بریدههایی از کتاب دنیای سوفی
۴٫۰
(۵۷۶)
وقتی ارسطو از «صورت» و «ماده» چيزها سخن میگويد فقط بهوجودهای زنده نمیانديشد.
هانیه
روزگاری مجسمهسازی بود که برروی سنگ خارای بزرگی کار میکرد. هر روز، آن سنگ بیشکل را هجاری میکرد و میتراشيد تا آن که روزی پسر بچهای بهديدن او آمد. پرسيد: «در جستجوی چه هستی؟» مجسمهساز پاسخ داد: «صبر کن، خواهی ديد» چند روز بعد کودک باز آمد؛ مجسمهساز تخته سنگ خارا را بهصورت اسب باشکوه و زيبائی در آورده بود. طفل بهتزده بهاسب خيره شد. بعد بهسوی مجسمهساز رو کرد و گفت: «از کجا دانستی که در شکم اين تخته سنگ، يک اسب پنهان است؟»
و در واقع، مجسمهساز چه کرده بود؟ او بهگونهای، صورت اسب را در دل سنگخارا ديده بود. زيرا تختهسنگ در درون خود امکان تراشيده شدن بهيک اسب را حمل میکرد. ارسطو بههمين ترتيب فکر میکرد که در طبيعت همهی چيزها بالقوه میتوانند بهنوعی «صورت» شوند و چيزی پديد آورند.
هانیه
ارسطو بههمين ترتيب فکر میکرد که در طبيعت همهی چيزها بالقوه میتوانند بهنوعی «صورت» شوند و چيزی پديد آورند.
هانیه
ارسطو براين عقيده بود که تمامی ايدهها و انديشههای ما اصل و منشاء در آنچه که ما میبينيم و میشنويم دارند. ليکن ما خود نيز با يک عقل و خرد متولد میشويم. مسلما، ما ايدهی فطری و غريزی بهمعنائی که افلاطون افاده میکند نداريم، اما از اين شايستگی و استعداد غريزی برخورد داريم که تمامی تأثّراتِ محسوسات خود را در دستهها و رديفهای متفاوت و جداگانه طبقهبندی کنيم.
هانیه
افلاطون، میگويد در طبيعت هيچ چيز نيست که پيشاپيش در دنيای مثالها وجود نداشته باشد.
هانیه
برای افلاطون، بالاترين درجهی حقيقت از آن چيزی تشکيل شده است که ما بهياری عقل و خرد خود میانديشيم برای ارسطو اين مطلب بديهی است که بالاترين درجهی حقيقت از آن چيزی تشکيل میشود که ما بهياری حواس خود ادراک میکنيم.
هانیه
ارسطو با اين نظريهی افلاطون که معتقد است ايده يا مثال مرغ مقدم بر خود مرغ است، موافق نيست.
هانیه
افلاطون، همچنين، گمان داشت که «مثالها» حقيقیتر و واقعیتر از نمودها يا پديدههای Phenomene) ) طبيعیاند. در آغاز ايدهی اسب بوده است و بعد تمام اسبهای جهان که چهارنعل يا بهصف رژه میروند و سايههای خود را بر روی ديوار غار میاندازند.
هانیه
افلاطون، همچنين، گمان داشت که «مثالها» حقيقیتر و واقعیتر از نمودها يا پديدههای Phenomene) ) طبيعیاند.
هانیه
اما سوفی اين نکته را در مجموع چيزی زيبا و قشنگ يافت که آدمی فکر کند آنچه زنده است و زندگی میکند فقط رونوشتی است ناقص از آن شکلها و صورتهای جاودان دنيای مثالها
هانیه
افلاطون عقيده دارد که در پشت دنيای احساسها يک واقعيت ديگر وجود دارد. او اين واقعيت را دنيای مثالها میداند. در اين دنياست که «قالب»های جاودانی و بیتغيير که اصل و منشاء نمودهای گوناگون طبيعت است، وجود دارند. اين فرايافت بسيار بنيادی و اصلی، نظريه مثالها را تشکيل میدهد.
هانیه
در هر مورد و در هر حال يک راه حل، هميشه وجود دارد.
violet
آدمها، چه در مدرسه و چه در جای ديگر، بهچيزهای صرفا روزمره علاقه نشان میدهند
violet
تمامی ماده در اثر اين انفجار بههر سو در پهنه عالم پراکنده میشود و چون بهسرد شدن میگرايد ستارهها، کهکشانها، قمرها و کرات (سيارات) و اجرام آسمانی را پديد میآورد...
Yaser
تو نبايد در زمره اين آدمهائی باشی که دنيا را بهمنزله يک امر بديهی پذيرفتهاند و میپذيرند
Alireza
فلسفه از برکت حيرت و شگفتی مردمان بهجهان آمده است.
saraj
تنها ويژگی برای يک فيلسوف خوب شدن حيرت کردن است
Yaser
با اين فرض که آفريدگار توانسته باشد آنچه را که خواسته است بيافريند، پس ضرورت دارد که چيزی پيش از او باشد که بتواند خود او را بيافريند. بنابراين فقط يک راهحل باقی میماند: آفريدگار هميشه وجود داشته است. ولی درست همين توضيح بود که مورد قبول او واقع نشده بود! هر چه وجود داشته است ضرورتا میبايستی که آغازی میداشته است.
Yaser
اگر کائنات، اصل در چيز ديگری دارد، اين چيز ديگر نيز خود بايستی يک روز آفريده شده باشد. سوفی میدانست که بهاين ترتيب فقط مسئله جابهجا شده است. در يک لحظه معين، میبايستی که چيزی از عدم سربرون زده و پديدار شده باشد.
Yaser
وايکينگهای شمال بهخدايانی ايمان داشتند که بهآنها اسم «ازر Aser» داده بودند. ما اين اسم را که بههمه خدايان اطلاق میشد در سراسر پهنهی هند و اروپائی باز میيابيم. در سانسکريت يا زبان کلاسيک هند آن را «ازورا Azura و در ايرانی آن را «اهورا Ahura» نامند. در زبان سانسکريت کلمهی ديگری نيز برای ناميدن خدا (Dieu) وجود دارد و آن دوا Deva است و در ايرانی Daeva و در لاتين دئوس Deus و در زبانهای اسکانديناوی تيوور Tivurr.
Yaser
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰۳۰%
تومان