گفت «نه. داستان به این سادگیها هم نیست. در سیارهٔ این روبات انسانها شهروندن و مارمولکها حاکم. انسانها از مارمولکها متنفرن و مارمولکها بر اونها حکومت میکنن.»
آرتور گفت «عجیبه. مگه نگفتی که سیارهشون دموکراسیه؟»
فورد گفت «چرا. گفتم. دموکراسیه. چهطور مگه؟»
آرتور امیدوار بود که سؤالش خیلی احمقانه به نظر نرسه. «خب پس چرا انسانها خودشون رو از شر مارمولکها خلاص نمیکنن؟»
فورد گفت «به ذهنشون نمیرسه. به همین سادگی. همهشون حق رأی دارن و فکر میکنن که دولتی که بهش رأی دادند کموبیش همونیه که میخوان.»
«یعنی میخوای بگی مردم داوطلبانه به مارمولکها رأی میدن؟»
فورد شونههاش رو بالا انداخت. «معلومه.»
امیرعباس قادری
«متأسفانه نمیتونم درحالحاضر دربارهٔ لقب “خدای باران” اظهارنظری بکنم. ما اسم این پدیده رو گذاشتیم “پدیدهٔ ماورای علیتیِ موقتِ هواشناسی”.»
«میشه بگین یعنی چی؟»
«کاملاً مطمئن نیستم. بذارین صریح باشم. وقتی ما دانشمندها یه چیزی پیدا میکنیم که نمیفهمیمش، اسمش رو یه چیزی میذاریم که شما نتونین بفهمین یا حتا تلفظ کنین. یعنی میخوام بگم اگه ما به شما اجازه بدیم که راستراست راه برین و به یارو بگین خدای بارون، این به این معنیه که شما یه چیزی میدونین که ما نمیدونیم و ما نمیتونیم اجازهٔ چنین وضعیتی رو بدیم.
نخیر. بنابراین ما اول یه اسمی روی ماجرا میذاریم که معلوم بشه مال ماست، نه مال شما. بعد تازه میشینیم تا ببینیم میتونیم یه چیزی پیدا کنیم که بتونه ثابت کنه که این پدیده اون چیزی نیست که شما صداش میکنین، بلکه اون چیزیه که ما صداش میکنیم.
m86