«صلح بد بهتر از دعوای خوب است و اگر زیاد قابل احترام نیست لااقل حافظ سلامت هست.»
Naarvanam
پوشکین انسان شاد و خوشبخت را دوست دارد و معتقد است که انسان میتواند خوشبخت باشد و باید برای حصول خوشبختی بکوشد. او میگوید: «میگویند بدبختی مکتب شایستهای است. شاید چنین باشد، امّا خوشبختی بهترین دانشکدههاست.»
Naarvanam
ولی چه میگویی، به هر سو که چشم میگذرد
تنها زنجیرها و تازیانهها
و مردمی را میبینید که از رنج به جان آمدهاند
و در زیر سلطه قوانین ننگین سخت درهم میفشرند
Naarvanam
پوگاچف همه نوع اختیاری به او داده بود، دختر بدبخت در نظر او گناهکاری نابخشودنی بود ـ شوابرین در آنجا هر کاری میتوانست بکند، من چه میبایستی بکنم؟ چگونه میتوانستم به او کمک کنم؟ چگونه او را از دست دزدان نجات بخشم؟ تنها یک راه برای من باقی بود، تصمیم گرفتم، بیدرنگ به سوی اورنبورگ بروم و با عجله هرچه تمامتر سربازان را برای حمله به قلعه آماده کنم و در صورت امکان خودم هم در این نبرد شرکت جویم
فواد انصاری
آه، یک سخن از دهان تو
برای من خوشبختی بزرگی بود.
ولی اکنون ساعات فراق مرا میآزارد و دلم از رنج میتپد.
کیان
فقر که گناه نیست، عیب نیست؛ مردم که با عین سرمایه و ثروت شب را روز نمیکنند؛ بلکه انسان با انسان زندگی میکند؛ و البته اینگونه مردم عاشق بهتر میتوانند با هم به سر برند تا دیگران...
Naarvanam
نه، کسی را یارای فرار از بدبختی نیست، کسی را از سرنوشت گریزی نیست.»
Naarvanam
حتی کارمند دونپایهای چون تصدی کند، چاپارخانه را، او را دیکتاتور واقعی بدان.
کنیاز ـ ویازمسکی
Naarvanam
حتی کارمند دونپایهای چون تصدی کند، چاپارخانه را، او را دیکتاتور واقعی بدان.
کنیاز ـ ویازمسکی
Naarvanam
سخن مردم چون موج دریاست.
ضربالمثل
Naarvanam