بریدههایی از کتاب عقاید یک دلقک
۳٫۵
(۱۵۷)
آنها برای مقاصد خودشان همهچیز را " به خدمت" درمیآورند و همهچیز تأثیری سوءتفاهمآمیز و گیجکننده خواهد داشت
Hamid_R_khani
به نظر من چیزی ناخوشایندتر از این نیست که زنی شوهرش را با تلخی و ترشرویی نگاه کند، آن هم به این علت که باردار است.
Hamid_R_khani
این مردم هیچی نمیفهمند. البته همهٔ آنها میدانند که دلقک باید افسرده باشد تا بتواند نقش دلقک را درست اجرا کند، اما این را که افسردگی تا چه اندازه برای خود دلقک جدی است، نمیتوانند حدس بزنند.
Hamid_R_khani
بدترین دردی که من گرفتار آنم سرشت من است
mani
لحن سرد و خشک صدای او تبدیل به سادیسم ساده شده بود. گفت " ما سر صد مارک حقالزحمه برای دلقکی به توافق رسیده بودیم که زمانی دویست مارک ارزش داشت." و برای اینکه به من فرصتی برای عصبانی شدن بدهد، مکث کوتاهی کرد، اما من سکوت کردم و او همانطور که طبیعتش اقتضا میکرد، دوباره با لحنی ناشایست ادامه داد " من مدیر یک انجمن عامالمنفعه هستم و وجدانم به من اجازه نمیدهد به دلقکی صد مارک دستمزد بدهم که بیست مارک هم برایش کافی است، حتی میشود گفت زیادش هم هست." دلیلی نمیدیدم که سکوتم را بشکنم.
آسیه
برای اولینبار در زندگیام پی بردم اشیایی که یک نفر بعد از مرگ و یا رفتنش برجای میگذارد چهقدر وحشتناکاند.
Vahid&Maryam
بعضی وقتها نمیدانم آن چیزی را که واقعاً خودم عیناً به نحو محسوسی تجربه میکنم حقیقت دارد یا آنچه در درونم تجربه کردهام، مسائل را با هم قاتی میکنم
Vahid&Maryam
تقریباً تمام کاتولیکهای تحصیلکرده در این صفت مشترکاند که یا در پناه سدی از اعتقادات جزمی مینشینند و اصولی را که با جزماندیشی ساختهاند به اطراف خود میپراکنند یا اینکه وقتی آنها را رودرروی حقایق تزلزلناپذیرشان قرار میدهند، به " طبیعت انسانی" اشاره میکنند و میخندند. هر وقت لازم باشد لبخند تمسخرآمیزی میزنند گویی الآن نزد پاپ بودهاند و او یک قسمت از خصلت مصونیت از خطا را به آنها داده است. درهرحال، هر وقت آدم درصدد برآید حقایق شرمآورِ با خونسردی بشارت دادهشدهشان را کاملاً جدی بگیرد، آن وقت یا به او برچسب " پروتستان" میزنند یا آدم خشکی که شوخی سرش نمیشود. اگر با آنها به بحثی جدی دربارهٔ مسائل زندگی زناشویی بپردازی، بلافاصله صحبت را به هنری هشتم میکشانند، با این توپ سیصد سال است که شلیک میکنند، به این وسیله میخواهند ابراز کنند که کلیسای آنها چهقدر سختگیر است، اما همین که آنها بخواهند انعطافپذیری و نرمش کلیسا را نشان دهند و اینکه چه قلب بزرگ و رئوفی دارد، آنگاه شروع به تعریف حکایتهای بزویتس یا جکهای اسقفها میکنند، البته فقط برای آنها که از خودشان هستند و آنها را ــ البته دستچپی و یا دستراستی بودن دیگر تفاوتی ندارد. ــ تحصیلکرده و باهوش میدانند.
Vahid&Maryam
مسئلهای که منجر به تولید یک بچه میشود موضوعی نسبتاً بیپرده و صریح است اما اگر دلتان بخواهد میتوانیم دربارهٔ لکلکها با هم حرف بزنیم. اما هر آنچه شما در موعظههایتان در مورد این مسئلهٔ ملموس زیر گوش مردم میخوانید و وعظ میکنید و آموزش میدهید چیزی جز تظاهر نیست. شما در ته قلبتان این کار را یک کثافتکاری به خاطرِ دفاع از خود در مقابل طبیعت میدانید که با ازدواج مشروعیت مییابد ــ یا با این خیال واهی، نیاز جسمی را از جنبهٔ دیگر قضیه که با آن ارتباط تنگاتنگ و عمیقی دارد و پیچیدهتر هم هست، جدا میسازید. اما حتی زنی که بهاجبار تن به تقاضای شوهرش میدهد و یا کثیفترین دائمالخمری که برای رفع نیاز نزد فاحشهای میرود و نه خود آن فاحشه، جسم صرف نیستند. شماها با این مسئله مثل یک فشفشهٔ سال نو مسیحی رفتار میکنید ــ درحالیکه مثل یک دینامیت است."
