بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خوش شانس تر از همه بودیم | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خوش شانس تر از همه بودیم

بریده‌هایی از کتاب خوش شانس تر از همه بودیم

۴٫۵
(۵۶)
. او به خود قول داده بود گریه نکند. به خود می‌گوید: قوی باش.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آلمانی‌ها برای لهستانی‌هایی که به یهودیان پناه داده‌اند مجازات اعدام مقرر کرده‌اند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
یک یهودیِ اسیر، ارزشش به‌اندازهٔ یک کیسه شکر یا یک شانه تخم‌مرغ است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آدام خانوادهٔ گورسکی را از طریق سازمان زیرزمینی پیدا کرده بود. اسمشان در فهرست لهستانی‌هایی بود که حاضر بودند در ازای پول به یهودیان جایی برای مخفی‌شدن بدهند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هیتلر اعلام کرده بود رشوه گرفتنِ آلمانی‌ها از یهودی‌ها به قیمت جانشان تمام خواهد شد
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
نمی‌تواند دربارهٔ این مسائل حرفی بزند. غم او در قالب کلمات نمی‌گنجد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چهارم آگوست ۱۹۴۲: اواخر بعدازظهر، گتوی گلینیس رادوم را پلیس محاصره می‌کند، و سپس با نورافکن روشن می‌شود. درآنِ‌واحد، یک‌صد تا یک‌صدوپنجاه کودک و فرد مسن کشته می‌شوند. فردای آن روز حدود ده‌هزار نفر دیگر از طریق راه‌آهن به اردوگاه مرگ تربلینکا فرستاده می‌شوند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
برای یک مادر هیچ‌چیز بدتر از بی‌خبری و دل‌نگرانی از سرنوشت فرزندانش نیست؛
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
حاضر است همه‌چیزش را بدهد، حتی زندگی‌اش را، تا خبر سلامتی و زنده‌بودن آنها را بشنود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آرزو می‌کرد که ای‌کاش می‌توانست جلو برود و او را لمس کند، هرطور شده آرامش کند، اما می‌دانست نتیجهٔ این کار، گلوله‌ای در مغزش یا طنابی دور گردنش خواهد بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
شرایط کنونی‌شان کاملاً متفاوت است. مسئله فقط گرسنگی و فقر نیست و حتی شکنجه، بلکه مسئله کشتار انسان‌هاست.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
طبق گزارش‌های سازمان زیرزمینی، آلمانی‌ها هزاران یهودی را از گتوی رادوم به اردوگاه کار اجباری در روستایی نزدیکی خلمنو فرستاده‌اند. یهودیان فکر می‌کردند به اردوگاه کار فرستاده می‌شوند، اما چند روز بعد، دو زندانی خودشان را به ورشو رساندند و حقیقت ماجرا را آشکار کردند، حقیقتی که ذهن نچوما را درگیر کرده است. گفتند در خلمنو اصلاً اردوگاهی نبود. درعوض، یهودیان را که حدوداً صدوپنجاه نفر بودند، داخل چند ون با گاز خفه کردند-زنان، مردان، کودکان و نوزادان-تنها در چند ساعت.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
قدم‌هات رو بشمر. یک... دو... آرام به عقب حرکت می‌کنند. سه... چهار... قدم چهارم را که برمی‌دارد می‌تواند دیوار بیرونی ورودی را ببیند. روی تابلوی سردر آن می‌خواند: خطر بیماری‌های واگیردار. ورود ممنوع.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
حکومت‌نظامی شروع شده و گتو در سکوت فرو رفته است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هنوز برای این گفتگو و برای قلبی که پس از آن شکسته خواهد شد، آمادگی ندارد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ادی تکیه‌گاه اِلیسکا، و اِلیسکا ریسمانی‌ست که ادی را به دنیای پشتِ‌سرش وصل می‌کند. در چشم‌های او، اروپا را می‌بیند. او یادآور زندگی گذشته‌اش است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
فلیشیا از ترس چشم‌هایش را می‌بندد، اما همه‌چیز را فهمیده است. می‌داند که قرار است چه اتفاقی بیفتد و با اولین صدای شلیک خفه‌شدهٔ گلوله، درمی‌یابد که ذهن سه‌سال‌ونیمه‌اش هرگز این روز را فراموش نخواهد کرد؛
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
بیستم ژانویهٔ ۱۹۴۲: رئیس ادارهٔ اصلی امنیت رایش، راینهارد هایدریش، در کنفرانس وانزه در برلین، طرح کلی نقشهٔ «آخرین راه چاره» را این‌گونه صورت‌بندی می‌کند که میلیون‌ها یهودیِ باقیمانده در نواحی تحتِ تصرف آلمان باید به اردوگاه‌های مرگ در شرق فرستاده شوند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
یازدهم دسامبر ۱۹۴۱: آدولف هیتلر علیه آمریکا اعلان جنگ می‌کند؛ در همان روز، آمریکا نیز علیه آلمان و ایتالیا اعلان جنگ می‌کند. یک ماه بعد، اولین گروه از ارتش آمریکا وارد اروپا می‌شود و در ایرلند شمالی مستقر می‌شود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هیچ یهودی‌ای اجازهٔ پیوستن به ارتش آندرز را ندارد. گنک سرش را تکان می‌دهد. از آلمانی‌ها برمی‌آمد که یهودیان را از جنگیدن برای کشورشان محروم کنند، اما از لهستانی‌ها نه! ا
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ

حجم

۴۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

حجم

۴۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

قیمت:
۷۷,۵۰۰
۵۴,۲۵۰
۳۰%
تومان