بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خون خورده | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خون خورده

بریده‌هایی از کتاب خون خورده

۳٫۹
(۴۴۸)
«به همه بگو که کفار حریفم نشدند و مسلمان من رو کُشت.»
zeinab.ghl
محمود همیشه تنهاترین برادر بود. تمامِ اتفاقات مهم را سه برادر دیگرش رقم می‌زدند.
zeinab.ghl
آدرنالین درد را محو می‌کند و مغز دستور نمی‌دهد...
zeinab.ghl
جنگجوی آرامی که با مسعود آمده بود منطقه و مانده بود. کسی را نداشت در ایران. مادرش سرِ زا رفته بود و پدرش استاد دانشگاه یوسی‌اِل‌اِی بود و او پشت‌کنکوریِ مادام‌العمر. سیاوش سه‌تیغ می‌کرد و زیرلب گوگوش می‌خواند و گاهی اوقات هم عارف. آمده بود بجنگد چون فکر می‌کرد باید بجنگد و اگر نجنگد هیچ‌وقت خودش را نخواهد بخشید.
zeinab.ghl
و تو چه خواهی کرد صلاح‌الدین؟ زن‌های بسیاری در بند تواَند، از آنِ تو. مردانت غنیمت می‌خواهند، تن‌های اُسرا را. افتخارِ شهر از آنِ تو خواهد بود، ولی آن‌ها سربازانی‌اند که در تاریخ گم می‌شوند. آن‌ها سایه‌اند و می‌خواهند چیزی به کف آرند.
zeinab.ghl
تاریخ پُر است از آدم‌هایی که مسیر را عوض می‌کنند و بعد گم می‌شوند در زمان.
zeinab.ghl
گاهی مصیبت اون‌قدر زیاد می‌شه که بازموندهٔ بدبخت فرصتِ مُردن و دق کردن هم گیرش نمی‌آد.
بیتا
باد پُر بود از نَفَسی که می‌آمد از سمتِ زاینده‌رود.
مهدی
و ناصر برای اولین‌بار از مریم به‌صراحت شنیده بود که دوستش دارد. و حالا حاضر بود هر کاری بکند. تاریخ پُر است از مردان جوانی که وقتی می‌فهمند دوست داشته شده‌اند حاضرند دست به هر کاری بزنند، حتی آتش زدنِ یک صومعهٔ قدیمی یا حمله به یک دژِ مقاوم در یکی از نبردهای صلیبی...
amirkabir79
این خاصیت تاریخ است، که پُر است از چیزهایی که کسی نمی‌بیند اما اتفاق می‌افتند و وقتی هم که گم می‌شوند، ککِ کسی نمی‌گزد.
fa
و تاریخ پُر است از دخترانی که تصمیم می‌گیرند حقیقت را به پسرها بگویند؛ بگویند چندان دوست‌شان ندارند، کسالت‌بارند، اصلاً گاهی بودونبودشان برای‌شان فرقی ندارد و این‌که آن‌ها باید بروند پیِ زندگی خودشان و دنبال زنی بگردند که موی بافتهٔ بلند دارد و باکره است، چشمش به در باشد که مردش کِی می‌آید و وقتی بچهٔ اول‌شان سقط شد، یواشکی گریه کند و بلافاصله خودش را جمع کند تا مردش افسرده نشود. اما دختران در این شرایط چیز دیگری می‌گویند.
مریم بهار7
گاهی اوقات مُردن بهترین اتفاق عالم است.
malihe
تاریخ نمونه‌های این‌چنینی کم ندیده است. پُر است از بچه‌هایی که از فرطِ غمِ دیگران رها می‌شوند و گم.
n re
و تاریخ پُر است از رؤیاپردازانی که کسی جدی‌شان نمی‌گیرد و بعد آن‌هایند که دیگران را جدی نخواهند گرفت.
n re
گلوله عضلات را می‌شکافد و پیش می‌رود. دَوَران دارد مثلِ تاریخ. می‌چرخد و سوراخی را که ساخته عمیق و گشاد می‌کند تا همهٔ رگ‌ها پاره شود. قلب که گیج شده، از این‌همه آدرنالین مبهوت می‌ماند. آدرنالین درد را محو می‌کند و مغز دستور نمی‌دهد...
mimbaran
تاریخ پُر است از مردان جوانی که وقتی می‌فهمند دوست داشته شده‌اند حاضرند دست به هر کاری بزنند، حتی آتش زدنِ یک صومعهٔ قدیمی یا حمله به یک دژِ مقاوم در یکی از نبردهای صلیبی...
mimbaran
نشست کنار قبر و سرش را گرفت بینِ دست‌هایش. رسم تاریخ است این. مُرده‌هایی که بازمی‌گردند انگار محتاجِ خاطرات‌شان‌اند در ذهنِ دیگران.
Raziyeh Safdari
پسرش لباسِ خلبانی پوشیده بود. مثلِ همهٔ پسرهای پدردرجنگ. وقتی خواست برگردد مادرش قَسَمش داد، مثلِ همهٔ مادران پسردرجنگ، پدرش هیچ نگفت و رفت سرِ کارش
Raziyeh Safdari
او مردِ گورها بود. هر باستان‌شناسی مردِ گورهاست. گورها را می‌شکافد تا تنِ گم‌شدهٔ تاریخ را بیرون بکشد. برهم‌زنندهٔ خوابِ مُردگان.
Raziyeh Safdari
به‌صراحت شنیده بود که دوستش دارد. و حالا حاضر بود هر کاری بکند. تاریخ پُر است از مردان جوانی که وقتی می‌فهمند دوست داشته شده‌اند حاضرند دست به هر کاری بزنند، حتی آتش زدنِ یک صومعهٔ قدیمی یا حمله به یک دژِ مقاوم در یکی از نبردهای صلیبی...
Raziyeh Safdari

حجم

۲٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۱ صفحه

حجم

۲٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۱ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان