بریدههایی از کتاب خون خورده
۳٫۹
(۴۴۸)
هوا کیپِ ابر بود
کاربر ۴۸۱۷۹۶۵
باید پیرمرد را فریب میداد. باید وادارش میکرد تسلیمِ کلمات شود.
کاربر ۴۸۱۷۹۶۵
گاهی مصیبت اونقدر زیاد میشه که بازموندهٔ بدبخت فرصتِ مُردن و دق کردن هم گیرش نمیآد.
Amir Ganjkhani
تاریخ پُر است از رؤیاپردازانی که کسی جدیشان نمیگیرد و بعد آنهایند که دیگران را جدی نخواهند گرفت.
ملیکا بشیری خوشرفتار
رسم تاریخ است این. مُردههایی که بازمیگردند انگار محتاجِ خاطراتشاناند در ذهنِ دیگران.
ملیکا بشیری خوشرفتار
تاریخ نمونههای اینچنینی کم ندیده است. پُر است از بچههایی که از فرطِ غمِ دیگران رها میشوند و گم.
Mahsa Sadooghi
تاریخ پُر است از دانشجویانی که ادبیات و تاریخ و سیاست خواندهاند و مجبورند برای پول درآوردن کار گِل بکنند و رؤیا پروار کنند
s
«کلمه آدم زنده رو سبک میکنه، چه برسه مُرده رو.»
یسنا
موشکِ دونیمشدهٔ روس در نمازجمعه نمایش داده شود و تذکر بدهند که کسی شعار مرگ بر شوروی ندهد چون این ساختِ مهندسانِ بیعرضهٔ عراقی است و سزای کسانی که زورشان به مردم بیدفاع میرسد. بعد همه با هم علیه امریکا شعار بدهند و انگلیس و البته دولتِ غاصبِ اسراییل.
گیله مرد
بعد تمامِ نیرویش را جمع کرده و گفته بود «ناصر، خیلی مردی. میخوامت عزیزم. میخوامت.» و ناصر برای اولینبار از مریم بهصراحت شنیده بود که دوستش دارد. و حالا حاضر بود هر کاری بکند. تاریخ پُر است از مردان جوانی که وقتی میفهمند دوست داشته شدهاند حاضرند دست به هر کاری بزنند، حتی آتش زدنِ یک صومعهٔ قدیمی یا حمله به یک دژِ مقاوم در یکی از نبردهای صلیبی...
مسعود پایمرد
روحش را مهیای دردی کرد که قرار بود بر تنش وارد شود. بدونِ درد که معنایی نداشت. درد همهچیز بود و مردِ خراسانی بهخوبی میدانست که درد چگونه جان را شاد میکند.
zahra
اگه بخوای دهتا زن رو که قطعاً ضعیف شدهند و لاجون رد کنی از خطِ محاصره، اون هم درحالیکه دستبالا با بعثیهاست، دیوونگیه. بااینحال...»
و همیشه در تاریخ مسئله همین «بااینحال» است. تاریخ را استثناها میسازند.
zeynab_m91
این خاصیت تاریخ است، که پُر است از چیزهایی که کسی نمیبیند اما اتفاق میافتند و وقتی هم که گم میشوند، ککِ کسی نمیگزد.
نسیم رحیمی
تاریخ پُر است از این لرزههای تنانه. از مردها و زنهایی که در بستری خنک به هم فکر میکنند، لرزشان میگیرد و نمیدانند چه اتفاقی قرار است برایشان رقم بخورد.
دردونه
«کلمه آدم زنده رو سبک میکنه، چه برسه مُرده رو.»
دردونه
و تاریخ پُر است از رؤیاپردازانی که کسی جدیشان نمیگیرد و بعد آنهایند که دیگران را جدی نخواهند گرفت.
کاربر ۱۴۴۵۵۳۶
محمود شیفتهٔ مویش بود... موهایش نبودند. لعنت فرستاد به زنانگی گُهی که قرار بود مرد جوانی را خر کند تا با او به شوروی فرار کند.
هادی محمودی
این خاصیت تاریخ است، که پُر است از چیزهایی که کسی نمیبیند اما اتفاق میافتند و وقتی هم که گم میشوند، ککِ کسی نمیگزد.
هادی محمودی
بافههای بلند مو، که از زیرِ روسری افتاده بودند روی سینهها، هر بنیبشری را مارکسیست میکرد و محمود هم انگار مارکسیست شده بود.
هادی محمودی
«ایران نبودید؟»
«چرا. چهطور؟»
«آخه سنگش خیلی داغون شده.»
«کسوکارش ما بودیم که بیغیرتیم.»
هادی محمودی
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان