بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختر سروان و داستان‌های دیگر | طاقچه
تصویر جلد کتاب دختر سروان و داستان‌های دیگر

بریده‌هایی از کتاب دختر سروان و داستان‌های دیگر

۳٫۷
(۱۵)
دل زیباپسندی داشت و به خوبرویان، فراوان مهر می‌ورزید.
Naarvanam
یک مهمان ناخوانده، بدتر از یک تاتار است.
helen
سخن مردم چون موج دریاست. ضرب‌المثل
پویا پانا
در جوانی نوشته بود: ای رفیق باور داشته باش که از گریبان سپیده‌دم خوشبختی، صبح سعادت خواهد دمید روسیه از خواب گران برخواهد خاست و بر ویرانه‌های قوای بربری نام‌های پیروزمند ما نقش خواهد شد. باز می‌گوید: آیا به راستی آرزوی روزگار درخشان را از سر نهاده‌ایم. نه. من شادمانه: دوران یکرنگی را پیش‌بینی می‌کنم. ما جام‌های گلرنگ خون را هماهنگ خواهیم نوشید.
پویا پانا
برای اولین‌بار لذت دعایی را که از قلبی بی‌آلایش و مجروح بیرون می‌آمد. احساس کردم و سپس بی آن‌که فکر آینده را داشته باشم، به آرامی خوابیدم.
Naarvanam
روزی شاهینی از کلاغی پرسید: کلاغ، به من بگو، برای چه تو سیصد سال عمر می‌کنی و من فقط سی و سه سال زندگی می‌کنم؟ ـ کلاغ پاسخ داد: رفیق، به این جهت که من با لاشه تغذیه می‌کنم، ولی تو خون تازه می‌خوری.» شاهین فکری کرد و گفت: «امتحانی بکنیم، من هم از غذای تو خواهم خورد، سپس، شاهین و کلاغ به پرواز درآمدند. مرده اسبی را دیدند، پایین آمدند و بر آن نشستند. کلاغ با خوشحالی شروع به خوردن کرد. اما شاهین یک‌بار نوکی بر آن زد و بار دیگر پنجه خود را در آن فرو برد. سپس بال‌هایش را گشود و به کلاغ گفت: نه برادر، ما اهل این کارها نیستیم، به جای این‌که سیصد سال از این لاشه‌ها بخورم، یک بار خون تازه می‌آشامم، یک بار خون زنده خوردن به از سیصد سال لاشه خوردن است؛ ـ
Naarvanam
پوگاچف همه نوع اختیاری به او داده بود، دختر بدبخت در نظر او گناهکاری نابخشودنی بود ـ شوابرین در آن‌جا هر کاری می‌توانست بکند، من چه می‌بایستی بکنم؟ چگونه می‌توانستم به او کمک کنم؟ چگونه او را از دست دزدان نجات بخشم؟ تنها یک راه برای من باقی بود، تصمیم گرفتم، بی‌درنگ به سوی اورنبورگ بروم و با عجله هرچه تمام‌تر سربازان را برای حمله به قلعه آماده کنم و در صورت امکان خودم هم در این نبرد شرکت جویم
فواد انصاری
آدریان فرصت تعارف کردن را هم نداشت. در حیاط باز بود، تابوت‌ساز از پله‌ها بالا رفت، آن شخص هم از پی او آمد. به نظر آدریان چنین رسید که جمعی در اتاق‌های او در رفت و آمدند. با خود اندیشید: «این ابلیس‌ها، کی هستند؟» و عجله داشت وارد اتاق شود که... ناگه زانوهایش سست شد. اتاق پر از اموات بود.
abdolpour
حس می‌کردم که روح من دستخوش تغییر بزرگی شده است. با این حال هیجان من کمتر از اندوه مبهمی بود که چندی پیش مرا فراگرفته بود.
nia
ازدواج دیوانگی است. چرا خودت را دچار زحمت زن و بچه می‌کنی؟ دست بردار!
پویا پانا
آدم باده‌گسار، هیچی لازم ندارد...
پویا پانا
حتی کارمند دون‌پایه‌ای چون تصدی کند، چاپارخانه را، او را دیکتاتور واقعی بدان.
AS4438
آیا هر روز نمی‌بینید تابوت را، سپیدی موی عالم فرتوت را؟ درژاوین
Naarvanam
فقر که گناه نیست، عیب نیست؛ مردم که با عین سرمایه و ثروت شب را روز نمی‌کنند؛ بلکه انسان با انسان زندگی می‌کند؛ و البته این‌گونه مردم عاشق بهتر می‌توانند با هم به سر برند تا دیگران...
Naarvanam
واقعا اگر به جای آن قاعده مرسوم عمومی: «تابعیت و احترام برحسب درجه و مقام» قاعده دیگری مثلاً: «تابعیت و احترام برحسب عقل و کمال» معمول می‌گشت، در این صورت چه مشاجراتی که درنمی‌گرفت! و آیا آن‌وقت نوکران غذا را ابتدا نزد کی می‌بردند؟
Naarvanam
«صلح بد بهتر از دعوای خوب است و اگر زیاد قابل احترام نیست لااقل حافظ سلامت هست.»
Naarvanam
پوشکین انسان شاد و خوشبخت را دوست دارد و معتقد است که انسان می‌تواند خوشبخت باشد و باید برای حصول خوشبختی بکوشد. او می‌گوید: «می‌گویند بدبختی مکتب شایسته‌ای است. شاید چنین باشد، امّا خوشبختی بهترین دانشکده‌هاست.»
Naarvanam
ولی چه می‌گویی، به هر سو که چشم می‌گذرد تنها زنجیرها و تازیانه‌ها و مردمی را می‌بینید که از رنج به جان آمده‌اند و در زیر سلطه قوانین ننگین سخت درهم می‌فشرند
Naarvanam
ای رفیق باور داشته باش که از گریبان سپیده‌دم خوشبختی، صبح سعادت خواهد دمید
nia
آه، یک سخن از دهان تو برای من خوشبختی بزرگی بود. ولی اکنون ساعات فراق مرا می‌آزارد و دلم از رنج می‌تپد.
کیان

حجم

۱۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد