما دیری نمیگذرد که درد و رنجی بیشتر از آنچه از بین رفته، نمایان میشود.
امکان پایداری و همیشگیبودن دردهای روانشناختی ، حقیقت تلخی است که همگی ما باید با آن مواجه شویم و آن را بپذیریم
هستی
ترکیب و درآمیختهشد ن با هریک از جنبههای هویتتان، این مشکل را ایجاد میکند که بهمحض آنکه به آن جنبهٔ خاص هویتتان میچسبید، جهان را به قیمت حفظ آن، تحریف میکنید. این موضوع به همان اندازه که در مورد جنبههای مثبت درست است، در مورد جنبههای منفی هم صدق میکند. مثلاً فرض کنید شما در تکمیلِ جملهٔ «صفتی که در مورد خودم بسیار دوست دارم، این است که...» نوشته باشید: «آدم مهربانی هستم». خوب است، اما آیا همیشه، همهجا و در مورد همه مهربان هستید؟
انسانها موجودات پیچیدهای هستند. هرگاه بگویید: «من الف هستم» نمیتوانید تمامِ این حقیقت را بهسادگی بیان کنید. قطعاً زمانهایی هست که شما «الف» نیستید. فرقی نمیکند که «الف» مثبت باشید یا منفی. اگر نوشتهاید: «من آدم مضطربی هستم» مسلماً میتوانید لحظهای را بهخاطر بیاورید که مضطرب نبودهاید. اما دقت کنید که وقتی متوجه میشوید «الف» صددرصد درست نیست، چه احساسی به شما دست میدهد. این موضوع در شما تشویش ایجاد میکند.
بهاره مظاهری
اغلب، خود را به دردهایمان میچسبانیم و در مورد زندگی براساس احساسی که داریم ـ و نه اعمالی که انجام میدهیم ـ قضاوت میکنیم، و بهنوعی، به دردمان تبدیل میشویم.
کاربر ۳۱۰۹۴۷۹
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
قیمت:
۹۷,۵۰۰
۴۸,۷۵۰۵۰%
تومان