بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هرس | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هرس

بریده‌هایی از کتاب هرس

نویسنده:نسیم مرعشی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۲۵۹ رأی
۴٫۳
(۲۵۹)
ندارم گفتن سختش بود.
mina
نوال شب‌هایی که بی‌خواب می‌شد، شب‌های زیادی که بی‌خواب می‌شد، گوسفندها را نمی‌شمرد تا خوابش ببرد، مردهای مُردهٔ خرمشهر را می‌شمرد. از کس‌وکار خودش شروع می‌کرد، از پسرش و آقاش و پسرعاموهاش که قبل از پسرش و آقاش طوری مُرده بودند که هیچ تکهٔ درشتی ازشان نمانده بود،
mina
«امیدت برا ئی زندگی زیاده رسول. ما نفرین شده‌یم. یه چیزاییه آدم نباید ببینه. زن نباید ببینه بچه‌هاش مُرده‌ن، خونه‌ش رمبیده، زمینش پکیده. اگه دید نباید بمونه. باید بمیره. زندگی ئی‌طور نبوده که بچه‌ها برن مادرا بمونن. که مردا برن زمینا بمونن. ما آدم نیستیم رسول. برده‌ن‌مون تهِ ته سیاهیه نشون‌مون داده‌ن و آورده‌ن‌مون زمین. ما از جهنم برگشته‌یم. نگاه‌مون کن؛ ما مُرده‌یم. خودمون، زمین‌مون، گاومیشامون؛ همه مُرده‌یم. فقط راه می‌ریم.
Ailin_y
نوال آن‌قدر از آن لحظه‌های لغزان جدا بود که هیچ‌وقت نفهمید آن‌ها را واقعاً دیده یا کسی برایش تعریف‌شان کرده.
Ailin_y
«امیدت برا ئی زندگی زیاده رسول. ما نفرین شده‌یم. یه چیزاییه آدم نباید ببینه. زن نباید ببینه بچه‌هاش مُرده‌ن، خونه‌ش رمبیده، زمینش پکیده. اگه دید نباید بمونه. باید بمیره. زندگی ئی‌طور نبوده که بچه‌ها برن مادرا بمونن. که مردا برن زمینا بمونن. ما آدم نیستیم رسول.
haninazari
«ئی‌جا همه مثل همیم؛ گاومیشا، زنا، نخلا. همه عقیم، تنها، بی‌دنباله. همین چند روزیم. بمیریم تموم می‌شیم. ولی حالا انگار نخلا قراره بزان به امید خدا. زندگی‌مون داره عوض می‌شه یومّا، ها.»
کاربر ۳۳۰۶۴۸۹
جهان این‌گونه به پایان می‌رسد نه با فریاد، که با مویه تی. اس. الیوت
|ݐ.الف
نوال شب‌هایی که بی‌خواب می‌شد، شب‌های زیادی که بی‌خواب می‌شد، گوسفندها را نمی‌شمرد تا خوابش ببرد، مردهای مُردهٔ خرمشهر را می‌شمرد.
المیرا پویامهر
«امیدت برا ئی زندگی زیاده رسول. ما نفرین شده‌یم. یه چیزاییه آدم نباید ببینه. زن نباید ببینه بچه‌هاش مُرده‌ن، خونه‌ش رمبیده، زمینش پکیده. اگه دید نباید بمونه. باید بمیره. زندگی ئی‌طور نبوده که بچه‌ها برن مادرا بمونن. که مردا برن زمینا بمونن. ما آدم نیستیم رسول. برده‌ن‌مون تهِ ته سیاهیه نشون‌مون داده‌ن و آورده‌ن‌مون زمین. ما از جهنم برگشته‌یم. نگاه‌مون کن؛ ما مُرده‌یم. خودمون، زمین‌مون، گاومیشامون؛ همه مُرده‌یم. فقط راه می‌ریم. اینایه گفتم که فکر نکنی نوال همون زنیه که داشتی. فکر نکنی دستشه می‌گیری، می‌بریش تموم. اول برو ببینش، بعد قصه بساز برا زندگیت. برا خودت می‌گم رسول. سختت می‌شه.»
Nazgol
تا صبح که سرنوشتِ همهٔ سال‌های پس از اینش معلوم می‌شد، هزارهزار سالِ تمام‌نشدنی مانده بود که نمی‌گذشت. شاید فردا، همین موقع، دیگر تنها نخوابیده باشد
hooran
خیاطی فقط یک آدم کم داشت. یک آدم گلوله‌خوردهٔ مُرده، که در مغازهٔ بی‌سقف، پشت میز، منتظر مُرده‌هایی باشد که لباس می‌خواهند.
