بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خداحافظ برای همیشه و ممنون بابت اون‌همه ماهی (راهنمای کهکشان برای اتواستاپ‌زن‌ها، جلد چهارم) | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خداحافظ برای همیشه و ممنون بابت اون‌همه ماهی (راهنمای کهکشان برای اتواستاپ‌زن‌ها، جلد چهارم)

بریده‌هایی از کتاب خداحافظ برای همیشه و ممنون بابت اون‌همه ماهی (راهنمای کهکشان برای اتواستاپ‌زن‌ها، جلد چهارم)

۴٫۰
(۴۰)
یه تئوریِ مزخرفی بود که می‌گفت به جای این‌که به یه کشور حمله کنی، خیلی ساده‌تر و ارزون‌تر اینه که تو ذهن ساکنانش این توهم رو جا بندازی که به کشورشون حمله شده.»
کاربر ۲۶۵۸۸۹۸
یه تئوریِ مزخرفی بود که می‌گفت به جای این‌که به یه کشور حمله کنی، خیلی ساده‌تر و ارزون‌تر اینه که تو ذهن ساکنانش این توهم رو جا بندازی که به کشورشون حمله شده.»
کاربر ۲۶۵۸۸۹۸
آرتور و فنچرچ می‌دونستن که یا این کار کاملاً و مطلقاً ناممکن بود و یا فیزیک باید می‌رفت و یه‌کم دربارهٔ قوانین جدید جاذبه مطالعه می‌کرد. فیزیک سرش رو تکون داد، به آرتور و فنچرچ اعتنایی نکرد و عوضش به کارهای دیگه رسید: باعث شد که ماشین‌ها همچنان در اتوبان حرکت کنند و چراغ‌های برق خیابون‌ها روشن بمونن و مخصوصاً باعث شد که اگه لقمهٔ نون کسی از دستش بیفته حتماً با طرف کَره‌ایش به زمین بیفته.
احسان
به این نتیجه رسیدند که هیچ آدمی که یه‌ذره عقل تو کله‌ش باشه اصلاًوابداً این ایده به ذهنش نمی‌رسه که جلوِ این غروب زیبای آفتاب شهری به نام لس‌آنجلس بسازه.
احسان
این صحنه راب رو برای یکی دو ثانیه خوشحال کرد. چند لحظه بعد از خوشحالیِ خود به عذاب‌وجدان گرفتار شد. بعد دوباره خوشحال شد که از خوشحالیِ خودش ناراحت شده.
Mohammad Mousavi Nezhad
وونکو گفت «برام روشن شد که تمدنی که اون‌قدر عقلش رو از دست داده که برای استفاده از یه خلال‌دندونِ ناقابل به چندین دستورالعملِ دقیق نیاز داره، دیگه اون تمدنی نیست که من بتونم توش زندگی کنم و توش عاقل بمونم.»
کاربر ۴۱۰۵۵۶۳
همهٔ ما می‌دونیم که آدم بعضی وقت‌ها به اون کسی یا چیزی آسیب می‌رسونه که خیلی عاشقشه.
samarium
و همهٔ ما می‌دونیم که آدم بعضی وقت‌ها به اون کسی یا چیزی آسیب می‌رسونه که خیلی عاشقشه.
رها
اگه برات مهمه که مردم فکر کنن که دیوونه شدی، هیچ‌وقت دانشمند خوبی نمی‌شی
Massoume
«یه دیقه گوش کنین. تو کالیفرنیا قیافه‌های پیرشده خیلی رو مُدن. قیافه‌ت باید یه‌جوری باشه که انگار کهکشان رو دیدی. منظورم زندگی بود. زندگی رو دیدی. قیافهٔ من اینه. دادم این کار رو کردن. با پول. گفتم هشت سال بذار روش داداش. فقط امیدوارم یه روز سی‌ساله شدن دوباره مُد نشه وگرنه کلی پول هدر دادم.»
کاربر ۲۶۵۸۸۹۸
آرتور زد رو ترمزِ ذهنش تا رشتهٔ افکارش متوقف بشه.
کاربر ۲۶۵۸۸۹۸
