بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خوش شانس تر از همه بودیم | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خوش شانس تر از همه بودیم

بریده‌هایی از کتاب خوش شانس تر از همه بودیم

۴٫۵
(۵۶)
«رابطه با صداقت شروع می‌شود. این خشت اول است، چراکه عاشق‌بودن یعنی شریک‌شدن با همه‌چیز: رؤیاها، لغزش‌ها، و عمیق‌ترین هراس‌ها. بدون این حقایق، رابطه شکست خواهد خورد.»
nina61
با بچه‌ها هیچ‌چیز اون‌طور که دوست داری پیش نمی‌ره.»
نسیم رحیمی
«رابطه با صداقت شروع می‌شود. این خشت اول است، چراکه عاشق‌بودن یعنی شریک‌شدن با همه‌چیز: رؤیاها، لغزش‌ها، و عمیق‌ترین هراس‌ها. بدون این حقایق، رابطه شکست خواهد خورد.»
Helma
قطار که شروع به حرکت کرد، مادرش دستمالی را بالاسرش تکان داد؛ تکان داد و تکان داد تا اینکه اندازهٔ نقطه‌ای بر سکوی ایستگاه شد؛ سایه‌ای که قبل از ناپدیدشدن قطار، ایستگاه را ترک نکرد.
ali.306
به این فکر می‌کند که همیشه خاطره‌ها وجود خواهند داشت. روزهای نه‌چندان بد خواهد آمد، همچنین روزهایی تحمل‌ناپذیر. مهم این است که حتی در بدترینِ روزها، هنگامی‌که غم آن‌قدر سنگینی می‌کند که نفس می‌بُرد، باید دوام بیاورد، باید بلند شود، لباس بپوشد و سر کار برود.
ali.306
برای یک مادر هیچ‌چیز بدتر از بی‌خبری و دل‌نگرانی از سرنوشت فرزندانش نیست؛
ali.306
بلا، خسته از تلاشی که برای حفظ خونسردی‌اش کرده بود، چشم‌هایش را می‌بندد. به این فکر می‌کند که همیشه خاطره‌ها وجود خواهند داشت. روزهای نه‌چندان بد خواهد آمد، همچنین روزهایی تحمل‌ناپذیر. مهم این است که حتی در بدترینِ روزها، هنگامی‌که غم آن‌قدر سنگینی می‌کند که نفس می‌بُرد، باید دوام بیاورد، باید بلند شود، لباس بپوشد و سر کار برود. او به پیشواز هر روز خواهد رفت. او ادامه خواهد داد.
niloo_books
. ترومن امروز را روز پیروزی نامید: پیروزیِ اروپا؛ اما کلمهٔ پیروزی در نظر هالینا پوچ است، حتی اشتباه. هیچ چیز فاتحانه‌ای در خرابه‌های ورشو وجود ندارد؛ چگونه می‌توان حرف از پیروزی زد وقتی‌که تعداد زیادی از اعضای خانواده‌ها دیگر نیستند؛ وقتی‌که شهر به‌جا مانده تنها یادآور گتوهای بزرگی‌ست که هزاران نفر را به آغوش مرگ فرستاده است. آنها حضور ارواح دویست‌هزار یهودی را احساس می‌کنند، یهودیانی که گفته شده بیشترشان در ون‌ها یا اتاق‌های گاز آشوویتس و چلمو کشته شده‌اند.
سوگند دولو
همیشه خاطره‌ها وجود خواهند داشت. روزهای نه‌چندان بد خواهد آمد، همچنین روزهایی تحمل‌ناپذیر. مهم این است که حتی در بدترینِ روزها، هنگامی‌که غم آن‌قدر سنگینی می‌کند که نفس می‌بُرد، باید دوام بیاورد، باید بلند شود،
farahani
با چشم‌هایی بی‌روح و مغلوب
لیلی مهدوی
بار دیگر سرنوشت در دست‌هایش خواهد بود. باید زبان یاد بگیرد، برای کار جواز بگیرد و خانه‌ای برای زندگی و شغلی برای گذراندن معاش پیدا کند. آسان نخواهد بود.
لیلی مهدوی
میلا هنوز برای این گفتگو و برای قلبی که پس از آن شکسته خواهد شد، آمادگی ندارد.
شاداب
کدام‌یک بدتر است؟ ازدست‌دادن والدینت بدون وداع با آنها، یا جدا افتادن از آنها بدون اینکه اطمینانی برای دوباره دیدنشان داشته باشی؟
n re
صحبت‌کردن به زبانی که با آن بزرگ شده بودند آرامش‌بخش است. بازگشت به بخشی از زندگی‌شان، و زمان و مکانی که دیگر فقط در ذهنشان به حیاتش ادامه می‌دهد.
n re
اشک‌هایی که در چشم‌هایش جمع شده‌اند مثل آبی که از سد شکسته‌ای بیرون می‌ریزد ناگهان بر گونه‌هایش جاری می‌شوند.
n re
در آغاز جنگ نمی‌دانست او و سل آن‌قدر زنده خواهند ماند که پایان جنگ را ببینند، بچه‌هایشان چطور؟ آیا دوباره دور هم جمع خواهند شد؟ روزی که آلمانی‌ها در رادوم رژه رفتند، دنیایش ازهم پاشید. از آن زمان به بعد، شاهد بر باد رفتن تک‌تک حقایق زندگی‌اش بوده است؛ خانه، خانواده و امنیت. اکنون تکه‌پاره‌های زندگی گذشته‌اش دوباره به‌سمتِ او روانه شده است.
n re
تمام عمرش در جنگ سپری شده است، و در این آگاهیِ نفرت‌انگیز که مردمی صرفاً به‌خاطرِ یهودی بودنت، آرزوی مرگت را دارند.
n re
سخت است تصمیم بگیرند پس از این کجا بروند. زیرا پس از این یعنی زندگیِ جدید، یعنی کوچ‌کردن و شروعی دوباره. در دوران جنگ خیلی حق انتخاب نداشتند، خطرات بیشتری وجود داشت و تنها یک هدف داشتند، هدفی ساده. سرت را پایین بگیر؛ حواست را جمع کن؛ یک قدم از دشمن جلوتر باش؛ یک روز بیشتر زنده بمان؛ نگذار دشمن بر تو چیره شود. اکنون برنامه‌ریزی بلندمدت به‌نظر پیچیده و پرزحمت می‌آید، مثلِ منقبض‌کردن عضلات تحلیل‌رفته.
n re
یک روزْ زندگیِ بدون نگرانی! بدون نقشه! چگونه است؟ نمی‌داند. از آغاز جنگ تاکنون، ثانیه‌به‌ثانیهٔ هر روزش را تا سرحد توان تدبیر کرده است. آیا می‌تواند بگذارد همه‌چیز به روال طبیعی خودش پیش برود؟
n re
کلمهٔ پیروزی در نظر هالینا پوچ است، حتی اشتباه. هیچ چیز فاتحانه‌ای در خرابه‌های ورشو وجود ندارد؛ چگونه می‌توان حرف از پیروزی زد وقتی‌که تعداد زیادی از اعضای خانواده‌ها دیگر نیستند؛ وقتی‌که شهر به‌جا مانده تنها یادآور گتوهای بزرگی‌ست که هزاران نفر را به آغوش مرگ فرستاده است.
n re

حجم

۴۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

حجم

۴۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

قیمت:
۷۷,۵۰۰
۵۴,۲۵۰
۳۰%
تومان