بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خوش شانس تر از همه بودیم | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خوش شانس تر از همه بودیم

بریده‌هایی از کتاب خوش شانس تر از همه بودیم

۴٫۵
(۵۶)
و ناگهان عواقب این جنگ به‌نحو انکارناپذیری واقعی شد، وقتی در کشاکش موضوعی بود که هم از آن می‌ترسید و هم نفرت داشت، به درکی رسید که باعث آشفتگی‌اش می‌شد: کاری از دست او برنمی‌آمد.
n re
هالینا به جنگ فکر می‌کند و اینکه تا همین اواخر چقدر عجیب و باورنکردنی به‌نظر می‌رسید. برای مدتی خانواده‌اش از پس زندگی برآمدند. او همیشه به خود می‌گفت به‌زودی زندگی به حالت عادی برخواهد گشت؛ اوضاعِ او خوب خواهد شد؛ اوضاع خانواده‌اش هم؛ پدر و مادرش از جنگ جهانی اول جان سالم به‌در برده بودند. درنهایت روند بازی را تغییر می‌دهند و از نو شروع می‌کنند؛ اما بعد همه‌چیز روبه‌نابودی رفت.
n re
«باید شکرگزار باشیم که دستِ‌کم سقفی بالای سر و غذایی برای خوردن داریم؛ می‌تونست بدتر از این باشه.» درواقع می‌توانست خیلی خیلی بدتر از این باشد. می‌توانستند دچار قحطی شوند، برای ته‌ماندهٔ غذا خواهش و تمنا کنند، با ذلت دنبال دانه‌های برنج گندیده باشند،
n re
آنها حدود یک ساعت پیاده‌روی می‌کنند. زمانی‌که هیجانش فروکش می‌کند، چیزی به‌غیراز سرما فکرش را مشغول نمی‌کند، همچنین درد مفصل‌ها، دست‌ها، پاها و نوکِ بینی‌اش که دیگر بی‌حس نیست، انگار خشک شده است. آیا امکان دارد که حینِ راه‌رفتن خونش یخ بزند؟ اگر زمانی‌که به اردوگاه برسند و ببیند نوک بینی‌اش یخ‌زده، آن را قطع می‌کنند؟ به‌خود می‌گوید: کافیه؛ و ذهنش را معطوف افکار بهتری می‌کند.
n re
بی‌خبری بهتر از خبر بد است
n re
اکنون حاضر است هر کاری، هر کاری انجام دهد تا به خانه برگردد، پشت میز شامی بنشیند که دورادورش پدر و مادر و خواهران و برادرانش هستند. دستمال را تا می‌کند و در جیب می‌گذارد. خانه. خانواده. هیچ‌چیز مهم‌تر از آنها نیستند. این را اکنون با تمام وجود احساس می‌کند.
n re

حجم

۴۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

حجم

۴۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

قیمت:
۷۷,۵۰۰
۵۴,۲۵۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۹
۱۰
صفحه بعد