کتاب خداحافظ برای همیشه و ممنون بابت اونهمه ماهی (راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها، جلد چهارم)
۴٫۲
(۳۷)
وقتی ما دانشمندها یه چیزی پیدا میکنیم که نمیفهمیمش، اسمش رو یه چیزی میذاریم که شما نتونین بفهمین یا حتا تلفظ کنین.
-Dny.͜.
یه تئوریِ مزخرفی بود که میگفت به جای اینکه به یه کشور حمله کنی، خیلی سادهتر و ارزونتر اینه که تو ذهن ساکنانش این توهم رو جا بندازی که به کشورشون حمله شده.»
الی
اگه برات مهمه که مردم فکر کنن که دیوونه شدی، هیچوقت دانشمند خوبی نمیشی.
👑Nargess Ansari👑
یا بهتر بگیم اون بخشی از او که بهش زندگی میبخشید محو شد.
رها
فیزیک سرش رو تکون داد، به آرتور و فنچرچ اعتنایی نکرد و عوضش به کارهای دیگه رسید: باعث شد که ماشینها همچنان در اتوبان حرکت کنند و چراغهای برق خیابونها روشن بمونن و مخصوصاً باعث شد که اگه لقمهٔ نون کسی از دستش بیفته حتماً با طرف کَرهایش به زمین بیفته.
Sina Iravanian
در سیارهٔ این روبات انسانها شهروندن و مارمولکها حاکم. انسانها از مارمولکها متنفرن و مارمولکها بر اونها حکومت میکنن.»
آرتور گفت «عجیبه. مگه نگفتی که سیارهشون دموکراسیه؟»
فورد گفت «چرا. گفتم. دموکراسیه. چهطور مگه؟»
آرتور امیدوار بود که سؤالش خیلی احمقانه به نظر نرسه. «خب پس چرا انسانها خودشون رو از شر مارمولکها خلاص نمیکنن؟»
فورد گفت «به ذهنشون نمیرسه. به همین سادگی. همهشون حق رأی دارن و فکر میکنن که دولتی که بهش رأی دادند کموبیش همونیه که میخوان.»
«یعنی میخوای بگی مردم داوطلبانه به مارمولکها رأی میدن؟»
فورد شونههاش رو بالا انداخت. «معلومه.»
arash
فنچرچ گفت «یکی یه وقتی برام تعریف کرد که دوتا پیرزن رو دیده که همین کاری رو میکنن که ما میکنیم: برای اولینبار تو عمرمون به اقیانوس آرام نگاه میکنیم. گفت به حرفهاشون گوش داده و یکیشون پس از سکوتی طولانی به اون یکی گفته “میدونی چیه؟ اونقدری هم که فکر میکردم بزرگ نیست.”»
zohreh
و همهٔ ما میدونیم که آدم بعضی وقتها به اون کسی یا چیزی آسیب میرسونه که خیلی عاشقشه.
arshin
غازهای دریاچه حالشون خوب بود چون هیچ پاسخ مهمی نداشتند که دنبال پرسش اون بگردند.
عباص
مشکل این سیاره اینه، یا بهتر بگیم این بود، که اغلب ساکنانش بیشتر وقتها ناراضی بودند و احساس خوشبختی نمیکردند.
برای حلِ این مشکل طرحهای متفاوتی مطرح و اجرا شد که بهترینشون طرحِ مبادله و دستبهدست شدنِ کاغذهای رنگی بود که چندتا عدد روشون چاپ شده بود. این راهحل هم مثل بقیهٔ راهحلها صدالبته بیفایده و بیاثر بود چون اگه درست نگاه کنیم کاغذهای کوچیکِ رنگارنگ هیچ مشکلی نداشتند.
مشکلْ مشکلِ خود ساکنانِ سیاره بود. اینجوری بود که مشکلْ همچنان سرجای خودش باقی موند. حال مردم خراب بود. حال بعضیها حسابی خراب بود بهرغمِ اینکه ساعتِ دیجیتال هم داشتند.
امیرعباس قادری
حجم
۱۹۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۵ صفحه
حجم
۱۹۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۵ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان