بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی | صفحه ۲۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی

بریده‌هایی از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی

۳٫۶
(۵۵۰)
به قول تولستوی همه‌چیز برای کسی که می‌داند چگونه صبر کند، به‌موقع اتفاق می‌افتد
mahdi_ch_h
به قول تولستوی همه‌چیز برای کسی که می‌داند چگونه صبر کند، به‌موقع اتفاق می‌افتد
mahdi_ch_h
افتادن یک اتفاق به معنای نیفتادن اتفاقات دیگر است.
mahdi_ch_h
این اشتباه بزرگی است که از خودت دست بکشی و بیفتی دنبال بهتر کردن وضع جهان.
mahdi_ch_h
خیالْ بزرگ‌ترین موهبت هر انسانی است. آن بیرون آدم‌ها عاشق می‌شوند اما عشق‌شان می‌گذارد می‌رود. ثروتمند می‌شوند اما ثروت‌شان یک‌شبه به باد می‌رود. آدم‌ها یکدیگر را به توهمِ ساختن جهانی بهتر می‌کُشند اما جهان به‌هیچ‌وجه بهتر نمی‌شود. در جهانِ خیال اما می‌توان صاحب ابدی همه‌چیز شد. می‌توان هر چیزی را به‌دلخواه ساخت. در جهان خیال هر انتخابْ امکانی دیگر را منتفی نمی‌کند. این‌جا جهان بدون مرز و دود و خون و تلخی است. می‌توان همه‌چیز را یک‌جا داشت. می‌توان ثروتمند شد یا اگر نه فقیر، و باز ثروتمند. حتا می‌توان مُرد و زنده شد و باز مُرد و باز زنده شد و تا ابد ادامه داد. مادر می‌گوید آدم‌ها آن بیرون وقتی می‌میرند که تازه وارد جهان خیال شده‌اند. وقتی که فهمیده‌اند همهٔ عمر در چه فریب بزرگی زندگی کرده‌اند.
mahdi_ch_h
مرگ آن است که نَفْس، اعضا و جوارح را رها کند و به حال خود بگذارد. همان‌طور که یک صنعتگر هنگام استراحت ابزارِ کارِ خود را رها می‌کند؛ و این حقیقت آن زمان برای شما روشن می‌شود که نفس و چگونگی وجودش را بشناسی. انسان ترکیبی است از یک نظام تجردی و یک نظام مادی
Mohammad
حس سطح بدن یعنی همان لامسه، مهم‌ترین جداکنندهٔ جهان خواب و بیداری است. برای همین هم هست که یاد گرفته‌ام برای درک بیداری تنم را خیلی نرم نیشگون بگیرم. دردم بگیرد بیدارم و می‌توانم در جهان واقعی از جایم بلند شوم و حرکت کنم. البته وقت‌هایی که گرفتن نیشگون بی‌فایده است روش دیگری به کار می‌برم؛ سه‌بار به خودم می‌گویم تو وجود داری. و بعد متوجه عبور از مرز می‌شوم.
Mohammad
به نبودنش فکر کردم و ستون فقراتم لرزید. بوعلی می‌گوید در فواصل ستون فقرات صدها رشتهٔ ظریف‌اند که حامل احساس و آگاهی‌اند به سرتاسر بدن. لرزیدن ستون فقرات، لرزیدن کل جهان است در یک لحظهٔ خاص
Mohammad
گفتن حقیقت عجیب است. شبیه تماس خرطوم زالوهاست با پوست بدن. شبیه نقطه‌ای است که سِرکنندهٔ بزاق زالوها بی‌حسش می‌کند و می‌شود مجرای انتقال خون از یک موجود زنده به موجود زندهٔ دیگر. آخر داستان کسی نمی‌داند کدام‌یک از این دو موجود زنده می‌ماند. پس حقیقت را نمی‌شود به همین سادگی گفت. به چیزی بیشتر و همزمان کمتر از کلمات نیاز است. به چیزی شبیه یک نقطه. آن وقت است که حقیقت مثل خون جاری می‌شود از تنی به تن دیگر. من در همهٔ مدتی که این‌جا روی این صندلی نشسته‌ام و به صدای شیخ در گوش چپم گوش کرده‌ام، پی یافتن همین نقطه‌ام.
🌿sepidar🌿
مادر می‌گوید آدم‌ها آن بیرون وقتی می‌میرند که تازه وارد جهان خیال شده‌اند. وقتی که فهمیده‌اند همهٔ عمر در چه فریب بزرگی زندگی کرده‌اند.
🌿sepidar🌿
مدت‌ها طول می‌کشد تا بفهمم آدم وقتی بیدار می‌شود چه فرقی با وقت خوابیدنش می‌کند. یا این‌که آدم از کجا بیدار می‌شود و چه کسی می‌داند مرز بیداری و خواب کجاست. مهم‌ترین چیز برای این تشخیص تغییر احساس آدم به مکان است. در واقع آن چیزی که موجب بیداری می‌شود، در احساس بدن در مکان نهفته است.
🌿sepidar🌿
کم‌اند کسانی که در این جهان قلب داغی در دست گرفته باشند؛ لذت غریبی دارد، من می‌دانم.
🌿sepidar🌿
هر موجود زنده قلبی دارد، عضوی که با چشم دیده نمی‌شود و برای دیدنش باید سطح را شکافت و به عمق رفت
🌿sepidar🌿
آن‌ها به‌قدری به دیدن چیزها با دو چشم عادت کرده‌اند که توانایی حقیقی دیدن را از دست داده‌اند. در کتابی شنیده‌ام حسِ دیدن مانند حس جهت‌یابی به مرور زمان در نوع آدمیزاد از بین رفته است.
🌿sepidar🌿
کرده‌اند که توانایی حقیقی دیدن را از دست داده‌اند. در کتابی شنیده‌ام حسِ دیدن مانند حس جهت‌یابی به مرور زمان در نوع آدمیزاد از بین رفته است.
🌿sepidar🌿
نیستی بودن در معرض چیزهایی است که از منشئات مجهولی می‌آیند و به نقاط نامعلومی از بدن یا اعصاب می‌خورند. شبیه گوش کردن به صدای خارج شدن خون از حفره‌های ریز پوست هنگامی که صدها زالو روی بدن است
🌿sepidar🌿
نیستیْ ندیدن نیست، چیز پُرتری است و همزمان خالی‌تر
🌿sepidar🌿
همان‌قدر که گرما خون را به جوش می‌آورد و منشأ همهٔ اضطراب‌هاست، سرما بدن را آرام می‌کند و فرصت فکر کردن به چیزهای عمیق می‌دهد.
mahdi_ch_h
خونْ شور است. گل‌سرخ شور است. گوجه‌فرنگی ته‌مزه‌ای از ترشی و شوری دارد. زرشک ترش و شور است. پس شاید بشود گفت شوری سرخ است.
mahdi_ch_h
مرگ آن است که نَفْس، اعضا و جوارح را رها کند و به حال خود بگذارد. همان‌طور که یک صنعتگر هنگام استراحت ابزارِ کارِ خود را رها می‌کند؛ و این حقیقت آن زمان برای شما روشن می‌شود که نفس و چگونگی وجودش را بشناسی.
zahra.h77

حجم

۵۸۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۷ صفحه

حجم

۵۸۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۷ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان