بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دنیای سوفی | صفحه ۲۹ | طاقچه
کتاب دنیای سوفی اثر یوستاین گاآردر

بریده‌هایی از کتاب دنیای سوفی

۴٫۰
(۵۷۰)
سوفی پس از نوشتن اين سطور نتيجه گرفت که «در روزگار ما انسان‌ها با کشورها و فرهنگ‌های بسيار متفاوت بيش از پيش درهم می‌آميزند. در يک مجموعه‌ی آپارتمانی، مسيحيان، مسلمانان و بودائيان در کنار هم زندگی می‌کنند. مهم‌تر آن است که عقيده و ايمان هرکس را محترم شماريم نه آن که بپرسيم چرا همه‌ی مردمان يک ايمان واحد ندارند.»
العبد
آنگاه به‌پرسش دوم پرداخت: «چند عامل را که در معين کردن مفهوم (فرايافت) زندگی يک انسان دخالت دارند، نام ببريد» طبيعی است که سوفی حالا می‌دانست محيط و تربيت در اين فرايافت نقش اوليه و اساسی بازی می‌کنند. آدم‌هائی که در عصر افلاطون می‌زيسته‌اند از زندگی فرايافتی سوای آنچه که مردمان امروزی دارند داشته‌اند، به‌اين دليل ساده که آن‌ها در دوران ديگر و در محيط ديگر می‌زيسته‌اند. تجربه‌هائی که اين آدم‌ها به‌اجرا می‌گذاشته‌اند نيز در اين مقوله به‌حساب می‌آيند. عقل و خرد تابع محيط نبوده است، بلکه در همه‌ی مردم مشترک بوده است. شايد بتوان محيط و شرايط اجتماعی را با وضعيتی که در تهِ غار افلاطون وجود داشته است، مقايسه کرد. عقل به‌فَرد انسان اجازه می‌داده است تا خود را از تيرگی و ظلمت غار بيرون بکشد، ولی چنين دستاوردی نيازمند جسارت و دلاوری هر يک از افراد بوده است. سقراط شاهد و مثالی شايسته و بزرگ از انسانی است که با به‌کارگرفتن عقل خود، خويشتن را از عقايد و آرای رايج زمان خويش، آزاد و رها ساخته است.
العبد
فيلسوفان می‌کوشند تا از درازای يکی از کرک‌های پشت خرگوش خود را به‌فراز بالا بکشند تا راست و مستقيم در چشمان «شعبده‌باز بزرگ» خيره بنگرند. ليکن به‌گمان من اگر هر فيلسوف بر پشت فيلسوف ديگری بالا رود، سرانجام همگی از پوست نرم خرگوش بيش از پيش دور خواهند شد و روزی به‌موفقيت نهائی دست خواهند يافت. پی‌نوشت: در تورات، ما از چيزی گفت‌وگو می‌کنيم که می‌تواند يکی از همين تارهای کرک پوست خرگوش باشد. اين تار همان برج بابل بوده است که با خاک يکسان شده است. زيرا که شعبده‌باز بزرگ دوست نداشته است که جانوران خرد و کوچکی به‌نام انسان قصد آن کنند که خود را به‌فراز آن بکشانند و از چنگ خرگوش سپيدی که او از کلاه سيلندر خود به‌در آورده است بگريزند.
العبد
نوشت که ما می‌دانيم کره ماه يک قالب بزرگ پنير نيست و بر رويه‌ی پنهان اين کره دهانه‌های آتشفشان‌ها آشکار است؛ که سقراط و مسيح هر دو به‌مرگ محکوم شده‌اند؛ که مردمان هر يک روزی خواهند مرد؛ که معبدهای بزرگِ روی اکروپل پس از جنگ‌های ايران و يونان در سال ۴۰۰ پيش از ميلاد، برافراشته شدند و مهم‌ترين غيب‌گوی يونانيان غيب‌گوی معبد دلف بوده است. سوفی به‌عنوان مثال و شاهدی از آنچه که ما می‌توانيم باور داشته باشيم، مسئله‌ی آگاهی بروجود زندگی بر روی کرات ديگر را نام برد و نيز مسائل ديگری از قبيل اين‌که آيا خدا وجود دارد، پس از مرگ زندگی ديگری هست؟ عيسی مسيح فرزند خداوند بوده است يا آن که فقط يک انسان هوشمند و هوشيار بوده است؛ و نتيجه گرفت که در هر حال ما نمی‌توانيم بدانيم که منشاء و مبداء جهان چيست. کائنات را می‌توان به‌خرگوش درشتی شبيه کرد که از کلاه سيلندر بزرگی بيرون می‌آورند