sepideh
«فکر کن صدقه‌سر پسرت دادی. صدقه‌سر درست شدن زندگیت.» رسول گفته بود «کدوم درست شدن؟ کدوم صدقه؟ ئی زندگی کفاره داره نه صدقه.»
sepideh
«امیدت برا ئی زندگی زیاده رسول. ما نفرین شده‌یم. یه چیزاییه آدم نباید ببینه. زن نباید ببینه بچه‌هاش مُرده‌ن، خونه‌ش رمبیده، زمینش پکیده. اگه دید نباید بمونه. باید بمیره. زندگی ئی‌طور نبوده که بچه‌ها برن مادرا بمونن. که مردا برن زمینا بمونن. ما آدم نیستیم رسول. برده‌ن‌مون تهِ ته سیاهیه نشون‌مون داده‌ن و آورده‌ن‌مون زمین. ما از جهنم برگشته‌یم. نگاه‌مون کن؛ ما مُرده‌یم. خودمون، زمین‌مون، گاومیشامون؛ همه مُرده‌یم. فقط راه می‌ری
کاربر ۱۴۹۳۲۸۱
نوال بچه‌گربه‌های نر را سوا می‌کرد و می‌شمرد و به خاطر می‌سپرد. رسول گفته بود که این‌قدر پسرپسر نکند، اما نوال خودش می‌دانست که بچه‌اش پسر است. مگر رسول نگفته بود پسرها دارند به دنیا می‌آیند؟ مگر مادر رسول نگفته بود صورتش قشنگ شده؟
مسلم عباسپور
رسول اَمَل را هیچ‌وقت نبرد اداره. انیس را هم. بعدِ شرهان دیگر آرمیچرهایش را از کمد بیرون نیاورد. بعدِ شرهان خودش هم دیگر بازی‌های صنعت نفت را از نزدیک ندید. اصلاً دیگر فوتبال ندید.
مسلم عباسپور
حس دور و گنگی ماهیچه‌های پاهاش را بی‌حس کرده بود. حس خوشی که لحظه‌ای بعد با خشمی کهنه قاتی شد. کینهٔ همهٔ روزهای شش سال گذشته روی لرزش و کرختی عاشقانهٔ تنش خط می‌انداخت.
یاسمین حسین زاده
رسول در خرمشهر خاطرهٔ مُرده‌هایش را هم با خودشان خاک کرد. دیگر هیچ‌وقت حرف‌شان را نزد. سر خاک‌شان نرفت. خیراتی هم برای‌شان نکرد. چاره‌ای نداشت. مجبور بود همه‌چیز را از یاد ببرد تا بتواند روی پا شود و چیزی را که از زندگی‌اش مانده بود، دوباره بسازد
jm
ام‌ضیا گفت «امیدت برا ئی زندگی زیاده رسول. ما نفرین شده‌یم. یه چیزاییه آدم نباید ببینه. زن نباید ببینه بچه‌هاش مُرده‌ن، خونه‌ش رمبیده، زمینش پکیده. اگه دید نباید بمونه. باید بمیره. زندگی ئی‌طور نبوده که بچه‌ها برن مادرا بمونن. که مردا برن زمینا بمونن. ما آدم نیستیم رسول. برده‌ن‌مون تهِ ته سیاهیه نشون‌مون داده‌ن و آورده‌ن‌مون زمین. ما از جهنم برگشته‌یم. نگاه‌مون کن؛ ما مُرده‌یم. خودمون، زمین‌مون، گاومیشامون؛ همه مُرده‌یم. فقط راه می‌ریم. اینایه گفتم که فکر نکنی نوال همون زنیه که داشتی. فکر نکنی دستشه می‌گیری، می‌بریش تموم. اول برو ببینش، بعد قصه بساز برا زندگیت. برا خودت می‌گم رسول. سختت می‌شه.»
ضحا
گفت «زنا می‌گن نخلای مُرده‌یه زنده کردی. چی می‌گن؟» «نخلا نمُرده‌ن. صداشون می‌آد اگه گوش بدی. حرف می‌زنن. نوحه می‌خونن.»
حسین احمدی
«نوال نشسته پای ئی نخلا که بچه دادن. می‌فهمی؟ نوال نبود خو نمی‌دادن. نوال مادر نخلاست. ببریش بچه‌نخلا خشک می‌شن ابوشرهان. نرو سراغش تا بچه‌نخلایه بکاریم.»
mohi

حجم

۲۰۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۵ صفحه

حجم

۲۰۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۵ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
۲۱,۵۰۰
۵۰%
تومان