Vahid&Maryam
یک هنرمند مرگ را همیشه با خودش یدک میکشد، درست مانند یک کشیش خوب که همیشه کتاب دعایش را با خودش به همراه دارد.
Zohreh Deljoo
درحالیکه خواهر روحانی بهآرامی به دعا خواندنش ادامه میداد، من هم دست ماری را گرفته بودم و هاینریش سعی کرد با صدای آهسته برای ماری توضیح دهد که روحِ موجودی که او نتوانسته بود به دنیا بیاورد به چه سرنوشتی دچار خواهد شد. به نظر میرسید ماری شدیداً متقاعد شده است که کودک ــ او آن را اینطور مینامید ــ هرگز به بهشت نخواهد رفت، چون غسل تعمید داده نشده بود. او دائم تکرار میکرد که طفل در برزخ باقی خواهد ماند و من آن شب برای اولینبار پی بردم که کاتولیکها چه مزخرفاتی را سر کلاس درس دینی در مدرسه یاد میگیرند.
Zohreh Deljoo
زیباییشناسان را بهتر است به وسیلهٔ یکی از اشیای باارزش هنری به قتل رسانید تا حتی در مرگ هم از اینکه به اثری هنری هتکحرمت شده، عصبانی شوند. به این منظور، یک مجسمهٔ مریم مقدس به اندازهٔ کافی باارزش نیست و بیشازحد محکم است، چون زُمرویلد حتی در حال مرگ هم امکان دارد با این تسلی که مجسمه نجات پیدا کرده باشد با آرامش جان بسپارد. یک تابلو نقاشی هم به اندازهٔ کافی سنگین نیست، حداکثر قاب آن، و همین مسئله برایش تسلیبخش خواهد بود که شاید حداقل خودِ تابلو نقاشی آسیبی نبیند. شاید بتوانم بعد از خراشیدن رنگ یک تابلو نقاشی باارزش، او را به وسیلهٔ بومِ آن خفه کنم یا به دار بزنم؛ گرچه یک قتلِ بینقص نیست، قتل کامل و بیعیبِ یک زیباشناس که هست.
Zohreh Deljoo
دلقکی که به میخوارگی بیفتد خیلی سریعتر از یک شیروانیسازِ مست سقوط خواهد کرد.
Zohreh Deljoo
مدتهاست از حرف زدن با دیگران راجعبه پول و هنر دست کشیدهام. هر وقت این دو مقوله کنار هم قرار گیرند، هرگز نمیتوان انتظار حفظ تعادل را داشت: برای هنر، یا کمتر از آنچه درخورش است پرداخته شده و یا بیشتر از آن.
Sarina
مدتهاست از حرف زدن با دیگران راجعبه پول و هنر دست کشیدهام. هر وقت این دو مقوله کنار هم قرار گیرند، هرگز نمیتوان انتظار حفظ تعادل را داشت: برای هنر، یا کمتر از آنچه درخورش است پرداخته شده و یا بیشتر از آن.
Sarina
یک هنرمند مرگ را همیشه با خودش یدک میکشد، درست مانند یک کشیش خوب که همیشه کتاب دعایش را با خودش به همراه دارد.
عبدالله قهری
دلقک باید افسرده باشد تا بتواند نقش دلقک را درست اجرا کند، اما این را که افسردگی تا چه اندازه برای خود دلقک جدی است
عبدالله قهری
سکوت سلاح خوبی است.
محمد ناسخی
مدتهاست از حرف زدن با دیگران راجعبه پول و هنر دست کشیدهام. هر وقت این دو مقوله کنار هم قرار گیرند، هرگز نمیتوان انتظار حفظ تعادل را داشت: برای هنر، یا کمتر از آنچه درخورش است پرداخته شده و یا بیشتر از آن.
amir hossein kamali
" شنیِر، بس است دیگر، دست از این حرفهای بیهوده بردارید. شما اصلاً چهتان است؟"
گفتم " کاتولیکها مرا عصبی میکنند، چون آنها انسانهایی غیرمنصف هستند."
خندهکنان پرسید " و پروتستانها؟"
" آنها هم با کلنجار رفتن با وجدانشان مرا مریض میکنند."
درحالیکه همچنان میخندید پرسید " و کافرها چهطور؟"
" آنها حوصلهام را سر میبرند، چون فقط دربارهٔ خدا صحبت میکنند."
Hosein
حجم
۳۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه
حجم
۳۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان