بریده‌هایی از کتاب خرده‌ عادت ها

هر روز یک درصد بهتر

هدف این نیست که کتابی بخوانید، بلکه

اما در درازمدت، اغلب، کیفیت زندگی‌های‌مان به کیفیت عادت‌های‌مان بستگی دارد

از همین‌جا شروع کنید و از نتیجه به‌سمت عقب حرکت کنید تا به آن آدمی برسید که باید برای گرفتن آن نتیجه باشید.

کاربردی‌ترین راهِ تغییردادن آن کسی که هستید، همان تغییردادن کارهایی است که انجام می‌دهید.

هرچه بیش‌تر یک رفتار را تکرار کنید، هویت مرتبط با آن رفتار را تقویت می‌کنید.

هرچه فکر یا عملی بیش‌تر با هویت شما گره خورده باشد تغییردادن آن سخت‌تر می‌شود.

دلیل انتخاب هدف این است که بازی را ببرید. دلیل ایجاد سیستم، ادامه‌دادن به بازی است. تفکر صحیح بلندمدت، تفکری بدون هدف است. صحبت از یک موفقیت واحد نیست؛ بلکه چرخه‌ی بی‌پایان موفقیت و پیشرفت، مدنظر است. درنهایت، تعهد به «فرایند» است که «پیشرفت» را میسر می‌کند.

ذهنیتِ در اولویت قراردادن سیستم مانند پادزهر است. زمانی که عاشق فرایند باشید، نه نتیجه، دیگر مجبور نیستید صبر کنید تا به خودتان مجوز خوشبختی بدهید. می‌توانید هربار که سیستم‌تان به‌درستی به جلو می‌رود، راضی و خشنود باشید. سیستم ممکن است به‌شکل‌های مختلف موفق باشد، نه فقط با آن روشی که در آغاز تصور کرده‌اید.

دستیابی به هدف تنها در «همان لحظه» زندگی‌تان را تغییر می‌دهد. به‌اشتباه تصور می‌کنیم باید نتایج خود را تغییر دهیم؛ درحالی‌که نتایج مشکل‌ساز نبوده‌اند. چیزی که حقیقتاً باید تغییر دهیم، سیستمی است که آن نتایج را ایجاد کرده است. زمانی که مشکلات را در سطح نتایج حل کنید، فقط موقتاً حل‌شان کرده‌اید. برای دستیابی به نتیجه‌ی موردنظر، باید مشکلات را در سطح سیستم حل کنید و داده‌های ورودی را تغییر دهید تا بازده خروجی خودش تغییر کند.

اهداف برای تعیین مسیر مناسب‌اند؛ اما برای پیشرفت‌کردن، سیستم‌ها بهترین چیز ممکن هستند. زمانی که بیش‌ترِ وقت خود را به اهداف اختصاص بدهید و برای طراحی سیستم خود زمان کافی اختصاص ندهید، مشکلات آغاز خواهند شد.

برون‌گرایی را می‌توان از زمان تولد دید. اگر دانشمندان در بخش پرستاری موسیقی بلند پخش کنند، برخی کودکان به‌سمت آن ‌می‌آیند و برخی از آن دور می‌شوند. زمانی که محققان این کودکان را در طول زندگی تحت مطالعه قرار دادند، به این نتیجه رسیدند که بیش‌تر کودکانی که به‌سمت موسیقی می‌آمدند برون‌گرا بودند. آن دسته‌ای که از موسیقی رو برمی‌گرداندند بیش‌تر درون‌گرا شدند.

همه‌ی ما با موانع و شکست‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنیم؛ اما در درازمدت، اغلب، کیفیت زندگی‌های‌مان به کیفیت عادت‌های‌مان بستگی دارد. با داشتن عادت‌های یکسان به نتایج یکسانی خواهیم رسید؛ اما با داشتن عادت‌های بهتر، هرچیزی ممکن است.

می‌دانستم اگر چیزی بخواهد بهتر شود، فقط خودم مسئول اتفاق‌افتادنش هستم

رفتار شما معمولاً منعکس‌کننده‌ی هویت شماست. کاری که می‌کنید نشان می‌دهد چه نوع آدمی

یکی از موفق‌ترین تیم‌های تاریخ ان‌بی‌ای یکی از شعارهای ژاکوب ریس، اصلاحگر اجتماعی را روی کمد اتاق‌شان آویزان کرده‌اند: «زمانی که به نظر می‌رسد هیچ‌چیز کمکی نخواهد کرد، می‌روم و به سنگ‌تراشی نگاه می‌کنم که برای صدمین بار روی سنگ ضربه وارد می‌کند، بدون این‌که ترکی ایجاد شود؛ اما در صدویکمین ضربه سنگ به دو تکه خرد می‌شود و می‌دانم که آخرین ضربه نبود که آن‌را خرد کرد، بلکه تمام آن ضربه‌های پیشین مسبب آن بود.»

بهتر است از آن‌چه انتظار دارید کم‌تر انجام دهید، تا این‌که اصلاً انجام ندهید.

اگر می‌خواهید در عادتی استاد شوید، رمزش این است که کار خود را با تکرار آغاز کنید نه با کمال‌گرایی. نیاز نیست تمام ویژگی‌های عادت جدید را در نظر بگیرید. فقط باید آن‌را عملی کنید. این اولین نتیجه‌‌ی قانون سوم است: فقط باید تکرار کنید.

اگر یاد بگیرید عادت‌های دشوار را با تجربه‌های مثبت مرتبط کنید، عادت‌های دشوار جذاب‌تر به نظر می‌رسند. گاهی اوقات، به تنها چیزی که نیاز دارید این است که ذهنیت خود را کمی تغییر دهید

سیب‌زمینی در آب جوش نرم می‌شود و تخم مرغ سفت. شما نمی‌توانید کنترل کنید که سیب‌زمینی باشید یا تخم مرغ؛ اما می‌توانید تصمیم بگیرید در بازی‌ای شرکت کنید که بهتر است در آن سخت شوید یا نرم.