بریدههایی از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی
۳٫۶
(۵۵۰)
من همیشه میتوانم انتخاب کنم، فقط باید یادم باشد که با هر انتخابْ امکان دیگری را از دست میدهم. میگوید آدمهای آن بیرون آنقدر میدوند تا سرشان به سنگ بخورد و وقتی به خودشان میآیند که دیر است. تازه میفهمند خانه، لباس، عشق، زندگی بهتر، آدمها، کار، نجات و همهچیز و همهچیز دروغی بیش نیست. میفهمند باید دنبال چیزی توی خودشان باشند. چیزی که فانی نیست. آن بیرون وقتی چیزی را از دست میدهی واقعاً از دستش میدهی و دیگر نمیتوانی به دستش بیاوری، چون در واقع چیزی برای در دست گرفتن نیست. همهچیز مثل حباب است. آنجا هیچچیز مال ما نیست. فقطوفقط میتوانیم تکههایی از خودمان را به دندان بگیریم و تا میشود از اینکه تکهتکهمان کنند بپرهیزیم.
ati_ramos
بوی مُرده عجیب است. بهشدت تهوعآور است و من تابهحال تجربهاش نکردهام. حتا ریشههای درختان هم که میپوسند بوی بهتری میدهند. بوی مُرده تلخ است و لزج و سرشار از دانههای خیس ماسه و چیزهای پوسیدهای که جایی نمیشود پیداشان کرد.
غَزال_ک
از آنجا که بوعلی بسیاری از رسالههایش را به زبان عربی نوشته، فکر میکنم این زبان باید زبانی جادویی با خصوصیاتی منحصربهفرد باشد وگرنه چه لزومی دارد یک فارسیزبان به سختترین زبان دنیا بنویسد. مادر اما میگوید در زمانهٔ بوعلی نوشتن به زبان عربی رایج بود، چرا که اصلاً عربی زبان معیار آن دوره بود. اما بهنظر من همیشه انتخابی در کار است و هیچکس در این جهان مجبور به انجام کاری نیست.
ati_ramos
مادر میگوید ترس کاری با آدم میکند که یا فراموشکار شود یا نتواند چیزی را از یاد ببرد.
ati_ramos
مادر میگوید باید به جای چیزهای بزرگ بر چیزهای کوچک تمرکز کرد. میگوید راز رستگاری بشر همین است. راه رهایی از قید وسواس ذهنی برای چیزِ دیگری بودن. زندگی در چیزهای کوچک گسترده است، یعنی همین چیزهای روزمرهٔ کسالتبار.
مری و راه های نرفته اش
سورئال به چیزی میگویند که در جهان واقعی نیست، یعنی بخشی از آن هست و بخشیاش نیست. در واقع چیزی که در جهان دیگری اتفاق میافتد که همان جهان خیال است. به این ترتیب من هم از جهاتی سورئالم.
مری و راه های نرفته اش
برنامهٔ درسیام این است که مادر برایم کتاب میخواند و بعد دربارهاش حرف میزنیم. مادر میگوید حرف زدن دربارهٔ خواندهها از خواندنشان مهمتر است، تازه آن وقت است که میتوانیم رابطهمان را با کتابها بفهمیم و خودمان را در آنها پیدا کنیم.
مری و راه های نرفته اش
حس سطح بدن یعنی همان لامسه، مهمترین جداکنندهٔ جهان خواب و بیداری است. برای همین هم هست که یاد گرفتهام برای درک بیداری تنم را خیلی نرم نیشگون بگیرم. دردم بگیرد بیدارم و میتوانم در جهان واقعی از جایم بلند شوم و حرکت کنم. البته وقتهایی که گرفتن نیشگون بیفایده است روش دیگری به کار میبرم؛ سهبار به خودم میگویم تو وجود داری. و بعد متوجه عبور از مرز میشوم.
مری و راه های نرفته اش
پس به خاطر توست که شروع میکنم به نوشتن. میگویی کلماتْ نجاتدهندهاند. زهر اتفاقات را میگیرند و در خود حلشان میکنند.
مری و راه های نرفته اش
اگر میخواهید انسانی آزاد باشید باید هر روز آزادی خود را فتح کنید. باید اول فاتح خود بود، بعد خانه و بعد بقیهٔ جهان
محسن
تحمل کردن شبیه برزخ است، شبیه فرو بردن سر در تشت آب و محو شدن ناگهانی صدا. آدمی که از راه رفتن روی زمین، ریختن روغن در ظرف شیشهای، کوبیدن رازقی در هاون و پایین رفتن آب از گلو خسته شده، آدمی است که در برزخ گام برمیدارد. پایش را که زمین میگذارد احساس میکند زمین از بخاراتِ جیوه است و هرآن ممکن است توی آن فرو برود. مثل اینکه بگویی تحملکنندگان، ساکنان برزخاند. ساکنان جهانی که نیست. آدمهایی که برای تحملِ هوایی که در ریههایشان فرو میرود راههایی جدید پیدا میکنند. من بیست و دو سالم است و سالهاست ساکن برزخم.