العبد
مفهوم زندگی و مدارای مذهبی ۱) صورتی تهيه کنيد از آنچه يک انسان بايد بداند. و بعد صورت ديگری از آنچه يک انسان بايد به‌آن باور داشته باشد. ۲) چند عامل را که در معين کردن مفهوم زندگی يک انسان دخالت دارند، نام ببريد. ۳) منظور از خودآگاهی (وجدان) چيست؟ آيا به‌گمان شما وجدان برای همه يکسان و يکی است؟ ۴) منظور از نردبان ارزش‌ها چيست؟
العبد
تنها ويژگی برای يک فيلسوف خوب شدن حيرت کردن است...
fatemeh1991
خانه چوبی قرمز رنگ در ميان باغی واقع شده بود پر از قطعات گلکاری شده، درختچه‌ها و درخت‌های ميوه، يک چمن وسيع با نيمکت معلق و حتی کلاه‌فرنگی کوچکی که پدربزرگ برای مادربزرگ، وقتی که اولين طفل خود را چند هفته بعد از زايمان از دست داده بود، ساخته بود. دخترک از دست رفته را «ماری» ناميده بودند و روی سنگ مزارش حک کرده بودند: «ماری کوچولو به‌ما سلامی داد، سه دور کوچک زد و رفت» در ته باغ، در يک گوشه، پشت بوته‌های تمشک، برآمدگی تپه مانندی واقع شده بود که مانع روئيدن هرگونه گل يا درختچه‌های ميوه می‌شد. بايد گفت که اين برآمدگی در اصل يک پرچين قديمی بود که باغ را از جنگل جدا می‌کرده است، اما چون در بيست سال گذشته هيچکس به‌آن نپرداخته بود. اينک به‌علف‌زار انبوه و غيرقابل عبوری تبديل شده بود. مادربزرگ به‌سوفی توضيح داده بود که در دوران جنگ همين پرچين مانع شده بود تا روباه‌های جنگل به‌خيال ربودن مرغ‌هائی که آزادانه در باغ گردش می‌کردند وارد خانه شوند.
شهبانو
به‌سوی در دويد و سرپوش جعبه سبز رنگ را بلند کرد. حيرت کرد که ديد نامه‌ی ديگری مثل اولی در آن است. با وجود اين کاملاً اطمينان داشت که قبلاً وقتی اولين نامه را برداشته بود، درونِ جعبه را کاملاً بررسی کرده بود... روی اين پاکت باز اسم او نوشته شده بود. بازش کرد و از درون آن تکه کاغذی از هر حيث مثل کاغذ قبلی بيرون آورد. روی آن نوشته شده بود: جهان از کجا می‌آيد؟
شهبانو
امروز تنها نامه‌ی کوچکی در جعبه‌ی نامه‌ها بود و آن هم خطاب به‌سوفی؛ فقط با اين عنوان: سوفی آموندسن شماره‌ی ۳. کوچه شبدرها و هيچ چيز ديگر. نه اسم فرستنده و نه حتی تمبر پست. سوفی به‌شتاب در را بست و پاکت را باز کرد، در داخل آن تکه کاغذی يافت که بزرگ‌تر از خود پاکت نبود و روی آن، اين چند کلمه نوشته شده بود: تو که هستی؟
شهبانو
در مدرسه به‌او آموخته بودند که آفريدگار دنيا را خلق کرده است و بنابراين کوشيد تا در اين بيان تسلائی برای ذهن خود فراهم سازد.
شهبانو
اگر ما بيش از حد دستخوش انتظارهای خويش باشيم، در خطر آن قرار می‌گيريم که نتيجه‌گيری‌های شتابان از آن استخراج کنيم.
Zohreh
در حرکت ذره‌ها هيچ نوع اراده و طرح (Intention) ی وجود ندارد. در طبيعت همه چيز به‌صورت ماشينی Mecanique) ) اتفاق می‌افتد؛ که اين بدان معنا نيست که همه چيز عرضی Accidentel) ) است، زيرا همه چيز در زير نفوذ و قدرت خدشه‌ناپذير طبيعت قراردارد. دموکريت می‌انديشيد که در پشت تمامی اين پديده‌ها يک علت طبيعی وجود دارد، علتی که در خود چيزهاست. او يک روز حتی اظهار داشت که ترجيح می‌دهد يک قانون برای طبيعت کشف کند تا آن که پادشاه ايران (Perse) شود!
