بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فرمانده؛ ونزوئلای هوگو چاورز | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب فرمانده؛ ونزوئلای هوگو چاورز

بریده‌هایی از کتاب فرمانده؛ ونزوئلای هوگو چاورز

۳٫۳
(۴۳)
آنچه الگوی چاوز را مسموم و از دور خارج کرد واقعیت‌های تلخ کشور تحت فرمانش بود: بالاترین نرخ بزهکاری و جنایت در جهان، فروپاشی اقتصادی، و اعتراض‌های رو به تکاثر ملت علیه وضع موجود. حالا دیگر هیچ فریاد هلهله‌ای در گوش‌هایش نمی‌پیچید، حالا دیگر هیچ جماعت عاقلی در محوطه کاخ پای صحبت‌هایش نمی‌نشست.
yazdaan
صدها لاشخور از وسط آسمان به وسط زباله‌ها شیرجه می‌زنند تا چیزی بیابند و به آن نوک بزنند. این لاشخورها رقبایی نیز دارند. رقبای آن‌ها آدم‌های زباله‌گردی هستند که می‌کوشند از میان کوه زباله‌ها قوطی‌های آهنی، جعبه‌های مقوایی، لباس، آهن‌پاره و چیزهایی از این قبیل را پیدا و جمع‌آوری کنند.
yazdaan
ملت مشغول تماشای فیلم سینمایی یا مسابقه فینال بیسبال یا سریال تلویزیونی بودند که ناگهان تصویر رئیس‌جمهور در حالی که لبخندی بر چهره داشت به روی صفحه می‌آمد. او به دوربین خیره می‌شد و پس از مکث کوتاهی به بینندگان می‌گفت: «آها! پس پخش سراسری داریم. چه عالی. شب به خیر هموطنان عزیز.
yazdaan
«برخی از مردم زیر دوش آواز می‌خوانند، و حمام گرفتنشان نیم ساعت طول می‌کشد. اما بچه‌ها این اصلا کار درستی نیست. من خودم تایم گرفته‌ام، در عرض سه دقیقه می‌شود حمام گرفت؛ من الان مدت‌هاست دوش سه دقیقه‌ای می‌گیرم و اصلا هم بوی گند نمی‌دهم... اگر قرار باشد که شما در حمام، کنار صابون و کیسه و شامپو، لم بدهید و شیر آب هم باز باشد، یا برای خودتان به، اسمش چی بود؟، جکوزی بروید خوب در این صورت شما چه جور کمونیستی هستی؟ ما در عصر جکوزی به سر نمی‌بریم، ما در عصر کمونیسم به سر می‌بریم.»
yazdaan
فرمانده با اعلام جنگ علیه فساد به قدرت رسیده و با ادامه حملات لفظی‌اش به مفسدان؛ قدرت خود را حفظ کرده بود، اما موقعی که معلوم شد فساد در دولت خودش ریشه دوانیده سکوت اختیار کرد
yazdaan
همه‌اش تقصیر چاوز است. او درکی از علم اقتصاد ندارد.»
yazdaan
او می‌گوید: «کاخ ریاست‌جمهوری یک کوله‌پشتی بزرگ به من داده بود. کارِ من این بود که دنبال سرِ پرزیدنت حرکت کنم و همه نامه‌های مردم را بگیرم و در کوله‌پشتی‌ام بگذارم. خدای من، موقعی که پرزیدنت قدم به میان جمعیت می‌گذاشت همه اهالی شهر به سمتش هجوم می‌آوردند. تعداد مردم به قدری زیاد بود که احساس خفگی می‌کردیم. مردم واقعآ عاشق پرزیدنت بودند. همه می‌خواستند بغلش کنند یا چیزی ازش بپرسند.» نامه‌ها سپس همان شب توسط کارمندان «اداره ویژه» خوانده و خلاصه آن‌ها تایپ می‌شد تا پرزیدنت بتواند صبح روز بعد به هنگام صرف صبحانه آن‌ها را بخواند.
alraz
نام و چهره فرمانده در هر جایی که تصورش را بکنید بود: بیلبوردها، نقاشی‌های دیواری، تی‌شرت‌ها، عروسک‌ها، ماگ‌ها. او حاکم یک دموکراسی اقتدارگرا بود؛ نظامی التقاطی مرکب از کیشِ شخصیت‌پرستی و حکومت تک‌نفره که اجازه فعالیت به احزاب مخالف را می‌داد، آزادی بیان را تاب می‌آورد، و انتخابات آزاد را برگزار می‌کرد، هرچند که این انتخابات چندان منصفانه نبود. یک‌سوم جمعیت ونزوئلا چاوز را می‌پرستیدند، یک‌سوم دیگر از او نفرت داشتند، و بقیه جمعیت مابین این دو گروه در نوسان بودند.
alraz
روزانه‌اش، در زیر مدخل ۲۵ اکتبر ۱۹۷۷، نوشت: «سیمون بولیوار از تو استدعا دارم که بیایی. که برگردی. به این‌جا بیایی. این امکان‌پذیر است... این جنگ سال‌ها به طول خواهد انجامید... من باید این جنگ را هدایت کنم. حتی اگر به بهای کشته شدنم تمام شود. کشته شدنم مهم نیست. آنچه مهم است این است که من برای این کار زاده شده‌ام.»
imaanbaashtimonfared
