بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خداحافظ برای همیشه و ممنون بابت اون‌همه ماهی (راهنمای کهکشان برای اتواستاپ‌زن‌ها، جلد چهارم) | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خداحافظ برای همیشه و ممنون بابت اون‌همه ماهی (راهنمای کهکشان برای اتواستاپ‌زن‌ها، جلد چهارم)

بریده‌هایی از کتاب خداحافظ برای همیشه و ممنون بابت اون‌همه ماهی (راهنمای کهکشان برای اتواستاپ‌زن‌ها، جلد چهارم)

۴٫۰
(۴۰)
«کاملاً مطمئن نیستم. بذارین صریح باشم. وقتی ما دانشمندها یه چیزی پیدا می‌کنیم که نمی‌فهمیمش، اسمش رو یه چیزی می‌ذاریم که شما نتونین بفهمین یا حتا تلفظ کنین. یعنی می‌خوام بگم اگه ما به شما اجازه بدیم که راست‌راست راه برین و به یارو بگین خدای بارون، این به این معنیه که شما یه چیزی می‌دونین که ما نمی‌دونیم و ما نمی‌تونیم اجازهٔ چنین وضعیتی رو بدیم.
احسان
«آدم به‌راحتی گول این رو می‌خورده که محصولات این شرکت بعد از هزار بدبختی راه می‌افتن و یادش می‌ره که این محصولات به درد لای جرز دیوار هم نمی‌خورن. به عبارت دیگه ــ و این پرنسیپ اصلی موفقیت کهکشانی این شرکته ـ مشکلات و ایرادات سطحی این محصولات از دیده شدن مشکلات و ایرادات اساسی این محصولات جلوگیری می‌کنن.»
احسان
تغییر. یه‌بار دیگه اون رو بخونین. متوجه می‌شین. جهان به‌سرعت تغییر می‌کنه. خیلی چیزهای جهان پُر از جزئیاتی‌اند که به‌سرعت و بدون وقفه حرکت و تغییر می‌کنند.
Massoume
وقتی آدم می‌دونه که دوست داره چه چیزی واقعیت داشته باشه غریزه به آدم کمک زیادی می‌کنه که بدونه که اون چیز واقعیت داره.
Massoume
«برام روشن شد که تمدنی که اون‌قدر عقلش رو از دست داده که برای استفاده از یه خلال‌دندونِ ناقابل به چندین دستورالعملِ دقیق نیاز داره، دیگه اون تمدنی نیست که من بتونم توش زندگی کنم و توش عاقل بمونم.»
کاربر ۲۶۵۸۸۹۸
یه تئوریِ مزخرفی بود که می‌گفت به جای این‌که به یه کشور حمله کنی، خیلی ساده‌تر و ارزون‌تر اینه که تو ذهن ساکنانش این توهم رو جا بندازی که به کشورشون حمله شده.»
کاربر ۲۶۵۸۸۹۸
آرتور دوباره رفت سراغ اون سؤالی که در پرسیدنش استاد بود. «چرا؟» «چون می‌ترسن که اگه رأی ندن مارمولک بدتری بیاد سر کار. راستی جین داری؟» «چی؟» لحن فورد نگران‌تر شد. «تو خونه‌ت جین داری؟» «می‌رم نگاه می‌کنم. ماجرای مارمولک‌ها رو تعریف کن.» فورد دوباره شونه‌هاش رو بالا انداخت. گفت «بعضی از انسان‌های این سیاره می‌گن که حکومت مارمولک‌ها بهترین اتفاق ممکنیه که می‌تونست بیفته. البته معلومه که این حرف مزخرفه. کاملاً و کلاً اشتباهه. اما بالاخره یه کسانی هم باید حرف‌های مزخرف رو بگن.»
Hamid
داستان به این سادگی‌ها هم نیست. در سیارهٔ این روبات انسان‌ها شهروندن و مارمولک‌ها حاکم. انسان‌ها از مارمولک‌ها متنفرن و مارمولک‌ها بر اون‌ها حکومت می‌کنن.» آرتور گفت «عجیبه. مگه نگفتی که سیاره‌شون دموکراسیه؟» فورد گفت «چرا. گفتم. دموکراسیه. چه‌طور مگه؟» آرتور امیدوار بود که سؤالش خیلی احمقانه به نظر نرسه. «خب پس چرا انسان‌ها خودشون رو از شر مارمولک‌ها خلاص نمی‌کنن؟» فورد گفت «به ذهن‌شون نمی‌رسه. به همین سادگی. همه‌شون حق رأی دارن و فکر می‌کنن که دولتی که به‌ش رأی دادند کم‌وبیش همونیه که می‌خوان.» «یعنی می‌خوای بگی مردم داوطلبانه به مارمولک‌ها رأی می‌دن؟» فورد شونه‌هاش رو بالا انداخت. «معلومه.»
Hamid
یه تئوریِ مزخرفی بود که می‌گفت به جای این‌که به یه کشور حمله کنی، خیلی ساده‌تر و ارزون‌تر اینه که تو ذهن ساکنانش این توهم رو جا بندازی که به کشورشون حمله شده.»