تمدنی که اون‌قدر عقلش رو از دست داده که برای استفاده از یه خلال‌دندونِ ناقابل به چندین دستورالعملِ دقیق نیاز داره، دیگه اون تمدنی نیست که من بتونم توش زندگی کنم و توش عاقل بمونم.
Hamid
مردی رو با میخ به تنهٔ خشک یه درخت چسبوندن، اون هم فقط به این دلیل که گفته بود اگه آدم‌ها یه‌بار هم که شده باهم مثلِ آدم رفتار کنند، دنیا خیلی باحال می‌شه.
Hamid
حال مردم خراب بود. حال بعضی‌ها حسابی خراب بود به‌رغمِ این‌که ساعتِ دیجیتال هم داشتند. خیلی‌ها کم‌کم به این نتیجه رسیدند که خطای اصلی همون پایین اومدن از درخت‌ها بوده. بعضی‌ها جلوتر می‌رفتند و می‌گفتند که اشتباهات پیش از این‌ها شروع شده و اقیانوس‌ها هیچ‌وقت نمی‌بایست ترک می‌شدند.
Hamid
آرتور تا این لحظه نمی‌دونست که زندگی با صدایی مخصوص با انسان‌ها سخن می‌گه. صدایی که به همهٔ پرسش‌هایی که ازش می‌پرسی پاسخ می‌ده
zohreh
آره، ولی آرتور، این‌که معنی نداره. آدم‌ها فکر می‌کنن که اگه بگن “ توهم” همه‌چی رو توضیح دادند و هر چیزی که قابل‌فهم نبوده خودبه‌خود از بین می‌ره. توهم فقط یه کلمه‌ست. چیزی رو توضیح نمی‌ده.
arshin
الآن داشت خواب نیویورک رو می‌دید. خواب دید که نصفه‌شب در ایست ساید کنار رودخونه قدم می‌زنه. تو خوابش رودخونه اون‌قدر کثیف و آلوده بود که دم‌به‌ساعت مخلوقات تازه‌ای در اون تکامل می‌یافتند و خواهان کمک‌های اجتماعی و حق رأی می‌شدند.
امیرعباس قادری
در سیارهٔ این روبات انسان‌ها شهروندن و مارمولک‌ها حاکم. انسان‌ها از مارمولک‌ها متنفرن و مارمولک‌ها بر اون‌ها حکومت می‌کنن.» آرتور گفت «عجیبه. مگه نگفتی که سیاره‌شون دموکراسیه؟» فورد گفت «چرا. گفتم. دموکراسیه. چه‌طور مگه؟» آرتور امیدوار بود که سؤالش خیلی احمقانه به نظر نرسه. «خب پس چرا انسان‌ها خودشون رو از شر مارمولک‌ها خلاص نمی‌کنن؟» فورد گفت «به ذهن‌شون نمی‌رسه. به همین سادگی. همه‌شون حق رأی دارن و فکر می‌کنن که دولتی که به‌ش رأی دادند کم‌وبیش همونیه که می‌خوان.» «یعنی می‌خوای بگی مردم داوطلبانه به مارمولک‌ها رأی می‌دن؟» فورد شونه‌هاش رو بالا انداخت. «معلومه.»
kazem1
خواب دید که نصفه‌شب در ایست ساید کنار رودخونه قدم می‌زنه. تو خوابش رودخونه اون‌قدر کثیف و آلوده بود که دم‌به‌ساعت مخلوقات تازه‌ای در اون تکامل می‌یافتند و خواهان کمک‌های اجتماعی و حق رأی می‌شدند.
kazem1
یه تئوریِ مزخرفی بود که می‌گفت به جای این‌که به یه کشور حمله کنی، خیلی ساده‌تر و ارزون‌تر اینه که تو ذهن ساکنانش این توهم رو جا بندازی که به کشورشون حمله شده.»
m86

حجم

۱۹۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۵ صفحه

حجم

۱۹۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۵ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰
۵۰%
تومان