hooran
به چیزهایی میاندیشم که میشود داشت و از دست داد. به آنهایی که نمیشود داشت و از دستشان هم نداد. به حسرت فکر میکنم که تنها حس حقیقی دنیاست. مادر میگوید خیالْ بزرگترین موهبت هر انسانی است. آن بیرون آدمها عاشق میشوند اما عشقشان میگذارد میرود. ثروتمند میشوند اما ثروتشان یکشبه به باد میرود. آدمها یکدیگر را به توهمِ ساختن جهانی بهتر میکُشند اما جهان بههیچوجه بهتر نمیشود. در جهانِ خیال اما میتوان صاحب ابدی همهچیز شد. میتوان هر چیزی را بهدلخواه ساخت. در جهان خیال هر انتخابْ امکانی دیگر را منتفی نمیکند. اینجا جهان بدون مرز و دود و خون و تلخی است. میتوان همهچیز را یکجا داشت. میتوان ثروتمند شد یا اگر نه فقیر، و باز ثروتمند. حتا میتوان مُرد و زنده شد و باز مُرد و باز زنده شد و تا ابد ادامه داد.
hooran
میگوید آدمهای آن بیرون آنقدر میدوند تا سرشان به سنگ بخورد و وقتی به خودشان میآیند که دیر است. تازه میفهمند خانه، لباس، عشق، زندگی بهتر، آدمها، کار، نجات و همهچیز و همهچیز دروغی بیش نیست. میفهمند باید دنبال چیزی توی خودشان باشند. چیزی که فانی نیست. آن بیرون وقتی چیزی را از دست میدهی واقعاً از دستش میدهی و دیگر نمیتوانی به دستش بیاوری، چون در واقع چیزی برای در دست گرفتن نیست. همهچیز مثل حباب است. آنجا هیچچیز مال ما نیست. فقطوفقط میتوانیم تکههایی از خودمان را به دندان بگیریم و تا میشود از اینکه تکهتکهمان کنند بپرهیزیم. به همین خاطر است که باید پی انتخاب بهتری باشیم، جای دیگری که حسرت درش بیمعناست.
hooran
میگوید آدمهای آن بیرون آنقدر میدوند تا سرشان به سنگ بخورد و وقتی به خودشان میآیند که دیر است. تازه میفهمند خانه، لباس، عشق، زندگی بهتر، آدمها، کار، نجات و همهچیز و همهچیز دروغی بیش نیست. میفهمند باید دنبال چیزی توی خودشان باشند. چیزی که فانی نیست. آن بیرون وقتی چیزی را از دست میدهی واقعاً از دستش میدهی و دیگر نمیتوانی به دستش بیاوری، چون در واقع چیزی برای در دست گرفتن نیست. همهچیز مثل حباب است. آنجا هیچچیز مال ما نیست. فقطوفقط میتوانیم تکههایی از خودمان را به دندان بگیریم و تا میشود از اینکه تکهتکهمان کنند بپرهیزیم. به همین خاطر است که باید پی انتخاب بهتری باشیم، جای دیگری که حسرت درش بیمعناست.
hooran
در اصل این را از گوته یاد گرفته که جایی میگوید: اگر میخواهید انسانی آزاد باشید باید هر روز آزادی خود را فتح کنید.
رقیه بهرمن
ابعادِ خانهمان در طول سالها تغییر میکند. اولینبار که همراهِ مادر خانه را اندازه میگیرم شش سالم است. آن موقع حیاط ۵۵ قدم در ۷۲ قدم، هال ۴۰ قدم در ۳۵ قدم و اتاقخواب ۱۸ قدم در ۲۳ قدم است. حالا اما حیاط شده ۳۰ قدم در ۴۵ قدم، هال ۲۰ قدم در ۱۸ قدم و اتاقخواب ۹ قدم در ۱۲ قدم. به این ترتیب من میتوانم از روی کوچک شدن خانه بزرگ شدنم را اندازه بگیرم و خودم را فتح کنم.
رقیه بهرمن
مُردهها و آنهایی که نمیبینند میتوانند مدتی طولانی جایی بنشینند بیآنکه کاری کنند و هیچوقت نفهمند چهقدر آنجا نشستهاند. زمان برای آنها حجمی بیرنگ است که هیچجوره نمیشود درکش کرد. چیزی شبیه هوا برای زندگان و کسانی که میبینند. شیخ میگوید زمان فقط به واسطهٔ حرکت است که به وجود میآید. در واقع در این جهان زمان مقدار حرکت است و کسی که از بندِ حرکت رها باشد میتواند از بند زمان رها شود. این همان کاری است که سالهاست کردهام. زمان که میایستد همهچیز در آنِ واحد اتفاق میافتد.
:)
ما سرنوشت خودمان را بو میکشیم، برای همین در جهان هیچچیزی خارج از محدودهٔ آگاهیمان رخ نمیدهد. فقط کافی است به قدر کافی بر خودمان تمرکز کنیم تا همهچیز را مثل آینه، صاف و شفاف ببینیم.
:)
بهترین کار همراهی با ضربان جهان و رها کردن کارهاست تا آن چیزی که باید رخ دهد.
:)
در این سکوت است که جهان بار دیگر ساخته میشود.
:)
حجم
۵۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۵۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان