بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خوش شانس تر از همه بودیم | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خوش شانس تر از همه بودیم

بریده‌هایی از کتاب خوش شانس تر از همه بودیم

۴٫۵
(۵۶)
نمی‌داند به کدام سو نگاه کند، نگاهش به‌سرعت از آرم نظامی روی یقهٔ سرباز می‌گذرد و به شش دکمه‌ای که روی کت نظامیِ او قرار دارد می‌رسد و سپس GOTT MIT UNS را روی کمربندش می‌بیند. بلا معنی این کلمات را می‌داند: خدا با ماست.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آنها با یونیفورم‌های سبز لجنی و عینک خلبانی‌شان که اثر لکه‌های باران بر آنها دیده می‌شد، به‌سمتِ پایین بلوار ویتولدا می‌رفتند. چقدر قدرتمند و زیاد بودند؛ مانند دستهٔ انبوهی از زنبور، سرتاسر خیابان‌های خالی شهر را فراگرفتند و شب‌هنگام ساختمان‌های دولتی را نیز اشغال کردند و با شعار تأکیدی سلام بر هیتلر پرچم صلیب‌شکستهٔ آلمان نازی را بر فراز ساختمان‌ها برافراشتند و اعلام کردند که شهر از آنِ آنهاست.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
انگشت‌هایش را دور دستهٔ چوبی تفنگی مرگ‌بار حلقه کرده است. آیا می‌تواند به یک انسان شلیک کند؟ غیرممکن است. او جیکوب است و برای جنگیدن ساخته نشده؛ حتی یک قطره خون خصمانه هم در رگ‌هایش وجود ندارد. فقط می‌تواند دکمهٔ دوربین عکاسی را فشار دهد نه ماشهٔ تفنگ را.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ارتش هیتلر بسیار گسترده است و با سرعت فراوانی پیشروی می‌کند. تعداد سربازان لهستانی کمتر از نصف سربازان آلمانی‌ست. بریتانیا و فرانسه قول کمک داده‌اند، اما لهستان تا این لحظه هیچ نشانی از حمایت نظامی ندیده است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
شایعه شد که ورماخت، یکی از نیروهای ارتش رایش سوم، در راه است. زمانی که رادیوها در گوشه‌وکنار خیابان‌ها با صدای بلند اعلام کردند که به نیروی جوان و توانمند نیاز است، هزاران مرد با قلب‌هایی آکنده از حس میهن‌دوستی و تردید، شتابان برای پیوستن به ارتش لهستان، رادوم را به‌سمتِ شرق ترک کردند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اول سپتامبر ۱۹۳۹ آلمان به لهستان حمله می‌کند. دو روز بعد، در واکنش به این تهاجم، بریتانیا، فرانسه، اتریش و نیوزلند به آلمان اعلان جنگ می‌دهند. جنگ جهانی دوم در اروپا سرمی‌گیرد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
بیست‌وسوم آگوست ۱۹۳۹ پیمان ریبِنتِروپ_مولوتوف بین آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی منعقد می‌شود؛ پیمانی سرّی که مشخص‌کنندهٔ مرزهای آیندهٔ اروپای شمالی و شرقی، بین آلمان و نیروهای شوروی‌ست.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ماه‌ها بعد، در دنیایی دیگر، نچوما به گذشته و به این شب نگاه خواهد کرد. به آخرین جشن فِصْحی که تقریباً کنار تمام اعضای خانوادهٔ خود بود و با تمام سلول‌های بدن آرزو خواهد کرد که ای‌کاش دوباره آن روزها برگردد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«احساس می‌کنم که یه بدبخت شکست‌خورده هستم.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
نچوما پانزده‌سالگیِ هالینا را به‌یاد می‌آورد؛ هنگامی‌که معلم ریاضی‌اش متوجه شد او به جای کلاس درس، به تماشای اولین اکران فیلم دردسر در بهشت‌ رفته بود، با چرب زبانیِ هالینا راضی شد که به او نمره منفی ندهد؛
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
به پهلو غلت می‌زند تا روبه‌روی او قرار گیرد. کتاب روی زمین می‌افتد. به آلمانی می‌گوید: «لعنت به جنگ.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
پانزدهم مارس ۱۹۳۹ یک سال پس از تصاحب اتریش، آلمان به چک‌اسلواکی حمله می‌کند. روز بعد هیتلر که با کمی مقاومت روبه‌رو شده است، پراگ را به مستعمرهٔ بوهم و موراویا تبدیل می‌کند. با این اشغالگری، رایش‌ها نه‌تنها سرزمین، بلکه نیروی کار و قدرت اسلحه‌سازی در آن مناطق را به‌دست می‌آورند. میزان اسلحه‌های تولیدشده به حدی‌ست که می‌شود با آن یک‌جا نصف ورماخت را مسلح کرد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
تا پایان هولوکاست نود درصد جمعیت یهودیانِ لهستان نابود شدند؛ از سی‌هزار یهودیِ ساکنِ رادوم، کمتر از سی‌صد نفر نجات یافتند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
تمام شب و روز شعار و تبلیغات سیاسی استفراغ می‌کند؛ انگار یاوه‌سرایی‌های بی‌وقفه، زندانیان را قانع خواهد کرد که کمونیسم حلّالِ تمام مشکلاتشان است.
Book
همان لحظه بود که نچوما فهمید او کیست. ساکت، اما زیرک.
Book
همیشه به او می‌گویم سختی این روزها تمام می‌شود.
Book
به این فکر می‌کند که همیشه خاطره‌ها وجود خواهند داشت. روزهای نه‌چندان بد خواهد آمد، همچنین روزهایی تحمل‌ناپذیر. مهم این است که حتی در بدترینِ روزها، هنگامی‌که غم آن‌قدر سنگینی می‌کند که نفس می‌بُرد، باید دوام بیاورد، باید بلند شود، لباس بپوشد و سر کار برود. او به پیشواز هر روز خواهد رفت. او ادامه خواهد داد.
Tiyana
«رابطه با صداقت شروع می‌شود. این خشت اول است، چراکه عاشق‌بودن یعنی شریک‌شدن با همه‌چیز: رؤیاها، لغزش‌ها، و عمیق‌ترین هراس‌ها. بدون این حقایق، رابطه شکست خواهد خورد.»
Tiyana
«بیا دیگه هرگز این کار رو نکنیم.» «کدوم کار؟» «منظورم جدائیه... بیا دیگه از هم جدا نشیم. خیلی...» صدایش به نجوا تبدیل می‌شود: «خیلی وحشتناک بود، وحشتناک.» «از الان به بعد باهم هستیم. قبوله؟ تو هر شرایطی.» «درسته. تو هر شرایطی.»
Tiyana
«رابطه با صداقت شروع می‌شود. این خشت اول است، چراکه عاشق‌بودن یعنی شریک‌شدن با همه‌چیز: رؤیاها، لغزش‌ها، و عمیق‌ترین هراس‌ها. بدون این حقایق، رابطه شکست خواهد خورد.»
مهرگان

حجم

۴۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

حجم

۴۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

قیمت:
۷۷,۵۰۰
۵۴,۲۵۰
۳۰%
تومان