حانیه
  آن کس که از درس‌های ۳۰۰۰ ساله چيزی نياموزد، در زندگی کاری جز روز را به‌شب رساندن نمی‌کند.
Moti
يک خرگوش سپيد از يک کلاه سيلندر بيرون می‌آيد و از اين‌که اين خرگوش جثه‌ای عظيم دارد، بازی شعبده ناگزير ميلياردها سال به‌درازا می‌کشد. همه‌ی کودکان و آدم‌ها در نوک کرک‌های لطيف و ظريف پوست اين خرگوش زاده می‌شوند و همين نکته آنها را از اين چشم‌بندیِ حيرت‌انگيز به‌شگفتی‌ها وامی‌دارد. اما هر چه بزرگ‌تر می‌شوند بيشتر به‌ژرفای کرک خرگوش فرو می‌روند و در آنجا می‌مانند. چنان جا خوش می‌کنند و خود را راحت و آسوده می‌يابند که ديگر هرگز جسارتِ در درازای کرک به‌بالا رفتن در خويشتن نمی‌يابند.
حانیه
يک خرگوش سپيد از يک کلاه سيلندر بيرون می‌آيد و از اين‌که اين خرگوش جثه‌ای عظيم دارد، بازی شعبده ناگزير ميلياردها سال به‌درازا می‌کشد. همه‌ی کودکان و آدم‌ها در نوک کرک‌های لطيف و ظريف پوست اين خرگوش زاده می‌شوند و همين نکته آنها را از اين چشم‌بندیِ حيرت‌انگيز به‌شگفتی‌ها وامی‌دارد. اما هر چه بزرگ‌تر می‌شوند بيشتر به‌ژرفای کرک خرگوش فرو می‌روند و در آنجا می‌مانند. چنان جا خوش می‌کنند و خود را راحت و آسوده می‌يابند که ديگر هرگز جسارتِ در درازای کرک به‌بالا رفتن در خويشتن نمی‌يابند.
حانیه
به‌نظر می‌رسد که همراه با افزايش سن و سال، ديگر چيزی ما را به‌حيرت نمی‌اندازد. اما در اين ماجرا، چيزهائی اساسی و اصلی را از دست می‌دهيم که فيلسوفان می‌کوشند تا آنها را در ما بيدار کنند. زيرا در درون ما، در ژرفای وجودمان، صدائی کوتاه به‌ما می‌گويد که زندگی، معمائی شگرف است. اين را خيلی پيش از آن که به‌ما بياموزند، خود تجربه کرده‌ايم.
حانیه
بسياری فکر می‌کنند که جهان به‌همان اندازه غيرقابل فهم است که شعبده‌ی خرگوشی که از کلاه سيلندر شعبده‌باز که همه آن را خالی می‌پنداشتند، بيرون آمده است تا آن‌جا که به‌خرگوش مربوط می‌شود همه می‌دانند که فريب خورده‌اند.
حانیه
بسياری فکر می‌کنند که جهان به‌همان اندازه غيرقابل فهم است که شعبده‌ی خرگوشی که از کلاه سيلندر شعبده‌باز که همه آن را خالی می‌پنداشتند، بيرون آمده است تا آن‌جا که به‌خرگوش مربوط می‌شود همه می‌دانند که فريب خورده‌اند.
حانیه
به‌محض آنکه فکر خود را بر روی زنده بودن خود متمرکز می‌کرد بلافاصله انديشه‌ی پايان اين زنده بودن در عالم تصورش راه می‌يافت. عکس مطلب نيز درست بود: وقتی می‌پذيرفت که زندگی‌اش ممکن است روزی پايان يابد، اين احساس که چه بخت و اقبال فوق‌العاده‌ای داشته است که زنده و در عالم حيات است، نيز در او بيدار می‌شد.
حانیه
وقتی می‌پذيرفت که زندگی‌اش ممکن است روزی پايان يابد، اين احساس که چه بخت و اقبال فوق‌العاده‌ای داشته است که زنده و در عالم حيات است، نيز در او بيدار می‌شد.
حانیه

حجم

۵۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

حجم

۵۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰
۳۰%
تومان