صاحبان خِرد و اندیشه کوشیدند شعله‌هایی بیفروزند تا فکر و خِرد جمعی را فروزان و نورانی کند. اما این شمع‌های منفرد در زیر موج تاریک و بلندِ بی‌ثباتی‌های اجتماعی خاموش شدند.
ایران
انقلاب خالی بود. نه بهشت، نه جهنم، فقط دوزخ، ابهامی غم‌افزا در حد وسط بلندپروازی و توهّم. ف
شهریار
شما می‌توانید واقعیت را به هر شیوه‌ای که دلتان می‌خواهد، زیبا یا زشت، شاد یا غمگین، عرضه کنید.
Anonymous
نیکولاس مادورو (که پس از مرگ چاوز رئیس‌جمهوری ونزوئلا شد) یکی از شاخص‌ترینِ مریدان بود. این مرد قدبلند، با سبیل کلفت و موهای مشکی، جز دیپلم دبیرستان هیچ مدرک و تخصص دیگری نداشت اما به دلیل رفتار و سلوک خاضعانه‌اش در برابر چاوز و غریزه پیشرفتش، توانست به مناصب عالی حکومتی برسد. مادورو دوران کاری خود را با رانندگی اتوبوس در کاراکاس شروع کرد اما به زودی یک گواهی پزشکی ارائه کرد که در آن نوشته شده بود وی از نوعی معلولیت رنج می‌برد. مادوروی جوان با ارائه همین گواهی توانست شغل جایگزینی در اتحادیه کارگران به دست آورد.
imaanbaashtimonfared
یک‌بار لامدا و جیوردانی در سفر به مسکو دوتایی سوار یک لیموزین شده بودند. شهر پر از رستوران‌های آمریکایی مک‌دونالد بود. لامدا برای این‌که سربه‌سر همکار مارکسیستش بگذارد، توجه او را به انبوه تابلوهای نئونی «M» بر سردرِ رستوران‌های مک‌دونالد جلب کرد و سپس گفت: «خورخه جان! نکند منظور از این M ها Moscow (مسکو) است؟» لامدا این‌طوری می‌خواست به پیروزی کاپیتالیسم بر کمونیسم اشاره کند.
ایران
لامدا هر بار که جیوردانی را می‌دید که با نقشه‌های لوله‌کرده در زیر بغلش وارد جلسات کابینه می‌شود آشکارا مسخره‌اش می‌کرد. او خطاب به جیوردانی می‌گفت: «خورخه، با خودت بازوکا آوردی تا همه ما را بکشی؟
ایران
توهین‌هایی که چاوز علیه مخالفانش می‌کرد ظاهرآ خودجوش بود اما در واقع از روی حساب و کتاب‌های دقیق بود. او با این فحاشی‌ها می‌خواست طرف مقابل را تحریک کند و به هدفش هم می‌رسید. مخالفان چاوز بارها و بارها به این دامی که او برایشان گسترده بود افتادند.
م
یک‌سوم جمعیت ونزوئلا چاوز را می‌پرستیدند، یک‌سوم دیگر از او نفرت داشتند، و بقیه جمعیت مابین این دو گروه در نوسان بودند. ونزوئلا که بزرگ‌ترین ذخائر نفتی جهان را دارد، سال‌های طولانی از درآمدهای سرشار نفتی برخوردار بود. سیل این دلارهای نفتی همواره توانسته بود از شدت فقر در کشور بکاهد. دولت به لطف این درآمدهای بی‌سابقه نفتی آموزش و بهداشت را رایگان کرده، انواع وام‌های بی‌بهره با اقساط بلندمدت را در اختیار مردم گذاشته، و برای آن‌ها شغل و کار ایجاد کرده بود. اما تصمیم‌های نادرست و غیرعلمی، پدرِ اقتصادِ کشور را درآورده بود. تورم پول‌های مردم را به کاغذپاره تبدیل کرده بود، هرازگاه قفسه‌های سوپرمارکت‌ها از کالاهای ضروری خالی می‌شد، و کاغذبازی نفس صاحبان صنایع و فعالان اقتصادی، و نیز مردم عادی، را می‌گرفت. کوبا و چند متحد کم‌شمار دیگر در برابر چاوز تعظیم می‌کردند ولی همزمان چشم به جیب او داشتند تا پاداش تعظیمشان را در قالب کمک‌های نقدی یا محموله‌های نفتی مجانی دریافت کنند.
محمدرضا
برای درک انقلاب‌ها و مشارکت‌کنندگانش، باید آن‌ها را از فاصله نزدیک مشاهده و از فاصله دور قضاوت کنیم. سیمون بولیوار
محمدرضا
درست است که تعداد اعتراض‌های مردمی بسیار زیاد بود اما این اعتراض‌ها هیچ‌وقت به هم نمی‌پیوستند و رهبری مشخصی هم نداشتند. به این ترتیب فرمانده می‌توانست با استفاده از روش‌های نرمِ عاری از خشونت آن‌ها را کنترل و خنثی کند.
yazdaan
آن‌ها نه آزادی بیان می‌خواستند نه هیچ آزادی دیگری؛ تنها خواسته‌شان آب آشامیدنی، برق، شغل، و جاده بود. آن‌ها با مسدود کردن جاده‌ها صدای اعتراضشان را بلند کردند.
yazdaan

حجم

۴۷۴٫۵ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۱۰ صفحه

حجم

۴۷۴٫۵ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۱۰ صفحه

قیمت:
۲۰۵,۰۰۰
تومان