Hamid
فورد گفت «گوشنارک.» این یه کلمهٔ خاص بتلجویسی بود که فورد وقتی به زبون می‌آورد که می‌دونست باید یه چیزی بگه اما نمی‌دونست چی.
Hamid
صدایی از درگاه دری گفت «می‌خوای یه‌کم خوش بگذرونی؟» فورد گفت «تا اون‌جایی که خبر دارم، همین الآن هم به‌م خوش می‌گذره.» صدای دیگه‌ای پرسید «پول‌داری؟» فورد خندید. برگشت، کف خالیِ دست‌هاش رو نشون داد و گفت «آخه به ریخت من می‌خوره که پول‌دار باشم؟» دختره گفت «نمی‌دونم. شاید بله. شاید نه. شاید بعداً پول‌دار بشی. من خدمات خاصی به آدم‌های پول‌دار ارائه می‌دم.» فورد با علاقه و احتیاط پرسید «واقعاً؟ چه خدماتی؟» «به‌شون می‌گم که اشکالی نداره که پول‌دارن.»
Hamid
این موجود، ماشین و درِ ماشین، در سیاره‌ای به نام زمین بودند. سیاره‌ای که کتاب راهنمای کهکشان برای اتواستاپ‌زن‌ها درباره‌ش فقط نوشته: «بیشترش چیز خاصی نیست.»
Hamid
اول ببین، بعد فکر کن، بعد تست کن. اما همیشه اول ببین. وگرنه فقط چیزهایی رو می‌بینی که انتظارش رو داری
عباص
فورد دوباره شونه‌هاش رو بالا انداخت. گفت «بعضی از انسان‌های این سیاره می‌گن که حکومت مارمولک‌ها بهترین اتفاق ممکنیه که می‌تونست بیفته. البته معلومه که این حرف مزخرفه. کاملاً و کلاً اشتباهه. اما بالاخره یه کسانی هم باید حرف‌های مزخرف رو بگن.» آرتور گفت «این‌که خیلی بده.» فورد گفت «ببین داداش، اگه هر دفعه که یه نفر از یه گوشهٔ کهکشان به یه گوشهٔ دیگه‌ش نگاه کنه و بگه “این‌که خیلی بده” یه دلار نصیب من می‌شد الآن وضعم توپِ توپ بود و این‌جا نبودم و دربه‌در دنبال یه نوشیدنی درست‌وحسابی نمی‌گشتم. اما دنیا این‌جوری نمی‌چرخه و برای همین وضع من توپ نیست
امیرعباس قادری
گفت «نه. داستان به این سادگی‌ها هم نیست. در سیارهٔ این روبات انسان‌ها شهروندن و مارمولک‌ها حاکم. انسان‌ها از مارمولک‌ها متنفرن و مارمولک‌ها بر اون‌ها حکومت می‌کنن.» آرتور گفت «عجیبه. مگه نگفتی که سیاره‌شون دموکراسیه؟» فورد گفت «چرا. گفتم. دموکراسیه. چه‌طور مگه؟» آرتور امیدوار بود که سؤالش خیلی احمقانه به نظر نرسه. «خب پس چرا انسان‌ها خودشون رو از شر مارمولک‌ها خلاص نمی‌کنن؟» فورد گفت «به ذهن‌شون نمی‌رسه. به همین سادگی. همه‌شون حق رأی دارن و فکر می‌کنن که دولتی که به‌ش رأی دادند کم‌وبیش همونیه که می‌خوان.» «یعنی می‌خوای بگی مردم داوطلبانه به مارمولک‌ها رأی می‌دن؟» فورد شونه‌هاش رو بالا انداخت. «معلومه.»
امیرعباس قادری
«متأسفانه نمی‌تونم درحال‌حاضر دربارهٔ لقب “خدای باران” اظهارنظری بکنم. ما اسم این پدیده رو گذاشتیم “پدیدهٔ ماورای علیتیِ موقتِ هواشناسی”.» «می‌شه بگین یعنی چی؟» «کاملاً مطمئن نیستم. بذارین صریح باشم. وقتی ما دانشمندها یه چیزی پیدا می‌کنیم که نمی‌فهمیمش، اسمش رو یه چیزی می‌ذاریم که شما نتونین بفهمین یا حتا تلفظ کنین. یعنی می‌خوام بگم اگه ما به شما اجازه بدیم که راست‌راست راه برین و به یارو بگین خدای بارون، این به این معنیه که شما یه چیزی می‌دونین که ما نمی‌دونیم و ما نمی‌تونیم اجازهٔ چنین وضعیتی رو بدیم. نخیر. بنابراین ما اول یه اسمی روی ماجرا می‌ذاریم که معلوم بشه مال ماست، نه مال شما. بعد تازه می‌شینیم تا ببینیم می‌تونیم یه چیزی پیدا کنیم که بتونه ثابت کنه که این پدیده اون چیزی نیست که شما صداش می‌کنین، بلکه اون چیزیه که ما صداش می‌کنیم.
m86

حجم

۱۹۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۵ صفحه

حجم

۱۹۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۵ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد