بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیاده | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب پیاده اثر بلقیس سلیمانی

بریده‌هایی از کتاب پیاده

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۰از ۱۱۳ رأی
۴٫۰
(۱۱۳)
مادرشوهرش ابایی نداشت بنشاندش پشت لگن خمیر و تشت رخت‌های چرک و قصه بسازد از حاملگی‌های خودش و از زایمان‌هایش و کارهای سخت بعد از زایمان. حتا یک‌بار گفته بود کرامت را میان کرت‌های یونجه زاییده. گفته بود زن‌های قدیمی فیس‌وافاده‌شان کم‌تر بود و کسی لی‌لی به لالای‌شان نمی‌گذاشت. تا دقیقهٔ آخر بارداری‌شان در مزارع کار می‌کردند و بچه را هم که به دنیا می‌آوردند، با خوردن یک ظرف کاچی دوباره می‌شدند همان آدمی که بودند. انیس بارها خواسته بود بگوید زنی که مثل سگ می‌ترقد و چندتا چندتا بچه به دنیا می‌دهد با او فرق می‌کند
مروارید ابراهیمیان
انیس صدای تق را که می‌شنود، همان کنار رخت‌خواب‌ها روی بالش می‌نشیند. نگاه می‌کند به قفلی که به درِ میانی زده شده. گره روسری‌اش را شُل می‌کند. کتاب کم‌برگی برمی‌دارد و شروع به باد زدن گَل‌وگردنش می‌کند. دست می‌کشد زیر غبغبش، خیسِ عرق است.
mary.sdn
ملیحه بیش‌تر از انیس خوشحال بود از کشف خودش. امان، امان از حرف مردم، از افترا، از اتهام. چه کردند کرامت و خانواده‌اش و گورانی‌ها با این دختر، چه کردند با این بدبخت کم‌سواد. الله الله از نفهمی مردم.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
بعضی آن‌قدر نو بودند که انیس بعد از آن‌که برای کامران تنگ شدند آن‌ها را شست و جمع‌شان کرد. نه این‌که امید داشته باشد دوباره بچه‌دار شود، بیش‌تر به این دلیل که در عمرش چیزی را بیرون نینداخته بود.
Ailin_y
زور ده ورزا در پاهایش جمع شده بود. همین حالا بود که در را باز کند و با بچه‌اش همهٔ خیابان‌های تهران را بدود تا برسد به بیابان. به برهوت خالی. جایی که در آن از آدمیزاد خبری نباشد.
Ailin_y
صدای گریهٔ بچه و خندهٔ پرستارها می‌پیچد زیر سقف و او به دهانِ بازی فکر می‌کند که از این به بعد باید در آن روزی بریزد.
Ailin_y
«پاشو انیس... پاشو بیچاره... دست روی زانوهات بگذار و بلند شو. تقدیر تو ستم‌کشیه خانم. پاشو...»
فاطمه
آن اوایلِ بدبختی‌هایش که پول نداشت شامپو و صابون بخرد و با پودر لباس‌شویی سروبدنش را می‌شست، موهایش مشت‌مشت می‌ریختند، طوری که ترسید کچل بشود. برای همین هر طور بود شامپوی خمره‌ای را می‌خرید. یک وعده غذا کم‌تر می‌خورد؛ زن لاغر بهتر از زن کچل است.
همچنان خواهم خواند...
گلیم بخت کسی را که سیاه ببافند به آب زمزم هم سفید نمی‌شود.
غریو دیو توفان

حجم

۲۶۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

حجم

۲۶۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۲۴,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد