بریدههایی از کتاب راز نوشتن
۳٫۲
(۲۵)
احساس میکردم طرحهای زیادی در ذهنم هست، انگار کسی مرا داخل ساختمان عظیمی که تعداد زیادی در بسته داشت برده بود و من آزاد بودم هر دری را که دوست داشتم باز کنم. فکر میکردم در زندگی هر کسی درهای زیادی هست که میتواند باز کند (هنوز هم این احساس را دارم).
حسن
ترسناکترین لحظه همیشه درست قبل از آغاز است.
بعد همه چیز روبهراه میشود.
مهرآذر
من کتابخوان کُندیام، اما سالی هفتاد هشتاد کتاب مطالعه میکنم که بیشتر آنها داستاناند. من کتاب را به خاطر مهارت آن نمیخوانم؛ مطالعه میکنم چون مطالعه را دوست دارم. شبها سرگرمی من این است که روی مبل آبی خودم لم بدهم و کتاب بخوانم. همینطور هم داستان را بهخاطر هنر آن نمیخوانم، بلکه دوست دارم داستان بخوانم. با این حال یک جریان آموزشی پیش میآید. هر کتابی را که انتخاب میکنید از آن درسی میآموزید، و اغلب از کتابهای بد بیشتر چیز یاد میگیرید تا کتابهای خوب.
سیداحمد حسینی
مطالعه، اساس خلاقیت یک نویسنده است. من هر جا میروم کتابی همراه دارم و میبینم چه فرصتهای زیادی برای مطالعه پیش میآید. مهم این است که خودتان را عادت بدهید در هر فرصتی کتاب بخوانید. اتاقهای انتظار به درد مطالعه میخورند، همینطور سالنهای انتظار سینما یا تئاتر قبل از نمایش، صفهای طویل و خستهکنندهٔ صندوقهای پرداخت. حتی میتوانید هنگام رانندگی به کتابهای صوتی گوش کنید. از کتابهایی که سالانه میخوانم، شش تا دوازدهتایشان کتاب صوتی است
سیداحمد حسینی
آن شب، تابی در یکی از صندلیهای جنبان نشسته بود. من کنار او روی زمین نشسته بودم و ضمن اینکه صحبت میکرد، دستم را پشت پای او گذاشته بودم و از روی جوراب، گرمی تنش را حس میکردم. او به من لبخند زد. این چیزها اتفاقی نیست، مطمئنم.
حسن
تلویزیون دیر به خانهٔ خانوادهٔ کینگ آمد و از این بابت خوشحالم. من واقعاً از دستهٔ خوششانسها بودم؛ قبل از آنکه دیگران یاد بگیرند روزانه با ویدئوهای آشغال، خودشان را سرگرم کنند، من جزء معدود رماننویسان آمریکایی بودم که یاد گرفتم بخوانم و بنویسم.
ولی الله
احساس میکردم طرحهای زیادی در ذهنم هست، انگار کسی مرا داخل ساختمان عظیمی که تعداد زیادی در بسته داشت برده بود و من آزاد بودم هر دری را که دوست داشتم باز کنم. فکر میکردم در زندگی هر کسی درهای زیادی هست که میتواند باز کند (هنوز هم این احساس را دارم).
-؟!.شبح.!؟-
اگر یک بار گولت زدند، شرم بر آنها. دوبار گولت زدند، شرم بر تو. اما وقتی سهبار گول خوردی، شرم بر هر دوی ما
-؟!.شبح.!؟-
زندگی سیستم حمایت از هنر نیست، بلکه عکس آن درست است.
حسن
دفاع همینگوی چنین است: «من به عنوان یک نویسنده، شخص خیلی حساسیام، اما یک مَرد و مردان حقیقی تسلیم احساساتشان نمیشوند. فقط مردهای نازکنارنجی این کار را میکنند. به همین جهت مشروب میخورم، چون راه دیگری برای مقابله با مکتب اگزیستانسیالیسم ندارم که به کارم ادامه دهم. یک مرد واقعی همیشه راهی پیدا میکند که از عهدهٔ آن برآید.»
حسن
حجم
۲۸۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۸۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان